جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

مکتب رئالیسم و ناتورالیسم


مکتب رئالیسم و ناتورالیسم
نیمه دوم قرن نوزدهم (۱۹۰۰ـ ۱۸۵۰) با چندین جریان هنری منجمله رئالیسم و ناتورالیسم همراه بود كه بازتابی از نگرانی های اجتماعی و علمی آن عصر بودند. رئالیسم متشكل از كلمه «ریئل » به معنای «واقعیت» و درمجموع به معنای حقیقت جویی و واقع بینی است. رئالیسم از میل و گرایش هنرمندان (بویژه رمان نویسها و نقاشها) برای نزدیك كردن هنر با واقعیت به وجود آمد. هنرمندان این مكتب عقیده داشتند كه مناظر زندگانی باید آیینه وار، بی كم وزیاد و بدون دخل و تصرف نمایانده شوند وحقایق طبیعی ، در صنایع و ادبیات ارائه شود. رئالیسم قبل از سال ۱۸۵۰ به وجود آمد ولی بعداز این تاریخ طرفدارانی پیدا كرد و گسترش یافت. درابتدا منتقدان آثارهنری این كلمه را به كار بردند. بعد به تدریج در واژگان نقد ادبی رایج شد . به عنوان مثال وقتی كوربه روستایی را بدون تلاش برای آراستن و زیباجلوه دادن آن با تمام واقعیتهایش به تصویر می كشید برای نقد كار او از اصطلاح «رئالیسم» استفاده می كردند. ناتورالیسم ، نوعی رئالیسم است كه به افراط و اغراق كشیده شده است . البته به طور كلی رئالیسم و ناتورالیسم یك هدف را دنبال می كنند. رئالیسم رسالت تقلید و نمونه برداری از طبیعت وحقایق را بر عهده داشت و با نویسندگانی مانند فلوبر و نقاشانی مانند كوربه مشهور شد.
به همین دلیل طبیعت گرایی (ناتورالیسم ) با رهبری زولا درادبیات وكروت ، منه و دوگاس درنقاشی ، برای رئالیسم جانشین مناسبی بود و دراین مكتب برای رسیدن به واقعیات به علم رجوع می شد. زولا، طبیعت گرایی را به عنوان روش علمی جدید و دقیق درادبیات تعریف كرد. بنابراین باید منشأ آن را درتحول علمی قرن جست وجو نمود. دو عنوان «رمان تجربی » و «تاریخ طبیعی و اجتماعی » مشخص كننده موضوعات جریان طبیعت گرایی هستند واین دو موضوع ارتباط تنگاتنگ با حوزه علمی دارند. رئالیسم موضوعاتش را از مشاهده دنیای اجتماعی و تاریخی معاصر اقتباس می كند. رئالیسم درواقع به مردم و اوضاع واحوال مردمی علاقه مند است كه تا به آن زمان برای كارهای هنری قابل توجه نبودند. دراین مكتب خلق اثر تصویری و ادبی بیشتر به طبقات متوسط و پایین جامعه مانند كارگران، صنعتگران ، زنان روسپی، ولگردهای خیابانی و به نفرت انگیزترین جنبه های زندگی آنان پرداخته می شود.
به عنوان مثال، بالزاك دراثر خود به نام «پدرگوریوت» ، انسانی را با ذات و درونی پست و قبیح و نفرت انگیز توصیف می كند. در رئالیسم محدودیتهای «آداب و نزاكت» رعایت نمی شود. برخلاف رمانتیكها كه معتقد بودند باید فقط زیباییها را بیان كرد، رئالیستها عقیده دارند كه حقیقت چه زیبا و چه زشت و چه زننده باید بیان یا به تصویر كشیده شود. به همین دلیل است كه نقاشی كوربه «بی ادبانه و قبیح» و یا رمان «مادام بوواری » اثر فلوبر به عنوان رئالیسم زشت و زننده وتوهین كننده به عفت، قضاوت می شود. رئالیسم تنها یك گرایش و جریان نیست بلكه حركتی درارتباط تنگاتنگ با تحولات روحی و طرز تفكر واطلاعات گرفته شده از اجتماع و علم است. علم و ادبیات به سختی با یكدیگر موافق و سازگار هستند و برای خلق اثر ادبی همراه با علم تناقض گویی به وجود می آید. واقعیت بشر، حقیقت رفتار، افكار و احساسات درصورت ضرورت علمی فراموش می شود، درحالی كه شخصیت رمان یك روبوت (آدم ماشینی) نیست. در رئالیسم مسأله «سبك» درحاشیه قرار می گیرد. میل نویسندگان رئالیسم به پیروی و تقلید از واقعیت، مستلزم مشاهده و استناد به حقیقت است و باتوجه به این ، كشف عكس وهنر عكاسی كه نمونه برداری و انعكاس دقیق واقعیت است، هنرقابل توجهی برای هنرمندان این مكتب بود واین عملاً پایانی برای توهمات شاعرانه و آرمانگرایانه رمانتیكها محسوب می شد.
منبع : سایت دوستان


همچنین مشاهده کنید