جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

چه دلشادم به دلدار خدایی


چه دلشادم به دلدار خدایی    خدایا تو نگهدار از جدایی
بیا ای خواجه بنگر یار ما را    چو از اصحاب و از یاران مایی
بدان شرطی که با ما کژ نبازی    وگر بازی تو با ما برنیایی
دغایانی که با جسم چو پیلند    سوار اسب فرهنگ و کیانی
پیاده گشته و رخ زرد ماندند    ز فرزین بند شاهان بقایی
چه بودی گر بدانستی مهی را    شکسته اختری در بی‌وفایی
وگر مه را نداند ماه ماه است    چگونه مه نه ارضی نی سمایی
که ارضی و سمایی را غروب است    فتد بی‌اختیارش اختفایی
ظهور و اختفای ماه جانی    به دست او است در قدرت نمایی
بسوز ای تن که جان را چون سپندی    به دفع چشم بد چون کیمیایی
که چشم بد بجز بر جسم ناید    به معنی کی رسد چشم هوایی
کناری گیرمش در جامه تن    که جان را زو است هر دم جان فزایی
خیالت هر دمی این جاست با ما    الا ای شمس تبریزی کجایی


همچنین مشاهده کنید