شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

مامان منو دست‌کم نگیر


مامان منو دست‌کم نگیر
من یک فرصت‌طلب کوچولو هستم که خیلی‌خیلی باهوشم. با وجود سن بسیار کم خیلی چیزها می‌دانم. تمام روز کاری ندارم جز آن‌که مراقب رفتار و اعمال تو باشم، برای همین تو را خیلی خوب می‌شناسم و می‌دانم چه چیزی را دوست داری و چه چیزی تو را ناراحت می‌کند.
می‌دانم به گریه من خیلی حساسی برای همین هر وقت که چیزی را بخواهم آن‌قدر گریه می‌کنم تا تو خسته شوی و کاری را که می‌خواهم انجام بدهی. وقتی مادربزرگ یا پدربزرگ خانه ما باشند خیلی بهتر است چون آنها اصلا طاقت گریه مرا ندارند، من هم چون این را خوب می‌دانم بیشتر خودم را لوس می‌کنم و شما را وادار می‌کنم تا مرا بغل کنید و با خود به همه جا ببرید. با وجود آن‌که خوب می‌توانم غذا بخورم اما مخصوصاً کثیف‌کاری می‌کنم تا تو خودت به من غذا بدهی، زیرا این‌طوری بیشتر لذت می‌برم. دلم می‌خواهد که تو فقط پیش من باشی برای همین وقتی کار داری و حواست به من نیست دست به وسایلی می‌زنم که تو می‌ترسی، مثل کبریت.
آن‌وقت تو سراسیمه به سراغ من خواهی آمد تا از من مراقبت کنی. اگر بچه دیگری را دوست داشته باشی من ناراحت می‌شوم و موهایش را می‌کشم. چون تو را فقط برای خودم می‌خواهم اما به‌محض این‌که عصبانی شدی شروع می‌کنم به لوس کردن خودم می‌خندم و تو را می‌بوسم تا دلت را به‌دست بیاورم. تو خیلی زود گول می‌خوری، مامان مرا دست‌کم نگیر.
چون که کم‌کم دارم تبدیل به یک شیطان کوچولو می‌شوم. فکر نمی‌کنی شاید بهتر باشد که این‌قدر همیشه مهربان نباشی تا من وقتی بزرگ شدم لوس بار نیایم؟ من الان فقط یک سال دارم اما به زودی ۱۵ ساله می‌شوم و آن‌وقت ممکن است که دیر شده باشد.
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید