جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

ابومعشر بلخی


ابومعشر بلخی
جعفربن محمدبن عمر معروف به ابومعشر از ریاضی دانان و منجمان قرن سوم و از شاگردان یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف مشهور عرب، بوده است.
ابتدا فلسفه آموخت و بعد به علم نجوم پرداخت و از سن ۴۷ سالگی به تحصیل ریاضیات پرداخته و با اشتیاق فراوان به تحصیل و تکمیل نجوم اشتغال یافت، که منجمان معروف به اقوال و آراء وی متمسک می شدند.
● دوران تحصیلی ابومعشر بلخی
این دانشمند بزرگ شرقی از یک خانواده تازه مسلمان در شهر بلخ بدنیا آمد و مثل همه مردمی که تازه پیرو دیانت نوینی می شوند، در دین خود بسیار تعصب داشت. وی در جرگه طلاب فقه و حدیث وارد شده و نزد علمای پارسای مدرسه طاهریه بلخ به عنوان دانشجوی پرهیزکار شهرت یافته بود و در مقدمات عربی و ادبیات و ریاضیات پیش رفته و او را در ردیف فضلا و متعصبان درجه دو رسانیده بود. یکی از استادان مدرسه به زیارت خانه خدا رفت و در بازگشت از مکه راجع به شهر بغداد و عظمت آن و همچنین درباره حوزه های علمیه و علوم گوناگونی که در آنجا رواج داشت داستانهای دلفریبی برای دانشجویان طلاب خود حکایت می کرد. از آن جمله استاد و پارسایی فقیهی خشک و به گفته فلاسفه (قشری صرف) بود راجع به توسعه دامنه علوم باستانی و دانشهای مختلف قصه ها گفته و تصریح کرد که مردی زردشتی بنام دهقان فرامرز بهمنش و مردی بنام بیدخت در بغداد هیئت و نجوم تدریس می کند و هر کدام از آنها بر استرهائی با یراق زرنگار سوار می شوند و چونکه برای شما مسلمانان مقدس و خداشناس باورکردنی نیست این است که آن زندیقان و بدکیشان وقتی به دربار خلیفه می روند رجال دربار وزیر و خلیفه آنان را بالاتر از بسیاری از مفتیان و فقیهان جای می دهند، و حال آن که همین شخص «بیدخت» از پیروان بودا و بت پرست است که شهر عزیز با میان رابلوث اصنام و معابد خود ملوث نموده، و هنگامی که وی از بامیان برای تحصیل وارد بلخ شد و در حوزه های درس همین مدرسه رفت و آمد می کرد طلاب اجازه نمی دادند از فاصله نیم ذرع به آنان نزدیکتر بنشیند، اما درست فکر کنید بر من چقدر ناگوار آمده هنگامی که وی را در پیشگاه خلافت بغداد و قصر خلیفه از استر آراسته خود پیاده می شود و حال آنکه درباریان مسلمان زیر بغلش را گرفته و وی را با تعظیم و احترام بدرون کاخ می بردند، بیانات و حکایات استاد فقیه که تازه از سفر حجاز برگشته بود بر طلاب عموماً و بر ابومعشر خصوصاً سخت ناگوار آمد بخصوص آنکه ابومعشر خودش هم با مردم شهرستان بامیان سوابق نامطلوبی داشت.
● ابومعشر سرآمد منجمان شرق
ابومعشر با صحبت های استاد نامبرده فوق به قصد انتقام از استاد بیدخت بامیانی دشنه تیز زهرآگینی تهیه نموده و از بلخ به بغداد حرکت کرده و با لباس طلبگی در محضر استاد بیدخت شرکت کرد اما پس از پایان درس که صدها طلبه و دانشجو خواستند برخیزند استاد اشاره کرد برنخیزند و رو به طلبه خراسانی تازه وارد (ابومعشر) نموده و گفت:«فرزند عزیزم تو از راهی دور با خیالی که مبنایش ظلم و زور است بجانب ما شتافتی، اما بدان کاردیرا که همراه خود داری به کنار می افکنی و عوض جنایت و خیانت به فرا گرفتن نجوم و ریاضیات که تاکنون منفور تو بوده است همت می گماری. و استادی نامور خواهی شد که شهرتت عالمگیر شود. اکنون برخیز و با همدرسهایت آشنائی و مصافحه کن.»
ابومعشر که بدانصورت حقیقت حال خود را از زبان استاد شنید مات و مبهوت شده و بعد از آنکه کارد را از جلد بیرون کشیده و دور انداخت و دست استاد را بوسیده و با طلاب مصافحه کرده و سپس به استاد گفت: استاد بزرگوار چگونه بحال و وضع من آگاه شدید؟استاد از جزوه دان خود اوراقی را بیرون کشیده و گفت عادت من بر این است که هر شب فردای خود و اولیای دولت در وضع کشور را با حساب نجومی استخراج کنم.
از چندی پیش حکایت نزدیک شدن خطری را استنباط می کردم تا دیشب که بنابر حساب دانستم فردا جوانی بصورت دانشجو با کاردی زهرآگین به قصد کشتن من می آید. اما چون در طالع آن جوان نگریستم و دریافتم که از او بدی صادر نخواهد شد و در این عالم به مقامی بلند خواهد رسید. وقتی امروز ترا که تازه وارد و بیگانه بودی در حوزهٔ درس خود دیدم یقین دانستم که همان شخص هستی که چشم براهش بودم.
لذا ابومعشر به استاد دل بسته در بغداد ماند و تحصیلاتش را در نجوم و حکمت و ریاضیات منحصر ساخته و در همان شهر به تالیف زیجی نو پرداخت.
و بعداً بنابر استدعای بزرگان خراسان به شهر بلخ بازگشت. و آن زیج را تکمیل کرد از کتابهای او اثبات علم النجوم، کتاب الامصار، کتاب الجمهره، اسرار النجوم، تقویم البلدان و طبایع البلدان می باشد که از حیث وقت محاسبات نجومی و صحت احکام بی نظیر شناخته شده است.
پادشاهان و امرای وقت نسبت به نظرها و احکام ابومعشر اعتقادی کامل داشتند، ابومعشر قریب چهل کتاب در علم نجوم تالیف کرد.
ستاره شناسان مسلمان پایه معلومات هیئت را مانند علم شیمی براساس تجربه ومشاهده یعنی حقایق مسلم استوار ساختند. علمای اسلام به هیئت بسیار علاقه مند بودند. رصدخانه
می ساختند. زیج تنظیم می کردند مراقب حرکات سیارات بودند، مقیاس می گرفتند. برای تحصیل علم هیئت به هند و ایران می رفتند کتابهای پیشینیان را به دقت زیر و رو می کردند، نقائص را برطرف می ساختند و عقاید مختلف را جرح و تعدیل می کردند.
در قرن سوم پیش از میلاد یونانیها در اسکندریه (بندر بزرگ مصر در کنار دریای مدیترانه) رصدخانه ای ساختند که در دوره بطلمیوس مولف کتاب مجسطی به منتهای عظمت رسید، و این رصدخانه تا نهضت اسلامی یگانه دوران خود بود، ‌آنگاه مسلمانان در دمشق و بغداد و آندلس و مراغه و سمرقند ۲ و غیره رصدخانه ساختند.
ابومعشر در اثر حرص قوی و همت فتورناپذیر در تمامی شعب حکمت خصوصاً در ریاضیات و نجوم و هیئت دارای بصیرتی فوق العاده و استاد کل وقت و سرآمد اهل فن و منجم مخصوص خلیفه وقت عباسی بوده و نوادر بسیاری در استخراجهای نجومی وی منقول و احکام عجیبه صادقانه بدو منسوب می باشد
● استخراجهای عجیب نجومی ابومعشر
کوه طلا در دریای خون: در وفیّات الاعیان گوید وقتی یکی از مقصران دولتی از بیم جرم خویش و سیاست شاه وقت متواری شده و چون از استخراجهای نجومی ابومعشر آگاهی داشت محض اینکه جای او را از روی قواعد نجومی پیدا نکرده باشد، بدین روش تدبیر نمود که در توی طشتی خون بسیاری ریخته و هاونی از طلا در میان آن نهاده و خودش بالای آن هاون قرار گرفت، پس جاسوسان سلطان جدیت بسیار بکار بردند ولی نشان از او نیافتند ناچار ابومعشر را احضار نمودند، ابومعشر پس از اعمال قواعد مربوط متحیر و ساکت ماند، و در جواب گفت امری بس عجیب مشاهده کرده و آن مقصر فراری را بالای کوهی از طلا می بینم که در وسط دریای خون بوده و یک شهری از مس بدان دریا احاطه دارد و در تمام عالم مکانی بدین صفت سراغ ندارم. ناچار سلطان امان داده و جارچیان داد زدند که قصر در امان است و لذا مقصر با دل آسوده نزد سلطان رفته و آن حیله و چاره جوئی را به عرض رسانید و سلطان از حسن رای و صائب بودن نظر ابومعشر تحسین فراوان نموده.
و همچنین انگشتری گمشده خلیفه را که گفت نزد خداست و همه مسخره اش کردند تا روزی در میان اوراق قرآن پیدا کردند و مهارت آن حکیم بیش از پیش مورد تحسین واقع گردید.
ابومعشر در سال ۲۷۲ هجری قمری در سن صد سالگی در شهر واسطه بدرود حیات گفت.
منبع : بانک کشاورزی


همچنین مشاهده کنید