جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شطرنج


شطرنج
همه ما با سرنوشت شطرنج بازی می کنیم. او یک حرکت می کند، ما یک حرکت می کنیم. او سعی می کند ما را در سه حرکت کیش و مات کند، ما سعی می کنیم جلو این کار را بگیریم. می دانیم که نمی توانیم پیروز شویم، ولی ناگزیریم حسابی با او دست و پنجه نرم کنیم. حریف من فرشته خشنی است. در مبارزه با من پیرمرد، هر چه ترفند در چنته دارد به کار می گیرد.
الان زمستان است؛ حتی اگر بخاری هم روشن باشد باز هم سرد است، ولی بخاری من چند ماه است که خراب است و صاحبخانه هم حاضر نیست تعمیرش کند. به علاوه، من پول ندارم که زغال بخرم. داخل اتاقم به اندازه بیرون سرد است. باید زیرشیروانی زندگی کرده باشی تا بدانی باد چه قدرتی دارد.
شیشه پنجره هایم حتی تابستان ها هم جرینگ جرینگ صدا می کند. گاهی گربه نری می رود روی بام نزدیک پنجره و تمام شب عین زنی که درد زایمانش گرفته باشد، ناله می کند. من یخ زده، زیرپتوها دراز کشیده ام و برای آنکه از سرما یخ نزنم هر چه ژنده و پاره دارم- حتی روزنامه های پاره را- دور خودم می پیچم و کوچک ترین حرکتی کافی است تا همه اینها ولو شود.

یک میهمانی یک رقص- داستان دوست کافکا- ایزاک باشویس سینگر- ترجمه مژده دقیقی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید