شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شایع‌ترین الگوهای تربیتی در خانواده‌ها و آسیب‌های آنها


معمولاً دیده می شود كه شیوه های رفتار با بچه ها در خانواده های مختلف، به صورت های متفاوتی اعمال می شود. خانواده ای با فرزندان خود سختگیری می كنند و خانواده دیگری هر چه كه فرزندان بگویند به همان راه می روند. آیا در این باره مطالعه ای شده است و اساساً بهترین روش در كدام دسته خانواده ها اعمال می شود؟
اعمال و رفتار و شكل گیری شخصیت كودكان و یادگیری های اولیه و آشنایی با كیفیت روابط اجتماعی، به تمامی در خانواده شكل می گیرد. برخی از خانواده ها، الگوهای تربیتی مفیدی برای كودكان خود و بر طبق آموزش های روانشناسی اعمال می كنند و برخی دیگر بر اساس نظریات شخصی خود، یا روش هایی كه مادربزرگ و پدربزرگ ها توصیه می كنند و... كه در نهایت نیز به زیان فرزندانشان می تواند تمام شود.
طرز تفكر و احساس و نگرش و رفتار والدین در شخصیت فرزندان بسیار مؤثر است و چه بسا روش های اشتباه به بیماری های عصبی و مشكلات رفتاری فرزندان منجر شود. شایع ترین انواع خانواده ها و الگوهای رایج، به شكل زیر قابل شناسایی هستند:
۱- خانواده كنترل كننده:
این نوع خانواده ها، مرتب دستور می دهند بدون آن كه برای این دستورات دلیلی داشته باشند یا درباره این دستورات با فرزندانشان گفت وگویی كنند.
این خانواده ها از فرزندان خود انتظارات بسیاری دارند، انتظاراتی كه بسیاری مواقع از توان فرزندان خارج است. فرزندانی كه در چنین خانواده هایی رشد می كنند، معمولاً سركش، زورگو، ناتوان، خشمگین، گوشه گیر و منفعل بار می آیند. در چنین خانواده هایی رابطه عاطفی عمیقی به كودك ابراز نمی شود. این دسته از مادران و پدران اغلب بسیار سختگیر و یكدنده هستند و گاهی نیز دست به تنیبه فرزند - چه روحی و چه جسمی - می زنند.
۲- خانواده های دوست داشتنی و بیش از حد صمیمی:
اینگونه خانواده ها معمولاً خواسته های كودكان خویش را بی هیچ قید و شرط و محدودیتی برآورده می كنند و تنها الگوی تربیتی آنان دوست داشتن و ابراز دائمی آن به فرزندان است بی هیچ نظم و یا ضابطه و برنامه ای. این گروه از والدین تصور می كنند هرگز نباید به فرزندان خود «نه» بگویند و همه خواسته های آنان را بی چون و چرا باید انجام دهند.
كودكانی كه در چنین محیطی تربیت می شوند، قادر نیستند خواسته ها و امیال خویش - و در سنین بزرگتر غرایز خود را - به تأخیر بیندازند. چرا كه آنها عادت كرده اند هر چه می خواهند را بلافاصله دریافت كنند. اینگونه كودكان معمولاً افرادی غیراجتماعی و باروحیه ای «طلبكار» بارمی آیند.
۳- خانواده های آشفته:
در این گروه از خانواده ها، والدین همواره در كشاكش اختلافات و مشاجرات گرفتارند، بنابراین فرصت و حوصله ای برای پرداختن به تربیت كودكانشان ندارند. از سویی، فرزندان نیز كه دائماً شاهد این بگومگوهاو اختلافات هستند، علاقه ای به تشكیل زندگی خانوادگی در بزرگسالی از خود نشان نمی دهند، چرا كه الگویی ازیك خانواده آرامش بخش، مهربان و یاریگر در ذهن ندارند، بنابراین اغلب ترجیح می دهند از ازدواج صرفنظر كرده و مجرد باقی بمانند و در صورت ازدواج نیز ناسازگاری و طلاق در میان این نوع اشخاص كه در خانواده های آشفته بزرگ شده اند، بسیار شایع است.
۴- خانواده های بی تفاوت:
در این خانواده ها، هیچ معیار و الگوی تربیتی و یا آموزشی برای كودكان وجود نداشته و نظام مشخصی برای تعادل دادن به مناسبات كودكان با یكدیگر و والدین با كودكان برقرار نیست.
والدین هیچ توجه و نظارتی بر فرزندان و تربیت آنان ندارند، بنابراین كودكانی كه در این گونه خانواده ها بزرگ می شوند به اصطلاح خودرو و بدون برنامه معینی دوران كودكی و نوجوانی خود را طی می كنند این كودكان اغلب آینده روشنی در برابر خود ندارند و در پی یافتن شغل و تحصیلات و... نخواهند بود.
۵- خانواده های ایده آل:
این خانواده ها، كودكان را با اهدافی مشخص و آگاهانه به جهتی سوق می دهند كه در بزرگسالی، افرادی مسؤولیت پذیر، شاد، صادق، اجتماعی و مفید برای خود و دیگران باشند.
در این نوع خانواده ها، هیچ گاه از الگوهایی كه در خانواده های كنترل كننده، بیش از حد صمیمی، آشفته و بی تفاوت، به چشم می خورد، برای تربیت فرزندان استفاده نمی شود.
زندگی و رشد در خانوده های ایده آل، علاوه بر مزایای یادشده كودكان را نیز از ابتلا به بیماری های عصبی و اختلالات رفتاری حفظ می كند.
این خانواده ها به كودكان خود كمك می كنند تا در مواجهه با مسائل آینده زندگی خویش، برخوردی متعادل و به دور از واكنش های صرفاً احساسی یا انفعالی از خود نشان دهند. این كودكان در بزرگسالی سر رشته زندگی و سرنوشت خود را، خود در دست می گیرند و همواره برای یك زندگی پویا و سالم برنامه ریزی كرده و بر توانایی های خویش تكیه می كنند.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید