جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز


یا مکثر الدلال علی الخلق بالنشوز    الفوز فی لقایک طوبی لمن یفوز
من آتشین زبانم از عشق تو چو شمع    گویی همه زبان شو و سر تا قدم بسوز
غوغای روز بینی چون شمع مرده باش    چون خلوت شب آمد چون شمع برفروز
گفتم بسوز و سازش چشمم به سوی توست    چشمم مدوز هر دم ای شیر همچو یوز
ما را چو درکشیدی رو درمکش ز ما    این پرده را دریدی آن پرده را مدوز
ای آب زندگانی بخشا بر آن کسی    کو پیش از این فراق در آن آب کرد پوز
اول چنان نواز و در آخر چنین گداز    اول یجوز آمد و امروز لایجوز
ای جان و بخت خندان در روی ما بخند    تا سرو و گل بخندد در موسم عجوز
در موسم عجوز چو در باغ جان روی    بنماید آن عجوز ز هر گوشه صد تموز
گوید به باغ جان رو گویم که ره کجاست    گوید که راه باغ نیاموختی هنوز
آن سو که نکته‌ها و رموز چو جان رسد    ای عمر باد داده تو در نکته و رموز
تو غمز ما طلب کن خود رمزگو مباش    با آن کمان دولت کو درمپیچ توز
گر نفس پیر شد دل و جان تازه است و تر    همچون بنفشه تر خوش روی پشت گوز
ان لم یکن لقلبک فی ذاته غنی    لم تغنه المناصب و المال و الکنوز
ان کنت ذا غنی و غناک مکتم    کم حبه مکتمه ترصد البروز
یا طالب الجواهر و الدر و الحصی    مثلان فی الظلام فهل تدر ما تحوز
می‌چین تو سنگ ریزه و در زین نشیب بحر    در شب مزن تو قلب که پیدا شود به روز
استمحن النقود به میزان صادق    ردا لما یضرک مدا لما یعوز


همچنین مشاهده کنید