پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

راه و رسم عشق ورزی


راه و رسم عشق ورزی
هیچ واژه‌ای را نمی‌توان یافت كه به اندازه عشق تعابیر و معنای گوناگون داشته باشد. عده‌ای عشق را ساختاری رمانتیك و ساده لوحانه قلمداد می‌كنند در حالی كه برای برخی همه چیز است. گروهی عشق را تنها به خدا نسبت می‌دهند و جمعی نیز تحت تاثیر تجربه یگانه و بی‌همتای خویش، عشق را وابستگی شدید احساسی دو انسان به هم تلقی می‌كنند.
گرچه تمامی این تعابیر به لحاظ اینكه از تجربیات تك تك آدم‌هایی كه آن را بر زبان آورده‌اند نشأت می‌گیرد، درست است ولی هیچ كدام تعریف درستی از عشق نیستند. عشق بازتابی آموختنی و عاطفی است. یك عمل متقابل پویا است كه در هر لحظه از تمام زندگی‌مان آن را تجربه می‌كنیم. برای شناخت عشق باید در عشق زندگی كنیم و در عمل بیاموزیم.
آدم‌هایی هستند كه عشق را خرید و فروش می‌كنند نه ابراز. اینها چنان هنرمندانه عشق را می‌خرند كه جز یكسری خودفریب نمی‌توانند بفهمند كه این یك بازی است آن هم از نوع پوچ گرایانه. لئوبوسكالیا در كتاب زندگی، عشق و دیگر هیچ عشق واقعی را چنان برمی‌شمارد: «عشق واقعی یعنی وقف كردن بی چشمداشت خویش. یعنی خود را تماما بخشیدن به امید اینكه در معشوق، عشق بیافرینیم. عشق عملی براساس ایمان و اعتقاد است و كسی كه ایمان كمی دارد از عشق نیز چیزی نمی‌داند.»
عشق واقعی، عشقی است كه بی‌چشمداشت ارزانی شود و عاشق واقعی نیز كسی است كه هر آنچه دارد می‌بخشد و چیزی در مقابل طلب نمی‌كند. در واقع اگر كسی در قبال عشقی كه ارزانی می‌كند، چشمداشت داشته باشد در پایان مایوس می‌شود زیرا بعید است كه خیلی از آدم ها بتوانند همه نیازهای او را برآورده سازند حتی اگر عاشق و شیدای او باشند.
یك ضرب المثل بودایی است كه می‌گوید «اگر دست از طلب برداری در راه روشن گام برداشته‌ای.» حقیقت نیز همین است. دیگران فقط می‌توانند چیزی را به ما بدهند كه از عهده شان برمی‌آید نه آنچه را كه می‌طلبیم. اصل مهم این است: هرگاه بتوانیم برای دوست داشتن، شرط نگذاریم یك قدم بزرگ به طرف آموختن عشق برداشته‌ایم. اگر دست از طلب برداریم و موانع را كنار بزنیم، به راحتی می‌توانیم عشق بورزیم؛ موانعی كه با عقلانی جلوه دادن عشق سعی بر حذف آن از زندگی دارند، موانعی كه اگر با دقت بنگریم ساخته و پرداخته ذهن خود آدمی اند نه چیز دیگری. برخلاف آنچه همگان فكر می‌كنند، عشق هرگز ویران نمی‌كند اگر هر روز راهی تازه برای رشد كردن در آن بیاموزیم. یاد بگیریم كه به دیگران عشق بورزیم. از آنچه كه در خود داریم و آموخته ایم به دیگران ببخشیم. عشق چیزی نیست كه با بخشش آن به دیگران آن را گم كنیم.
تنها زمانی می‌توانیم به دیگران مهر بورزیم و آنها را دوست بداریم كه بیش از همه به خویشتن عشق بورزیم. بزرگترین دستور خدا نیز از همین امر سرچشمه می‌گیرد. همسایه خود را دوست بدار به همان اندازه كه خود را دوست می‌داری. (انجیل متی ۲۲:۳۹) اما خوب بسیاری از آدم‌ها حتی در قبال خویشتن نمی‌توانند مسئولیتی را بپذیرند چه رسد به آنكه بخواهند در قبال فرد یا افرادی مسئول باشند و به همین دلیل این ایده كه در قبال همنوعان خویش مسئول باشند در نظر ایشان مقوله ای غیرقابل تصور و غیرواقع بینانه است. اگر عاشق واقعی باشیم، چاره ای جز دوست داشتن دیگران نداریم. مسئولیت عشق همین است: دوست داشتن جامعه انسانی كه از رشد عشق یك فرد به فرد دیگر حاصل می شود. عشق حقیقی درك به همراه دارد. درك اینكه آنچه آدمی امروز است، فردا نخواهد بود، فردا آدم دیگری خواهد بود. پس هیچ جای نگرانی وجود ندارد و اگر رفتار امروز فرد مورد علاقه مان آن چیزی كه تصورش را می‌كردیم، نبود. عشق به ما می آموزد كه نمی توان تنها با دیگران به این دلیل مخالفت ورزید كه قادر نیستند در هر لحظه‌ای آن گونه كه ما انتظار داریم رفتار كنند. آموختن عشق تنها به اینجا ختم نمی‌شود. بوسكالیا شناخت عشق را تنها از طریق تغییر می‌داند و می‌گوید «برای آموختن عشق باید پیوسته تغییر كنیم و البته از تغییرات نهراسیم. از هیچ كس جز خودمان نمی‌توانیم راه و رسم مهر ورزی را بیاموزیم. حتی والاترین معلمان اخلاقی هم نمی‌توانند با راهنمایی، ارزانی كردن بینش‌ها، پیشنهادات و دلگرمی‌های فراوان ما را در آموزش عشق ورزی یاری كنند. با تماشای زندگی دیگران نیز نخواهیم توانست عشق را یاد بگیریم.
زندگی و تجربه زندگی با فرو رفتن و غرق شدن در تمامی آن خود بهترین كلاس یادگیری است.» این حقیقتی است كه عشق هر چه باشد، یك حال و هوای رمانتیك كه زندگی‌مان را معنا می‌بخشد یا یك آرمان گرایی پوچ، ما به آن نیازمندیم. ما محتاجیم كه دیگران را دوست بداریم و دیگران ما را دوست بدارند كه اگر چنین نبود به اینجا نمی‌رسیدیم.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید