جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شب که جهان است پر از لولیان


شب که جهان است پر از لولیان    زهره زند پرده شنگولیان
بیند مریخ که بزم است و عیش    خنجر و شمشیر کند در میان
ماه فشاند پر خود چون خروس    پیش و پسش اختر چون ماکیان
دیده غماز بدوزد فلک    تا که گواهی ندهد بر کیان
خفته گروهی و گروهی به صید    تا کی کند سود و کی دارد زیان
پنج و شش است امشب مهره قمار    سست میفکن لب چون ناشیان
جام بقا گیر و بهل جام خواب    پرده بود خواب و حجاب عیان
ساقی باقی است خوش و عاشقان    خاک سیه بر سر این باقیان
زهر از آن دست کریمش بنوش    تا که شوی مهتر حلواییان
عشق چو مغز است جهان همچو پوست    عشق چو حلوا و جهان چون تیان
حلق من از لذت حلوا بسوخت    تا نکنم حلیه حلوا بیان


همچنین مشاهده کنید