جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

تلخی نکند شیرین ذقنم


تلخی نکند شیرین ذقنم    خالی نکند از می دهنم
عریان کندم هر صبحدمی    گوید که بیا من جامه کنم
در خانه جهد مهلت ندهد    او بس نکند پس من چه کنم
از ساغر او گیج است سرم    از دیدن او جان است تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک    چون می رود او در پیرهنم
از شیره او من شیردلم    در عربده‌اش شیرین سخنم
می گفت که تو در چنگ منی    من ساختمت چونت نزنم
من چنگ توام بر هر رگ من    تو زخمه زنی من تن تننم
حاصل تو ز من دل برنکنی    دل نیست مرا من خود چه کنم


همچنین مشاهده کنید