پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم


صد بار مردم ای جان وین را بیازمودم    چون بوی تو بیامد دیدم که زنده بودم
صد بار جان بدادم وز پای درفتادم    بار دگر بزادم چون بانگ تو شنودم
تا روی تو بدیدم از خویش نابدیدم    ای ساخته چو عیدم وی سوخته چو عودم
دامی است در ضمیرم تا باز عشق گیرم    آن باز بازگونه چون مرغ درربودم
ای شعله‌های گردان در سینه‌های مردان    گردان به گرد ماهت چون گنبد کبودم
آن ساعت خجسته تو عهدها ببسته    من توبه‌ها شکسته بودم چنانک بودم
عقلم ببرد از ره کز من رسی تو در شه    چون سوی عقل رفتم عقلم نداشت سودم


همچنین مشاهده کنید