شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

چنان مست است از آن دم جان آدم


چنان مست است از آن دم جان آدم    که نشناسد از آن دم جان آدم
ز شور اوست چندین جوش دریا    ز سرمستی او مست است عالم
زهی سرده که گردن زد اجل را    که تا دنیا نبیند هیچ ماتم
شراب حق حلال اندر حلال است    می خنب خدا نبود محرم
از این باده جوان گر خورده بودی    نبودی پشت پیر چرخ را خم
زمین ار خورده بودی فارغستی    از آنک ابر تر بارد بر او نم
دل محرم بیان این بگفتی    اگر بودی به عالم نیم محرم
ز آب و گل برون بردی شما را    اگر بودی شما را پای محکم
رسید این عشق تا پای شما را    کند محکم ز هر سستی مسلم
بگو باقی تو شمس الدین تبریز    که بر تو ختم شد والله اعلم


همچنین مشاهده کنید