شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

ناگهان بالتازار - Au Hasard, Balthazar


ناگهان بالتازار - Au Hasard, Balthazar
سال تولید : ۱۹۶۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : ماگ بودار
کارگردان : روبر برسون
فیلمنامه‌نویس : روبر برسون
فیلمبردار : گیسلن کلوکه
آهنگساز(موسیقی متن) : ژان وینه و فرانتس شوبرت.
هنرپیشگان : آن ویازمسکی، فرانسوا لافراژ، فیلیپ آسلن، والتر گرین، کلود گیلبر، ناتالی ژویو، والتر گرین، فرانسوا سوله‌رو پی‌یر کلوسوفسکی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۵ دقیقه.


"ژاک" و "ماری" کودکانی هستند که تعطیلات تابستانی خود را با هم، در دهکده‌ای فرانسوی در نزدیکی سوئیس می‌گذرانند. آن‌ها کره الاغی تازه به‌دنیا آمده را به‌عنوان حیوان خانگی قبول می‌کنند و نامش را "بالتازار" می‌گذارند. مدتی بعد پدر "ژاک" به همراه خانواده به پاریس می‌رود و امور مزرعه‌اش را به پدر "ماری" (آسلن) که معلم مدرسه است، می‌سپارد. سال‌ها بعد، "بالتازار" به صاحب اصلی‌اش بازگردانده می‌شود اما از آن‌جا فرار می‌کند ودوباره به مزرعه برمی‌گردد. "ماری" (ویازمسکی) که اکنون ۱۶ سال دارد، عاشق "بالتازار" است و پدرش را متقاعد می‌کند تا بالتازار" را نگه دارند. اما سرانجام "بالتازار" به یک نانوای محلی (سوله‌رو) فروخته می‌شود. در این‌جا "ژاک" (گرین) باز می‌گردد و به‌رغم دعوای حقوقی پدرش علیه پدر "ماری" بر سر مزرعه، خود را دل‌باخته "ماری" می‌یابد. اما "ماری" شیفته ژرار" (لافراژ) شاگرد نانوا و سردسته گروهی از جوانان خلافکار است. "ژرار" (لافراژ) شاگرد نانوا و سردسته گروهی از جوانان خلافکار است. "ژرار" با "بالتازار" بی‌رحمانه رفتار می‌کند و "ماری" را اغوا می‌کند. در این‌جا "بالتازار" به "آرنولد" (گیلبر)، ولگردی الکلی فروخته می‌شود که از بالتازار" برای سواری دادن به توریست‌ها استفاده می‌کند؛ سپس به یک سیرک که در آن‌جا، "بالتازار" با پاهایش عملیات ضرب و جمع انجام می‌دهد و بالاخره به یک بازرگان (کلوسوفسکی) که تا آخرین نفس از او کار می‌کشد. "بالتازار" رنجور و مریض به والدین "ماری" بازگردانده می‌شوند. "ماری" که به‌خاطر "ژرار" خانه را ترک کرده، مدام از سوی او آزار می‌بیند تا این‌که "ژرار" او را در خانه‌ای مخروبه تنها می‌گذارد و ترکش می‌کند. "ژرار" و دوستانش از "بالتازار" برای حمل قاچاق در لب مرز استفاده می‌کنند. روزی مأمورین گمرک به آن‌ها تیراندازی می‌کنند. "ژرار" و رفقایش فرار می‌کند، اما "بالتازار" که مجروح شده، در کنار یک تپه در میان گله‌ای گوسفند می‌میرد...
٭ در این گزنده‌ترین و جاناه‌ترین ثر برسون، پیوند سرنوشت یک الاغ با سرنوشت صاحبانش به کنایه‌ای پرمعنا بدل می‌شود. به قول ژان لوک‌گدار این "دنیاست در یک ساعت و نیم". همراه با "بالتازار" به مشاهده رنج و درد و آزار رایج و حاکم در زندگی بشری می‌نشینیم و تصاویر برسون با صراحتی تمام و دور از سازش، به زندگی روی بشری می‌نشینیم و تصاویر برسون با صراحتی تمام و دور از سازش، به زندگی روی زمین کیفیتی هراس‌آور و دوزخی می‌دهند. در دنیای ناگهان بالتازار عذاب را پایانی به جز مرگ نیست و میان جلوه‌های بی‌شمار گناه و شرارت، قداست در وجود الاغی مجسم می‌شود که خاموش و صبور، مشقت و نابخردی آدمیان را تحمل می‌کند. استفاده از موسیقی شوبرت استثنائی است.


همچنین مشاهده کنید