پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

بیا ای جان نو داده جهان را


بیا ای جان نو داده جهان را    ببر از کار عقل کاردان را
چو تیرم تا نپرانی نپرم    بیا بار دگر پر کن کمان را
ز عشقت باز طشت از بام افتاد    فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند بامش از چه سویست    از آن سویی که آوردند جان را
از آن سویی که هر شب جان روانست    به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آید زمین را    چراغ نو دهد صبح آسمان را
از آن سو که عصایی اژدها شد    به دوزخ برد او فرعونیان را
از آن سو که تو را این جست و جو خاست    نشان خود اوست می‌جوید نشان را
تو آن مردی که او بر خر نشسته است    همی‌پرسد ز خر این را و آن را
خمش کن کو نمی‌خواهد ز غیرت    که در دریا درآرد همگنان را


همچنین مشاهده کنید