پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دلسوزی


دلسوزی
یکی از بیمارهای من، پزشکی است که مبتلا به سرطان است. روزی با شادمانی فوق‌العاده نزد من آمد و چون از علاقهٔ من به داستان باخبر بود. این داستان را برایم تعریف کرد:
روزی ”شیوا“ و ”شاکتی“ که از جمله پادشاهان آئین هندوان هستند، از اقامتگاه آسمانی خود زمین را نظارت می‌کردند. مشکل‌های زندگی انسان‌ها، پیچیدگی واکنش‌های آنها و حضور همیشگی عامل رنج در تجربه‌های انسانی، آن دو را متأثر می‌کند. همچنان که سرگرم تماشا بودند، ”شاکتی“ متوجه فقیر بینوائی شد که در جاده‌ای قدم می‌زد. لباس‌هایش پاره و مندرس و رویهٔ کفش‌هایش از جنس طناب‌هائی بود که به‌هم گره خورده‌اند. دل ”شاکتی“ به‌هم فشرده شد و از اینکه چنین مردی این همه تلاش و تقلا می‌کند، متأثر گردید. به همسر خود رو کرد و از او خواست تا به آن مرد فقیر کمک کند و مالی به او بخشد.
”شیوا“، به آن مرد نگاه کرد و سپس گفت: ”این کار از من ساخته نیست“
”شاکتی“ با شگفتی پرسید: ”چرا؟ منظورت از این سخن چیست؟ تو پادشاه جهانی، چه‌طور نمی‌توانی چنین کار ساده‌ای را انجام دهی؟“
”شیوا“ گفت: ”از این جهت نمی‌توانم به او کمک کنم که او هنوز آماده پذیرش کمک نشده است“.
”شاکتی“ با خشم گفت: ”منظورت این است که نمی‌توانی بدره‌ای زر در راه این فقیر بیفکنی؟“
”البته که می‌توانم، ولی به‌طور کلی موضوع، چیز دیگری است“.
”شاکتی“ گفت: ”پس لطف کن و این کار را انجام بده“
و به این ترتیب، ”شیوا“ کیسه‌ای از سکه‌های زر در گذرگاه مرد انداخت. مرد اندیشناک، در حال قدم زدن بود و با خود می‌گفت: ”نمی‌دانم آیا امروز می‌توانم چیزی برای خوردن پیدا کنم یا باید باز هم گرسنه بخوابم“. و چون از پیچ جاده گذشت، چشمش به چیزی در میان راه افتاد و گفت: ”آه، یک قلوه سنگِ بزرگِ دیگر در میان راه، خوب شد آن را دیدم. اگر پایم را رویش گذاشته بودم، کفش‌هایم به کلی از هم در می‌رفت“ و با احتیاط، پایش را آن طرف کیسه زر گذاشت و به راه خود ادامه داد.
به‌نظر من، زندگی کیسه‌های زر فراوانی در راه ما می‌افکند. این کیسه‌ها به‌ندرت جلب توجه می‌کنند و کمتر ارزشمند به‌نظر می‌رسند. از بیمارانم می‌پرسم که آیا زندگی تاکنون کیسهٔ زری در راه آنها انداخته است که او متوجه شده و برای پربار کردن زندگی خود از آن استفاده کرده باشد؟
با لبخند و در کمال سادگی می‌گوید: ”بله، سرطان. خیال می‌کردم خودتان متوجه شده‌اید“

منبع:
”داستان‌های شفابخش“، دکتر راشل ناتومی ریمن“.
مترجم: ”استاد مهدی مجردزاده کرمانی“.
منبع : مجله شادکامی و موفقیت


همچنین مشاهده کنید