سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

عمق عشق


عمق عشق
شبی تاریک پسری با یک دستگاه موتورسیکلت دوست دخترش را به خانه بر می گرداند. سرعت موتورسیکلت چنان سرسام آور بود که دختر به هراس افتاده بود . از پسر خواست که آرامتر براند .
پسر پرسید: از این سرعت لذت نمی بری؟ دختر گفت: خواهش می کنم یواشتر برو ؛ خیلی وحشتناک است....
پسر قبول کرد اما افزود که بگو مرا دوست داری...
دختر جواب داد:... دوستت دارم. حال سرعت را کم کن .
پسر گفت: پس مرا محکم بگیر.
دختر محکم پشت پسر را گرفت و پرسید: حالا چطور ه؟ می توانی یواش تر برانی؟
پسر گفت: می توانی کلاهم را بر داری و بر سر خودت بگذاری؟ این کلاه مرا ناراحت می کند و مانع حرکتم می شود.
روز دوم در روزنامه خبری درج شد مبنی بر اینکه یک دستگاه موتورسیکلت به علت از کار افتادن ترمز با یک ساختمان برخورد کرده است . یکی از سرنشینان آن کشته و دیگری مجروح شده است .
حقیقت این بود که پسر می دانست ترمز موتور از کار افتاده است . او عمدا کلاه ایمنی خود را نیز به دختر داده بود و به همین دلیل قربانی این حادثه پسر بدفرجام بود .
عشق چقدر عمق دارد؟ عشق چنان ژرف و عمیق است که آدم بخاطر آن می تواند جان فدا کند و فرصت زندگی را به محبوبش بدهد. در اطراف شما چه کسی بیشتر عزیز است ؟ در مسیر دشوار زندگی و مخاطرات حتما کسی هست که ما را به یاد داشته باشد و برای ما فداکاری کند و یگانه بلیت کشتی نجات را در اختیار ما بگذارد . هنگامی که در مضایق گرفتار شدیم حتمی کسی هست که کنار ما باشد و دست کمک بسوی ما دراز کند . در روزهای آرام زندگی نیز کسی هست که احساس شعف و شادی به زندگی ما بدهد و با بودنش امنیت به ارمغان آورد .
چشمان شوهر بل با خانمش در ساحل دریا قدم می زد . متوجه دختری زیبا شد. بل فریاد زد: به به ، ببین چه دختری زیباست . اگر تو اینقدر زیبا بودی چقدر خوب می شد . خانمش هیچ نگفت و جلو رفت.
چند دقیق بعد زنی خوشگل به سوی آنها آمد، با دیدن او، بل بازهم به همسرش گفت: ببین، چه زنی زیباست؟ اگر اجزای زیبای صورت او برای تو بود زندگی ما عالی می شد .
ناگهان مرد نابینایی نزدیک شد . خانم بل گفت: به به چه چشمان خوبی، اگر در صورت تو بود. دنیا آرام می شد .
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید