پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

از سخت گیری بی مورد تا کودک محوری


از سخت گیری بی مورد تا کودک محوری
لابد مضمون این گفته برایتان آشناست که «آن زمان که ما بچه بودیم حرف، حرف پدر و مادر بود. حالا که خودمان بچه دار شده ایم جرات نداریم روی حرف بچه هایمان حرف بزنیم» شاید خیلی از پدر و مادر ها چنین گله و شکایتی را بر زبان نیاورند اما بیشتر آنان معتقدند که در جامعه امروز بیش از اندازه به بچه ها میدان آزادی عمل داده می شود.
واقعیت این است که هیچگاه نمی توان حکم کلی در این زمینه صادر کرد و حتی در چنین خانواده هایی کودکان از سخت گیری های بی مورد در امان نیستند. در واقع به همان اندازه که در برخی حیطه ها در محور قرار دادن بچه ها افراط می شود، در مقابل آن سخت گیری های بی موردی نیز رواج دارد. موارد زیر توصیفاتی از یک خانواده سخت گیر است که معیاری در این زمینه به دست می دهد.
۱) پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند.
۲) تصمیم گیری با یکی از والدین خصوصا پدر انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.
۳) والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را -حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد - ندارند.
۴) اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نکنند، والدین آنان ناراحت، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.
۵) فرزندان جرات سوال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را، از والدین خود ندارند.
۶) والدین بر رفتار و کارهای فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کنند.
۷) والدین دلیلی را - برای دستوراتی که صادر می کنند - برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.
۸) نسبت به رعایت نظم و انضباط، ارزشی افراطی قائل هستند و والدین توانایی تحمل هیچگونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.
۹) به سخنان کودکان خود گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی نشان دهند.
۱۰) در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند، دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.
۱۱) برای تصمیمات فرزندان خود، حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد، احترام قائل نیستند.
۱۳) معتقدند که چون سن، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است، بنابراین حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین کارهای فرزندان خود را دارند.
۱۴) برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیگران نیز ابایی ندارند.
۱۵) غالبا نیازهای عاطفی کودکان ارضاء نمی شود.
۱۶) ممکن است که پدر یا مادر ضعیف در چنین خانواده ای با کودکان ائتلاف کنند. در چنین حالتی ارزش هر دو پدر یا مادر نزد کودک شکسته می شود. اگر بنا باشد یکی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور کرد والدین دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.
۱۷) چنین کودکانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پایینی که دارند دچار بزهکاری می شوند.
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید