پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا
لطیفههای رسیده در هفته چهارم فروردین ماه
معلم:«برای قطع برق چه باید كرد؟» دانش آموز:«آقا اجازه، پول قبض برق را نباید داد!»
□□□
اولی:«اگر گفتی كه بیشتر، چه وقت سال زلزله میآید؟» دومی: «زمستان ها.» اولی: «چرا؟» دومی:«چون زمین سردش میشود و از سرما میلرزد!»
□□□
شخصی، ماشین خود را برای تعمیر به تعمیرگاه برد و از مكانیك خواست بوق ماشینش را درست كند. مرد تعمیركار گفت: «آقا، ترمز ماشین شما خراب است!» شخص گفت:«برای همین میخواهم بوقش را تعمیر كنید!»
□□□
اولی: اگر یك كامیون طلا به تو بدهند چه كارش میكنی؟ دومی: ۲۵۰۰ تومان میگیرم و بارش را خالی میكنم!
□□□
اولی:«این خیابان كجا میرود؟» دومی: «تا آنجا كه من میدانم جایی نمیرود.»
□□□
معلم:«سعید، گربه به انگلیسی چه میشود؟» سعید:«آقا اجازه! كت.» معلم:«آفرین. حالا بگو بچه گربه چه میشود؟» سعید:«آقا اجازه! نیم كت!»
□□□
معلم:«هوشنگ بگو ببینم فیل در كجا پیدا میشود؟» هوشنگ:«فیل آن قدر بزرگ است كه اصلاً گم نمیشود!»
□□□
آشپز اول: من همیشه مقدار زیادی ادویه در غذایم میریزم برای خوشمزه شدن آن. آشپز دوم: من هر وقت غذا میپزم در آن مقداری زیادی چسب میریزم. آشپز اول: چرا؟ آشپز دوم: برای دلچسب شدن غذا!
□□□
مردی كه بیماری گواتر داشت، سوار اتوبوس شد. در اتوبوس بچه ای زل زل به او نگاه میكرد. بالاخره حوصله مرد سر رفت و به بچه گفت: «اگر بازهم مرا نگاه كنی، میخورمتها!» بچه جواب داد: «اول آن یكی را كه خوردی قورتش بده تا نوبت من برسد!»
□□□
روزی، یك پلیس راهنمایی متوجه میشود كه خودرویی مدام دور ساختمان بیمارستان و خیابان های اطرافش میچرخد. پلیس مشكوك میشود و خودرو را نگه میدارد و علت این كار را از راننده میپرسد. راننده میگوید:« راستش من تازه رانندگی یاد گرفتهام . اطراف بیمارستان رانندگی میكنم تا اگر تصادف كردم، سریع به بیمارستان بروم!»
□□□
یكی از دوستان نقاشی به دیدنش رفت. نقاش گفت: «میخواهم بدهم دیوارهای اتاق را سفید كنند تا روی آن نقاشی بكشم.» دوستش گفت: «بهتر است اول خودتان نقاشی بكشید و بعد بدهید روی آن را سفید كنند!»
□□□
اولی: در شهر شما به دوش حمام چه میگویند؟ دومی: آب چرخ كن!
منبع : مطالب ارسال شده
همچنین مشاهده کنید