پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سری دارم که سامان نیست او را


سری دارم که سامان نیست او را    به دل دردی که درمان نیست او را
به راه انتظارم هست چشمی    که خوابی هم پریشان نیست او را
به عشق از گریه هم ماندم چه جویم    باران از کشتی که یاران نیست او را
فرامش کرد عمرم روز را ز اینک    شبی دارم که پایان نیست او را
خط نو خیز و لب ساده از آنست    خوش آن مضمون که عنوان نیست او را
ز خسرو رخ مپیچ ار گشت ناچیز    خیالی هست گرجان نیست او را


همچنین مشاهده کنید