جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا
برگی از کتاب انسان کامل
بدان که در دماغ جملهی آدمیان اندیشهی پادشاهی، یا تمنای حاکمی، یا سودای پیشوایی سر بر میزند. و در دماغ آدمیان یکی از این سه بوده باشد البته. و دانا این را به ریاضات و مجاهدات بسیار از دماغ خود بیرون میکند. و آخرین چیزی که از دماغ دانا بیرون میرود، دوستی جاه است، و باقی جمله به این بلا گرفتارند، و در دوزخ بایست میسوزند، و به آتش حسد میگدازند.
و دلیل بدین سخن آن است که اعتقاد هر کسی در حق خود چنان است که البته در عالم او را مثل و مانند نیست، هرگز خود را برابر دیگران نداند و نبیند، همیشه خود را بهتر از دیگران بیند و داند. پس هر مرتبهای که در عالم بزرگتر باشد، خود را خواهد، و مستحق آن خود را بیند. و اگر آن مرتبه به جای دیگر باشد، به آتش حسد میگدازد. و این طایفه همه روز در محفل و مجمع مدح خود گویند و دوست دارند که دیگران مدح ایشان گویند و اگر مدح کسی دیگر گویند، برنجند.
ای درویش! هر کجا عقل و علم کمتر باشد، این صفت آنجا غالبتر بود و هر کجا عقل و علم به کمال باشد، این اندیشه در خاطر وی نگذرد و اگر بگذرد، پناه با خدای برد تا خدای تعالی وی را از این عذاب نگاه دارد.
ای درویش! بدان که یک کس همهی چیزها نتواند دانست، و یک کس همهی کارها نتواند کرد. پس هیچچیز و هیچکس درین عالم بیکار نیست، هر یک به جای خود در کارند، و هر یک به جای خود دریابند، و نظام عالم به جمله است، و جمله مراتب این وجودند. پس تو در هر مرتبهای که باشی، در مرتبهای از مراتب این وجود خواهی بود. دانایان چون بر این سر واقف شدند، مرتبهای انتخاب کردند که در آن مرتبه تفرقه و اندوه کمتر بود، و جمعیت و فراغت بیشتر باشد.
ای درویش! پادشاهی و پیشوایی و شغل و عمل در عالم بوده است و در عالم خواهد بود. امروز ازین صورت ظاهر شده است، و فردا از صورت دیگر ظاهر میشود. تو امروز وقت خود را به غنیمت دار، و به جمعیت و فراغت بگذران، و تا امکان است آزار به هیچچیز و هیچکس مرسان، که معصیت نیست الا آزار رسانیدن؛ و تا امکان است راحت به همهچیز و به همهکس میرسان، که طاعت نیست الا راحت رسانیدن. و به یقین بدان که هر که هر چه میکند، با خود میکند؛ اگر آزار میرساند، به خود میرساند، و اگر راحت میرساند، به خود میرساند، از آن جهت که این وجود خاصیتهای بسیار دارد و یکی از خاصیتهای این وجود آن است که مکافات در وی واجب است «المکافهٔ فی الطبیعهٔ واجبهٔ» و آن عزیز از سر همین نظر گفته است.
چو بد کردی مباش ایمن ز آفات
که واجب شد طبیعت را مکافات
منبع : مجله آفتاب
همچنین مشاهده کنید