پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

خنک جانی که او یاری پسندد


خنک جانی که او یاری پسندد    کز او دوریش خود صورت نبندد
تو باشی خنده و یار تو شادی    که بی‌شادی دهان کس نخندد
تو باشی سجده و یار تو تعظیم    که بی‌تعظیم هرگز سر نخنبد
تو باشی چون صدا و یار غارت    چو آوازی به نزد کوه و گنبد
تو آدینه بوی او وقت خطبه    نه ز آدینه جدا چون روز شنبد
نگر آخر دمی در نحن اقرب    نظر را تا نجنباند نجنبد
خیالی خوش دهد دل زان بنازد    خیالی زشت آرد دل بتندد
بر او مسخره آمد دل و جان    گه از صله گه از سیلیش رندد
مزن سیلی چنانک گیج گردم    ز گیجی دور افتم ز اصل و مسند
خمش تا درس گوید آن زبانی    که لا باشد به پیشش صد مهند
اگر گویی تو نی را هی خمش کن    بگوید با لبش گو ای مید


همچنین مشاهده کنید