جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

در قلمرو خود ”سلطان“ باشید


در قلمرو خود ”سلطان“ باشید
آن روز قرار بود باز هم پیش من بیاید تا جلسهٔ مشاورهٔ دیگری داشته باشیم. منتظرش هسم. به ساعت نگاه می‌کنم، تا چند دقیقهٔ دیگر پیدایش می‌شود اما نه، مثل اینکه امروز زودتر آمده است.
خانم منشی در می‌زند و می‌گوید: ”مراجع بعدی آمده است. بیاید داخل؟“ می‌گویم: بله البته، من آماده‌ام“. وارد می‌شود و با همان ادب و متانت همیشگی، سلام می‌کند. جوابش را می‌دهم و حالش را می‌پرسم. بعد در کنارش می‌نشینم تا جلسهٔ مشاوره را شروع کنم. می‌پرسم: ”امروز در چه حالی؟ حالت خوب است؟“ می‌گوید: ”بله فقط مسائلی که در جلسه اول مطرح شد، فکر من را مشغول کرده و امروز آمده‌ام تا در مورد آنها صحبت کنم“.
مسئلهٔ اصلی او، این است که خودش را دست کم می‌گیرد، یعنی بیشتر فکر می‌کند دیگران به نوعی از او بالاتر هستند. ”حرف آنها حرف‌تر است!“، ”عقل آنها بیشر است!“ و چیزهائی مانند این. علت این دست کم گرفتن‌ها را نیز چنین بیان می‌کند: من هیچ وقت احساس خوب بودن، نکرده‌ام، همیشه فکر می‌کنم دیگران از من بهتر هستند، کسی که تحصیلاتش از من بیشتر است، به‌طور حتم بیشتر از من می‌فهمد و بهتر از من تصمیم می‌گیرد و ... بنابراین، من از او پائین‌تر هستم. او می‌پندارد که به نوعی باید تسلیم افرادی که به ظاهر یک سر و گردن از او بالاتر هستند نیز باشد. می‌پرسم: ”آیا هیچ به‌خوبی‌های ”خودت“ هم فکر کرده‌ای؟ آیا قبول داری که تو هم برای خودت کسی هستی؟! تردید دارد. سرانجام، رضایت می‌دهد، می‌گوید: ”بله، قبول دارم ولی .... می‌دانید هر چه فکرش را می‌کنم، می‌بینم دیگران باز از من بهتر هستند! البته این مسئله هم من را ناراحت می‌کند که چرا من نباید از دیگران بهتر باشم؟“
او را متوجه موضوع می‌کنم که دوست من! با دیدگاهی که تو داری، اگر همین امروز هم مدال ”از دیگران بهتر بودن“ را به گردن تو بیاویزند، باز فکر می‌کنی تو چیزی کم داری.
البته مسائل گوناگون باعث این طرز تفکر در ما انسان‌ها می‌شوند. شاید در دوران کودکی، رفتاری با ما شده که در آن موقع احساس حقارت کرده‌ایم و حالا به نوعی آن حالت را در زندگی خود احساس می‌کنیم، دلیل آن هر چه باشد، مهم این است که حالا چه کار باید بکنیم. آیا در واقع این احساس آزاردهنده‌ای نیست که شما خود را دست کم بگیرید و آیا حیف از شما نیست که روی گوهر گرانبهاء وجودتان قیمت کمی بگذارید؟
کسانی که چنین کاری می‌کنند، نباید دیگران را مقصر بدانند و تصور کنند که اگر آنها بگویند: ”تو خوبی“، پس به‌طور حتم خوب هستند. اگر تنها معیار این باشد، آن موقع صدمه خواهیم خورد. قلمرو وجود شما یک سلطان دارد تاج آن را خود شما روی سرتان بگذارید. اگر آن را دیگران بگذارند، به‌طور حتم می‌افتد و آن موقع شما دیگر سلطان نیستید. این را خودتان باید باور کنید که کسی هستید. مسئله این است که بعضی‌ها برای ”باور کردن“ چنین موضوعی مشکل دارند و از سوئی منتظر باور دیگران هستند. اگر واقع‌بینانه بنگریم، می‌بینیم در وجود ما استعدادهائی هست و توانمندی‌هائی داریم که اگر به خودمان زحمت بدهیم، شکوفا می‌شوند و دیگر از این مسئله ناراحت نیستیم که چرا کمتر از دیگران هستیم. البته این ار، نیاز به برنامه‌ریزی دارد. به‌عنوان یک مشاور توصیه می‌کنم از مشاوره برای پرداختن به چنین موضوعی، کمک بیگرید. دست‌ روی دست نگذارید تا به قول خودتان روی کسی بشوید. در حقیقت شما کسی هستید. در هر موقعیتی که قرار دارید، این را باور کنید که این خود شما هستید که باید قدر بدانید. بنشینید و خوبی‌های گوهر وجودتان را بنویسید، این خودخواهی نیست. این کار یعنی شکر نعمت‌ها و سپاسگزاری از خداوند. این کار، درست است به شرط آنکه این موضوع، ما را به سمت خودبزرگ‌بینی و غرور سوق ندهد.
همان‌طور که عادت کرده‌اید خود را کمتر از دیگران بدانید، عادت کنید که خود را دست کم نگیرید و این با تکرار، تمرین و ممارست انجام‌پذیر است. آن موقع می‌توانید هم برای خود و هم برای دیگران، خوب زندگی کنید. پس از همین حالا شروع کنید و با کمال سربلندی در قلمرو خود، سلطانی کنید.

طیبه نجفی
مشاور دانشگاه تربیت معلم
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید