جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
بازآمدم چون عید نو تا قفل زندان بشکنم
|
همچنین مشاهده کنید
- ذوق روی ترشش بین که ز صد قند گذشت
- هر چه آن سرخوش کند بویی بود از یار من
- آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
- ای طبل رحیل از طرف چرخ شنیده
- درده شراب یک سان تا جمله جمع باشیم
- بازآمدی که ما را درهم زنی به شوری
- در رنگ یار بنگر تا رنگ زندگانی
- ای شب خوش رو که تویی مهتر و سالار حبش
- نماز شام چو خورشید در غروب آید
- گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
- بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش
- درد شمس الدین بود سرمایه درمان ما
- کس بیکسی نماند میدان تو این قدر
- قدر غم گر چشم سر بگریستی
- ای دل سرگشته شده در طلب یاوه روی
- من سر نخورم که سر گرانست
- آن خواجه را در کوی ما در گل فرورفتست پا
- شد جادوی حرام و حق از جادوی بری
- تو ز عشق خود نپرسی که چه خوب و دلربایی
- یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند