جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

بنابراین!


بنابراین!
شیوانا در مدرسه‌اش مشغول کندن زمین و کاشتن درخت بود. یکی از افسران امپراتور همراه با سربازانش سوار بر اسب از آنجا عبور می‌کرد. شیوانا را دید که در کنار بقیه شاگردانش مثل یک انسان عادی مشغول کار است. نزدیک او رفت و با لودگی گفت: استاد معرفت را می‌بینم که مانند کارگران حقیر مشغول کارهای عادی است! شیوانا سرش را بلند کرد و به افسر گفت: ”در نتیجه!؟“
افسر که غافلگیر شده بود از سوی دیگر نمی‌خواست در مقابل جمع حاضر شاگردان شیوانا و سربازانش خودش را ببازد، با همان لحن گستاخانه ادامه داد: ”بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که استاد معرفت ما کارگری معمولی و شخص حقیری بیش نیست و نباید او را جدی گرفت!“ شیوانا سری تکان داد و گفت: ”و بنابراین!؟“
افسر نفسی کوتاه کشید: ”بنابراین! و سپس لختی سکوت کرد و آن‌گاه گوئی با خود حرف می‌زند گفت: ”و بنابراین! من اینجا بی‌جهت وقت خود را به صحبت با یک کارگر معمولی هدر می‌دهم!؟“
شیوانا بی‌اعتنا به افسر امپراتور مشغول کارش شد و گفت: ”و در نتیجه!؟“
منبع : مجله موفقیت


همچنین مشاهده کنید