جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
گردو فروش
یکی رفت سراغ گردو فروشی و بهش گفت: ”میشه همهٔ گردوهات رو مجانی بدی به من؟!“
گردوفروش با تعجب به اون نگاه کرد و جوابی نداد.
دوباره پرسید: ”میشه یک کیلوش رو مجانی بدی؟“
و باز با سکوت مواجه شد. پس خواهش کرد که دست کم یه دونه گردو رو مجانی بهم بده. تا بالاخره گردو رو گرفت و ادامه داد:
”یکی که ارزش نداره، میشه یه دونه دیگه هم بدی؟!“ و با اصرار یکی دیگه هم گرفت و درخواست کرد گردوی سوم رو هم مجانی بگیره.
گردوفروش که عصبانی شده بود، گفت: ”زرنگی؟! اینجوری میخوای یکییکی همش رو بگیری؟!“
مشتری سمج گفت: ”راستش میخواستم درسی بهت بدم! آخه عمر ما هم همینجوره! اگه بهت بگم همهٔ عمرت رو به من بفروش، به هیچ قیمتی این کار رو نمیکنی. ولی روزای زندگیت رو یکییکی بیتوجه از دست میدی و تا بهخودت بیای همهٔ عمرت از کف رفته!“
آره عزیز دلم! یه نگاه به عقب بنداز و ببین چه ساده تکتک روزهای زندگیت رو و در واقع عمر باارزشت رو از دست دادی. ولی میخوام بدونی هنوز هم دیر نشده. فقط کافیه همت کنی و بخوای از این به بعد روزهات مفید باشن و به درد بخور. کافیه بخوای هر روزت با روز قبل دست کم یه فرق مثبت داشته باشه و کافیه قدر لحظههایت رو دونی تا عمرت رو بهدست بیاری. پس...!
شاهین فرهنگ
منبع : مجله شادکامی و موفقیت
همچنین مشاهده کنید