جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

۲۶ فوریه سال ۱۸۴۸ ـ یکصد و شستمین سالروز انتشار مانیفست کمونیست و به این مناسبت نگاهی کوتاه به آن


۲۶ فوریه سال ۱۸۴۸ ـ یکصد و شستمین سالروز انتشار مانیفست کمونیست و به این مناسبت نگاهی کوتاه به آن
۲۶ فوریه سال ۱۸۴۸ روزی است که کارل مارکس و همفکرش فردریک انگلس «مانیفست کمونیست = کمونیست مانیفستو» را که به نظر آنان نسخه درمان دردهای بشر است برپایه تامین برابری کامل اقتصادی ــ اجتماعی انسانها منتشر کردند که برای رسیدن به آن هدف، مالکیت خصوصی اراضی و وسائل تولید (سرمایه) باید لغو، آموزش و پرورش و درمان رایگان و برابر (یکنواخت)، و بازنشستگی به همه مردم تعمیم داده شود و هرگونه تبعیض و نیز ترس از بیکاری از میان برود و ....
این مانیفست که بعدا «انگلس» گفت که اندیشه و انشاء آن کار شخص مارکس بود به زبان آلمانی انتشار یافته بود. نسخه های نخست آن، روز ۲۱ فوریه به تنی چند از نزدیکان مارکس در لندن داده شده بود تا بررسی کنند و بنابراین، برخی از مورخان «۲۱فوریه» را روز انتشار مانیفست کمونیست نوشته اند. این مانیفست دو سال بعد (سال ۱۸۵۰) توسط «هلن مک فارلین» به انگلیسی ترجمه شد و بعدا به زبانهای دیگر.
مارکس با اینکه انقلاب پرولتاریا را برای برانداختن نظم اجتماعی ـ اقتصادی بورژوازی توصیه کرده بود که میان انسانها جدایی افکنده و عامل رنج، گرفتاری، فقر و بیچارگی اکثریت شده است، رسیدن به یک جامعه کاملا بدون طبقه را کاری تدریجی و سرعت حذف مالکیت خصوص منابع تولید را متناسب شرایط هرجامعه قرارداده بود.
مانیسفت کمونیست که در اجتماع هواداران این اندیشه (که در لندن گردآمده بودند) توزیع شده بود لغو رسم ارث بردن اموالی را که شکل سرمایه دارد پیشنهاد کرده بود. مارکس و انگلس توصیه کرده اند که برنامه ریزی اقتصادی کلان در دست جامعه (دولت) باشد. در فرضیه کمونیسم هرگونه اسثتمار و تبعیض مطلقا مردود است و رفع تفاوت رفاه و روش زندگانی میان شهرنشین و روستا نشین با ادغام و همسو ساختن توسعه کشاورزی و صنعت تاکید می شود. مارکس و انگلس کار کردن نوجوانان را عملی غیر انسانی و ممنوع دانسته و تاکید بر تحصیل و کسب دانش و فن برای نوجوانان و شکوفا ساختن استعداد آنان را دارد و ....
مارکس برای متمایز ساختن سوسیالیسم خود از فرضیه های مشابه که در قرون ۱۸ و ۱۹ انتشار یافته بود، آن را سوسیالیسم بر پایه مطالعات علمی و ادامه تحولات تاریخ اعلام داشته و به همین سبب به «سوسیالیسم علمی» معروف شده است. مارکس سوسیالیسم را جانشین منطقی کاپیتالیسم می داند که خروج آن از صحنه (بزعم مارکس؛ نابودی اش) اجتناب ناپذیر است. مارکس نابودی کاپیتالیسم را نتیجه جدال لاینقطع طبقاتی دانسته که این طبقات اجتماعی، خود زاییده کاپیتالیسم (نظام سرمایه) هستند که سرمایه دار (صاحب منابع تولید و کارفرما) را برتر و بالاتر از دیگران می سازد که عملی مغایر نظام طبیعت است. مارکس کاپیتالیسم را گرفتار تضاد از درون می بیند که این تضاد نابودی آن را تسریع می کند. وی اشاره دارد که هرچه شکاف (جدایی) میان دارا و نادار بیشتر شود و اکثریت روشن شود و به حقوق انسانی خود واقف گردد (باسواد و آگاه شود) جدال طبقاتی شدیدتر و انقلاب نزدیکتر می شود. به باور مارکس، این جدال طبقاتی به پیروزی طبقه زحمتکش خواهد انجامید که زحمت و رنج این طبقه است که تولید ثروت می کند و در نظام کاپیتالیستی، این طبقه زحمتکش (کارگر) کمترین سهم را از این ثروت می برد، و این ثروت است که میان انسانها که مساوی به دنیا می آیند فاصله می اندازد. هرچه سطح فهم و آگاهیهای افراد طبقه زحمتکش که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند افزایش یابد تحمل کاپیتالیسم و زنجیز استثمار کمتر و انفجار اجتماعی نزدیکتر می شود.
«مورخان» فرضیه مارکس را همان عقاید «مزدک بامداد» روحانی زرتشتی دانسته اند که در زمان حکومت قباد ساسانی در ایران رواج یافته بود. این مورخان علت شکست نظام کمونیستی شوروی را دراین دانسته اند که روسیه از آغاز کار هم آمادگی پیاده شدن چنین نظامی را نداشت. این نظام نخست باید در کشوری همچون آلمان پیاده می شد و آن هم نه به صورت جهش. روسیه دارای یک جامعه فئودالی خشن بود و ظاهر فرضیه مارکس در آنجا پیاده شد. برای مثال؛ مارکس امر آموزش و پرورش و درمان را نه تنها رایگان بلکه یکنواخت توصیه کرده است حال آنکه در شوروی سابق، سران کشور و مدیران برای خود بیمارستان و فروشگاه اختصاصی و دم و دستگاهی شبیه تزارها داشتند و دختر برژنف در قاچاق سنگهای قیمتی دست داشت و .... نظام حکومتی ساویت (شورایی)، جز چند سال نخست در روسیه دقیقا اجرا نمی شد و جنبه صوری به خود گرفته بود. سران و مدیران کشور مورد تایید و رضایت اکثریت نبودند و لذا مشروعیت نداشتند. مسکو به جای ساختن یک جامعه راضی و مرفّه با مردمی شاد و برابر که هدف از اندیشه مارکس بود و از این راه جلب نظر ملل دیگر که تشویق به انقلاب شوند؛ با دولت های دارای نظام سرمایه داری که نماینده کورپوریشن های بزرگ و اصحاب کاپیتالیسم هستند درگیر معارضه شده بود و این، همان چیزی بود که آنها می خواستند. چین و ویتنام با استفاده از تجربه روسیه از درگیری غیر ضروری دائمی با دولتهای کاپیتالیست خودداری می کنند و در پرتو این سیاست به پیش می تازند. به نوشته مورخان تاریخ عقاید، ضعف ژورنالیسم شوروی و آموزش و پرورش این اتحادیه به ناموفق بودن کمونیسم در آنجا کمک کرد. ژورنالیسم شوروی نتوانست ضعف های جوامع کاپیتالیستی را به صورت خبر و مقاله به اطلاع مردم خود برساند و ثابت کند که مرغ همسایه «غاز» نیست و اگر آموزش و پرورش شوروی درست برنامه ریزی و اجرا شده بود نسلی می ساخت که با هر بادی خم و ریشه کن نشود. خلق دهها میلیاردر در روسیه درپی فروپاشی شوروی ناشی از فساد و فساد محصول آموزش و پرورش نادرست و ناقص است. به باور این مورخین، ازآنجا که بزرگترین آرزوی بشر امروز (انسان عصر اطلاعات و اندیشه رسانی) برابربودن و برابرزیستن و دستیابی به مشاغل برحسب استحقاق و شایستگی است، ایده سوسیالیسم به صورتی منطقی و عملی تر از نظر دور نخواهد شد. پیروزی سوسیالیستها در آمریکای لاتین و در این هفته در قبرس نتیجه همان آرزوست.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید