جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

ترس و اضطراب در کودکان


ترس و اضطراب در کودکان
تردیدی نیست که تمام افراد بشر زمانی احساس ترس و اضطراب می کنند، ترس و اضطراب پایه های جسمانی و روانی داشته و همراه با عواطف و هیجانهای نامطبوع و ناخوشایند هستند. این هر دو احساس، یکنوع حالت انتظار را در بر داشته و احتمالا" از مخاطرات و مشکلات آگاهی می دهند. ترس چیست؟ ترس واکنشی است که کم یا بیش شناخته شده بوده و پاسخی به محرکهای تهدید آمیز می باشد. اضطراب چیست؟ اضطراب واکنشی است که علل خاصی ندارد و یک حالت عمومی کلی بوده و نسبت به هدف مخصوص یا مشخصی معطوف نمی باشد. گاهی اوقات نمی توان دقیقا" میان ترس و اضطراب تفاوت گذارد و این کیفیت مخصوصا" در مورد اطفال خردسال مصداق دارد زیرا کودک نمی تواند میان خطرات درونی و برونی واقعی و تخیلی تفاوت قایل شود.
ذهن و روان ما انسانها همواره گوش به زنگ علائم خطراتی است که پیرامون ما وجود دارند و از وقوع رخدادهای ناخوشایند یا آسیب زننده به ما آگاهی می دهند . فکر تمام انسانها ی طبیعی مجهز به یک مکانیسم « دور اندیشی » و « پرهیز کردن » است که تا جای ممکن ما را از گزند عوامل گوناگون در امان می دارد و در روند یک حادثه ناخوشایند، نخستین رویداد عبارت است از احساس خطر که موجب تپش قلب ، افزایش فشار خون، انقباض عروق پوستی به صورت رنگ پریدگی صورت،تند تر شدن سرعت تنفس و انقباض عضلات اندام ها می شود که مجموعا" بدن را برای مرحله دوم یعنی « گریز یا ستیز » آماده می سازد. بنابراین در می یابیم که مکانیسم های احساس خطر که نوعی « هراس » را در آدمی بر می انگیزند، برای بقأ و دوام هستی وی ضروری هستند.
ولی چرا اضطراب مختص نوع بشر است ؟ اضطراب یعنی ترس از یک عامل ناشناخته نامعلوم که موجب پریشانی فکر و گاه بروز علایم احساس خطر از جمله تپش قلب و رنگ پریدگی نیز می شود. بنابر این در فرآیند اضطراب برخلاف ترس طبیعی و واقعی یک عامل حقیقی ترس آور یا خطرناک یا آسیب زننده وجود ندارد بلکه فقط بطور خودکار، ذهن ما در اثر تنش های روانی و استرس های عصبی و حوادث ناخوشایند و ناگواری که در زندگی مکررا" برایمان رخ می دهد از روال عادی خارج می شود و حساسیت بیش از حد به رخدادهای آتی و احتمالی پیدا نماید، دچار اضطراب می شویم و کم کم به حالتی می رسیم که فکرمان فقط بر اتفاقات ناگوار یا بیماریهای لاعلاج و کشنده گواهی می دهد و آرامش و امنیت در این میان گم و فراموش می شود. هر چه بیشتر نگران شویم بیشتر احساس های خطر و هراس به سراغمان می آید و در نتیجه بیشتر در جهت افکار مضطربانه می اندیشیم.
● چگونگــــی بوجود آمدن تــــرس در کــــودکان
کودکان ترس و اضطراب را از طریق یادگیری ( خصوصا شرطی شدن ) فرا می گیرند، گرچه بسیاری از روان شناسان معتقدند زمینه ترس از هنگام تولد در نوزاد وجود دارد.در مورد ترس از طریق شرطی شدن مثالی در باره طفلی به نام آلبرت بیان می نماییم . در آزمایشگاه به آلبرت خرگوش سفیدی را نشان دادند ، کودک هبچگونه احساس ترسی از خودنشان نداد ولی به محض آنکه دست خود را برای لمس کردن حیوان، دراز نمود آزمایش کننده دو قطعه آهن را محکم پشت سر او بهم کوبیدند،با شنیدن این صدای بلند آلبرت تکانی به خود داد و بطرف جلو خم شد. در دفعات بعد، پس از چند بار تکرار عمل فوق، کودک حالت ترس نسبت به خرگوش سفید نشان داد و علاوه بر آن به تدریج از اشیاء مشابه سفید رنگ ( مانند پوست سفید و موش و سگ سفید ) نیز می ترسید.
● تـــــرس های مفید و تــــرس های مخــــرب
ترس در بعضی موارد برای حفظ و بقاء کودک مفید است ( فرضا ترس از سرعت که با سرعت حرکت می کند) گاه ترس می تواند به کودک کمک کند، پاسخهای جدیدی بیاموزد.ترس از اتومبیلهای سریع طریقه عبور از خیابان را به کودک یاد می دهد، ولی واکنشهای ترسناک شدید مانند گریستن ، فرار کردن ، فرار کردن ، لرزیدن، به بزگسال چسبیدن و نظایر آنها با رفتار سازنده مغایرت دارند.برای ثبات هیجانی باید بسیاری از این پاسخ ها را با واکنشهای سازنده دیگر جایگزین نمود.نتایج یکی از تحقیقات نشان می دهد ، ترس از اشیاء واقعی یا محرکهای غیر عادی ( مانند حرکتهای ناگهانی،اشیاء غیر عادی، افراد بیگانه ) بتدریج باازدیاد سن کودک کاهش یافت در مقابل ترس از محرکهای تخیلی ( ترس تاریکی ، کابوس و…) بیشتر شدو ظاهرا" رشد مفاهیم ذهنی کودک و درک بیشتر او ازجهان همراه با کاربرد زیادتر علائم، واکنشهای هیجانی او را تحت تاثیر قرار می دهد. ترس اطفال قابل پیش بینی نمی باشد و در تمام سنین کودکی تفاوت های فردی چشمگیری در مورد ترس وجود دارد. یک محرک می تواند بر طفلی بسیار ترس آور بوده ولی برای دیگری بی تفاوتی باشد .جالب اینکه کودکی ممکن است در یک موقعیت خاص دچار وحشت شود در حالیکه در وضع دیگری همین محرک برایش بی تاثیر باشد.
● روشهای ازمیان بـــردن تـــرس
از اطفال نمی توان انتظار داشت که ترس آنها خود بخود رفع شود. باید محرکهای جدیدی جانشین محرکهای ترسناک شوند تا ترس کودک از میان برود.خوشبختانه بابهره گیری از اصول یادگیری مخصوصا" اصل خاموشی می توان در از میان بردن ترس کودکان اقدام نمود. در این مورد مثالی ذکر می گردد.فرض کنیم کودکی از گربه بترسد. اگر ضمن نشان دادن گربه ای به طفل ( محرک نامطبوع و ترسناک ) به او مقداری شیرینی ( محرک مطبوع ) نیز بدهیم و چند بار این کیفیت راتکرار نمائیم کودک پاسخ مثبت تری به شیئ که قبلا" برایش ترسناک بوده است، خواهد داد . در اینصورت پاسخهای ترسناک نیز بتدریج از میان می رود و پاسخ ترسناک کم کم ناپدید خواهد شد. زیرا ارتباط محرک ( گربه ) و پاسخ ( ترس از گربه ) ضعیف شده و از بین می رود. در بررسی دیگری ترس کودکان از تاریکی بصورتی که شرح می دهیم از میان رفت. به چند کودک که از تاریکی می ترسیدند گفته شد چنانچه در اطاق تاریکی جستجو کنند وسیله جالبی ( اسباب بازی، عروسک و…)خواهند یافت. با این روش ارتباط میان محرک ترس آور ( تاریکی ) و پاسخهای اضطراب آور و ترسناک ضعیف شده ، در نتیجه پاسخهای دوری کننده نیز بتدریج از بین رفتند. باید توجه داشت که هر قدر کودک بزرگتر شده و کاربرد لغاتش بیشتر شود می توان از توضیحات کلامی نیز برای تقویت روش رفع ترس استفاده نمود. مادران می توانند با استفاده از روش توضیحات کلامی ، بعلاوه تشویق فرزند برای مقابله با محرکهای ترس آور، وحشت او را از میان ببرند. در مورد کودکان توضیح کلامی تاثیر چندانی ندارد، زیرا کودک نمی تواند کلمات و لغات را با محرکهای ایجاد کننده ترس ارتباط دهد.
● اضطــــراب و عـــــوامل ایجاد کننده آن
همانند ترس ، اضطراب هم سبب ناراحتی کودک شده و او را مجبور می کند، رفتار خاصی ایجاد نمایدو در ابتدای بحث باید متذکر شویم که اضطراب به میزان کم غالبا" اثرات سازندگی دارد و بعنوان محرکی برای خلاقیت ، حل مسائل و فعالیت مؤثر می باشد ولی اگر اضطراب شدت یابد سبب از کار افتادگی فرد شده ، او را بیقرار و ناراحت می کند. دوره دوم کودکی ( ۶ – ۳ سال) مرحله مهمی است که ضمن آن اضطراب بوجود می آید و در این دوره کودک باید با بسیاری از عوامل و محرکهایی که ایجاد اضطراب می کند مقابله نماید، در نتیجه فرصتهای بسیاری برای کسب اضطراب خواهد داشت.کودک در مورد نشان دادن آزادانه احساسات پرخاشگرانه ، جنسی و اتکایی خود دستخوش اضطراب می گردد و اضطراب کودک خصوصا" هنگامیکه کودک دیگری متولد می شود، شدت می یابد، زیرا او احساس طرد- شدگی نموده و تصور می کند محوریت خود را از دست داده است و دیگر او را دوست نداشته یا کنار گذاشته شده است . در ظاهر هم گاهی نحوه برخورد والدین و فامیل این گمان را تشدیدمی نماید. منشاء اضطراب از روابط اولیه کودک و والدین است. تنبیه شدید و محدویت، فشار والدین به کودک برای ظاهر ساختن رفتار های دشوار، بدگویی و ارزشیابی منفی از رفتار و کوششهای کودک ، تضاد در رفتار با او وکیفیاتی مشابه آنچه ذکر گردید،ازجمله عوامل ایجاد کننده اضطراب در کودکان محسوب می گردد.
اثرات اضطراب در رفتار اجتماعی و فعالیت ذهنی کودک ظاهر می شود، تحقیقات بعمل آمده نشان می دهد، پسران مضطرب نا کفایتی و احساس نا ایمنی خود را در فعالیتهای اجتماعی و بازی نشان داده و تمایل به بازیهای ابتدایی و کودکانه تر دارند. اضطراب هنگامی در یادگیری تسهیل بوحود می آورد که مورد یادگیری ساده بوده و پاسخ دقیقی مد نظر باشد. ولی اگر موضوع پیجیده و مشکل باشد اضطراب در یادگیری مطالب اخلال خواهد نمود، کودکان بسیار مضطرب در یادگیری - های کلامی ، پاسخهای نامربوط و نا مفهوم می دهند وهر قدر مطلب یادگیری دشوارتر باشد این نوع پاسخها نیز شدت زیادتری خواهد یافت و در هر حال اضطراب در یادگیری و فعالیت کودکان اختلال ایحاد می کند. گاه صدای کودک و تکلم او را نیز تحت تاثیر قرار می دهد. بدیهی است اضطراب در کلاسهای بالاتر برای دانش آموزان مزاحمت بیشتری خواهد داشت.همچنین از تحقیقات انجام شده می توان نتیجه گرفت که اضطراب با ازدیاد سن کودک باعث می شود در فعالیتهای ذهنی و تحصیلی نا ملایماتی را تجربه کند بعبارتی با افزایش سن بین اضطراب و فعالیت های کودک همبستگی منفی وجود دارد.
● وسائل دفاعــــی مقابله با اضطـــــراب
از آنجائیکه اضطراب کیفیتی نا مطلوب و نامطبوع است ، هر کس می کوشد روشهایی برای مقابله یا مبارزه با آن انتخاب کند . وسائل دفاعی که از سوی بخش های شخصیت فرد بسیج می شوند، پاسخ هایی بمنظور اجتناب یا تخفیف اضطراب می باشند و به فرد فرصت می دهند آرامتر زندگی کند.
● عـــواملـــی که باعث اضطــــراب در دانش آمــــوزان می شود :
▪ فشــــار و سخت گیــــــری بیش از حد والدین بر فــــــــرزندان
▪ کاهـــش اعتمــــاد بنفس
▪ محیط فیزیکـــــی نامنــــاسب
▪ تناقض در رفتـــار والدین
▪ عـــوامل خانوادگـــی و ارثـــی ( گاهـــی نگرانـــی های والدین و اضطراب آنها به فـــرزندان نیز منتقل می شود ).
● اثرات نگرانــــی بر کـــــودکان را می توان به عـــوامل زیـــر نسبت داد:
۱)نگــــرانی موجب توقف فکــــر کــــودک برمشکلات و ناراحتی ها می شود.
۲) نگرانی موجب اختلال در تمرکز حواس می شود وکودکِ مضطرب نمی تواند به خوبی حواس خود را در کارها جمع کند.
۳) نگرانی و اضطراب قدرت تصمیم گیری و اراده را از آنها سلب می کند.
۴) موجب می شود که فکر آنها در مورد برخی چیزها بیش از حد مشغول شود و به مطلب و موضوع درسی بی توجه شوند.
۵) کودک را بدبین می کند و همواره فرآیند و رویدادهای ناگوار را پیش بینی می کند.
۶) فکر کودک را متمرکز بر مشکلات میکند به طوریکه هر ساعت به یک مساله خطرناک می اندیشد.
۷) اضطراب و عدم اعتماد بنفس باعث وابستگی او به دیگران میشود و او خود را ناتوان احساس میکندو نمی تواند با اطمینان و قاطعیت عمل کند. احساس گیجی و سر درگمی می کندو قدرت مقابله با مشکلات را از دست میدهد. توان کنترل خویش را ندارد. اینگونه کودکان قادر به آرامش و خواب راحت نیستند.احساس خستگی و کوفتگی و ضعف جسمانی دارند. سر درد ،درد قفسه سینه ،دردپا یا دست،درد شکم و سو هاضمه و کم اشتهایی به سراغشان می آید.
● تــــــوجه داشته باشید کــــه:
تمام این آثارسو در همه کودکان ظاهر نمی شود و هر کس به در جاتی به آنها دچار می شود.
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید