پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

تنها یک چیز باقی می ماند...


تنها یک چیز باقی می ماند...
تنها یک چیز باقی می ماند...
طعم روشن چشم هایت را
در نبود شان
با چه چیز جبران کنم؟!
چشم می بندم تا مباد که چشمانت را
از یاد برده باشم
و طبق عادت کنار پنجره می روم
سوسوی چند چراغ مهربان
و سایه های کشدار شبگردان خمیده
و خاکستری گسترده بر حاشیه ها
و صدای هیجان انگیز چند سگ
و بانگ آسمانی چند خروس!
از شوق به هوا می پرم چون کودکیم
و خوشحال که هنوز
معمای سبزی رودخانه از دور
برایم حل نشده است...
آری از شوق به هوا می پرم
و خوب می دانم
سال هاست که مرده ام...
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید