جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

صفات برجسته امام کاظم(علیه السلام)


صفات برجسته امام کاظم(علیه السلام)
حضرت امام موسی كاظم(علیه السلام) عابدترین و زاهدترین، فقیه ترین،كریمترین مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب میگذشت نمازهای نافله را به جا میآورد و تا سپیده صبح به نماز خواندن ادامه میداد و هنگامی كه وقت نماز صبح فرا میرسید، بعد از نماز شروع به دعا میكرد و از ترس خدا آن چنان گریه میكرد كه تمام محاسن شریفش به اشك آمیخته میشد و هر گاه قرآن میخواند مردم پیرامونش جمع میشدند و از صدای خوش او لذّت میبردند.آن حضرت، صابر، صالح، امین و كاظم لقب یافته بود و به عبد صالح شناخته میشد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گردید.مردی از تبار عمر بن الخطاب در مدینه بود كه او را میآزرد و علی(علیه السلام) را دشنام میداد.برخی از اطرافیان به حضرت گفتند: اجازه ده تا او را بكشیم، ولی حضرت به شدّت از این كار نهی كرد و آنان را شدیداً سرزنش فرمود.روزی سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدینه، به كار زراعت مشغول است.حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وی شد.آن مرد فریاد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولی امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتی به او رسید، پیاده شد و نزد وی نشست و با او به شوخی پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از این بابت زیان دیدی؟ گفت: صد دینار.فرمود: حال انتظار داری چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: من از غیب خبر ندارم.امام به او فرمود: پرسیدم چه مبلغ از آن عایدت شود؟ گفت: انتظار دارم دویست دینار عایدم شود. امام به او سیصد دینار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جایش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسید و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را دید كه نشسته است. وقتی آن حضرت را دید، گفت: خداوند میداند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. یارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف این را میگفتی. او نیز به دشنام آنها و به دعا برای امام موسی(علیه السلام) پرداخت. امام(علیه السلام) نیز به اطرافیان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آیا كاری كه شما میخواستید بكنید بهتر بود یا كاری كه من با این مبلغ كردم؟و بسیاری از این گونه روایات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكیبایی آن حضرت بر سختیها و چشمپوشی ایشان از مال دنیا اشارت میكند، نشانگر كمال انسانی و نهایت عفو و گذشت آن حضرت است.
بعد از شهادت سندی بن شاهك، به دستور هارون الرّشید، سمّی را در غذای آن حضرت گذارد و امام(علیه السلام) از آن غذا خورد و اثر آن در بدن مباركش كارگر افتاد و بیش از سه روز مهلتش نداد.وقتی امام به شهادت رسید، سندی گروهی از فقها و بزرگان بغداد را بر سر جنازه اش آورد و به ایشان گفت: به او نگاه كنید، آیا در وی اثری از ضربه شمشیر یا اصابت نیزه میبینید؟گفتند: ما از این آثار چیزی نمیبینیم و از آنها خواست كه بر مرگ طبیعی او شهادت دهند و آنها نیز شهادت دادند!آن گاه جسد شریف آن حضرت را بیرون آورده و آن را بر جسر (پل) بغداد نهادند و دستور داد كه ندا دهند: این موسی بن جعفر است كه مرده است، نگاه كنید. عابران به او نگاه میكردند و اثری از چیزی كه نشان دهنده كشتن او باشد، نمیدیدند.یعقوبی در تاریخش میگوید: پس از آن كه امام كاظم(علیه السلام) مدّت درازی را در زندان های تاریك هارون الرّشید گذراند، به ایشان گفته شد: چطور است كه به فلان كس نامه ای بنویسی تا درباره تو با رشید صحبت كند؟ امام فرمود: پدرم به نقل از پدرانش حدیثم كرده: «خداوند به داود(علیه السلام) سفارش كرده كه هر گاه بنده ای، به یكی از بندگان من امید بست، همه درهای آسمان به رویش بسته میشود و زمین زیر پایش خالی میگردد.»در مدّت زندان آن حضرت، اقوال مختلفی وجود دارد.آن حضرت، چهار سال یا هفت سال یا ده سال یا به قولی چهارده سال در زندان به سر برده است.حضرت امام موسی كاظم، سی و هفت فرزند پسر و دختر از خود به جای گذارده كه والاترینشان حضرت علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) میباشد.از میان كلمات و سخنان ارزنده حضرت امام موسی كاظم(علیه السلام)، چهل حدیث را برگزیدم كه هر یك با نورانیّت ویژه اش، روشنگر دلهای اهل ایمان و پاكباختگان وادی حقیقت و عرفان است.
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : همشهری


همچنین مشاهده کنید