شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت


گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت    گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی    گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم    کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت
گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد    گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت
گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت    گفتم به فر عدلت عدلند و بی‌غرامت
گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه    گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جانت
گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری    گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر    گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت
گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن    گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت
گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا    گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت
گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت    گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
خامش که گر بگویم من نکته‌های او را    از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت


همچنین مشاهده کنید