پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
چقدر دیر تو را شناختم
▪ ۴ ساله بودم:
او قوی ترین و بزرگترین مرد جهان بود.
▪ ۵ ساله بودم:
پدر همه چیز را می دانست.
▪ ۶ ساله بودم:
پدر من از همه پدرها شیك پوش تر بود.
▪ ۸ ساله بودم:
پدرم واقعا همه چیز را نمی دانست.
▪ ۱۰ ساله بودم:
ایده های پدر با من فرق داشت.
▪ ۱۲ ساله بودم:
پدر خیلی پیرتر از آن است كه احساسات كودكانه مرا درك كند.
▪ ۱۴ ساله بودم:
به افكار پدر اهمیت نمی دادم.
او قدیمی و كهنه فكر می كند.
▪ ۲۱ ساله بودم:
پدر؟ او نه. او كاملا از نسل من بدور است و مرا به هیچ وجه درك نمی كند.
▪ ۲۵ ساله بودم:
باید خیلی از افكار و رفتارهایش را تحمل می كردم. چه می شد كرد؟ پدرم بود و به هر حال حضور داشت.
▪ ۳۰ ساله بودم:
شاید بد نیست از تجاربش استفاده كنم.
▪ ۳۵ ساله بودم:
بدون مشورت پدر فهیم و مجربم نباید كاری بكنم. او همه چیز را می داند و كمك خوبی است.
▪ ۴۰ ساله بودم:
به آینده نگری و آرامش او هنگام تصمیم گیری های مهم غبطه می خورم.
▪ ۵۰ ساله بودم:
حاضرم همه چیز را بدهم اما او حتی یك روز بیشتر با من می ماند.
منبع : روزنامه کیهان
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی حجاب سریلانکا دولت گشت ارشاد کارگران رهبر انقلاب پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی
کنکور هواشناسی سیل تهران زنان خراسان جنوبی شهرداری تهران سلامت پلیس قتل فراجا سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار خودرو دلار قیمت طلا بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو ارز قیمت سکه مسکن سایپا
ترانه علیدوستی تلویزیون فیلم سینمای ایران گردشگری سحر دولتشاهی کتاب مهران مدیری شعر تئاتر سینما رادیو
کنکور ۱۴۰۳
غزه اسرائیل آمریکا رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه روسیه حماس طوفان الاقصی اتحادیه اروپا اوکراین ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بارسلونا بازی ژاوی باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس فوتسال تراکتور تیم ملی فوتسال ایران والیبال
فیلترینگ فناوری ناسا همراه اول تبلیغات تیک تاک
مالاریا سلامت روان استرس کاهش وزن پیری داروخانه دوش گرفتن