پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم


بگشای چشم خود که از آن چشم روشنیم    حاشا که چشم خویش از آن روی برکنیم
پروانه‌ای تو بهر تو بفروز سینه را    تا خویش را ز عشق بر آن سینه برزنیم
بفزای خوف عشق نخواهیم ایمنی    زیرا ز خوف عشق تو ما سخت ایمنیم
پروانه را ز شمع تو هر روز مژده‌ای است    یعنی که مات شو که همی‌مات ضامنیم
شادیم آن زمان که تو دعوی کنی که من    بی‌من شویم از خود و ز عشق صد منیم
تا باغ گلستان جمال تو دیده‌ایم    چون سرو سربلند و زبانور چو سوسنیم
بر گلشن زمانه برو آتشی بزن    زیرا ز عشق روی تو زان سوی گلشنیم
ای آنک سست دل شده‌ای در طریق عشق    در ما گریز زود که ما برج آهنیم
از ذوق آتش شه تبریز شمس دین    داریم آب رو و همه محض روغنیم


همچنین مشاهده کنید