آسمان آبی - BLUE SKY

سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : رابرت هـ. سولو
کارگردان : تونی ریچاردسن
فیلمنامه‌نویس : راما لاری استانیر، جری لایشتلینگ و آرلن سارنر، بر مبنای داستانی نوشتهٔ استانیر
فیلمبردار : استیو یاکونلی
آهنگساز(موسیقی متن) : جک نیچه
هنرپیشگان : جسیکا لانگ، تامی لی جونز، پاورز بوت، کاری اسنودگرس، ایمی لوکین، کریس اودانل، میچل رایان، تیم اسکات و آنی راس
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۱ دقیقه


ـ ̎سروان هنک مارشال̎ (جونز) و همسرش، ̎کارلی̎ (لانگ) با دو دوخترشان به فراخور زندگی ارتشی در نقاط مختلف دنیا زندگی کرده‌اند. اما زن که بسیار پرشور و خونگرم و اندکی زیاده‌طلب است، محیط را برای خود دلپذیر کرده است و دوستانی یافته است که تحسینش می‌کنند. حالا پس از سال‌ها دوری از وطن قرار می‌شود ̎مارشال̎ به جهت تخصصش به امریکا و پایگاهی در نوادا بازگردد و در پایگاه انجام آزمایشات هسته‌ای خدمت کند. پایگاه در نگاه اول جائی بسیار متروک و عقب‌افتاده و خالی است. ̎کارلی̎ به شدت به محیط و خانه‌اش اعتراض می‌کند. رئیس مستقیم ̎مارشال̎ و فرمانده پایگاه، ̎سرهنگ جانسن̎ (بوت) با همسر (اسنودگرس) و پسرش، ̎گلن̎ (اودانل) از نخستین دوستانشان هستند. ̎کارلی̎ خیلی زود با همسران فرماندهان آشنا می‌شود. ̎گلن̎ نیز با دختر سروان طرح دوستی می‌ریزد. ̎کارلی̎ در محافل همچنان مجلس‌آراست. سرانجام سروان را برای یک آزمایش به مأموریت می‌فرستند. در آنجا او شاهد مرگ دو رهگذر است که در اثر آزمایش و انفجار در ناحیه جان می‌بازند. سروان معترض باز می‌گردد و در پایگاه متوجه می‌شود که در نبود او همسرش نیز چندان مراقب اعمال و رفتارش نبوده است. ̎جانسن̎ برای او پاپوش می‌دوزد و هنگامی که سروان به سرهنگ اعتراض می‌کند، دستگیر می‌شود به عنوان بیمار روانی زیر درمان داروهای روان‌زا می‌رود. ̎کارلی̎ با رفتن به محل انفجار در لحظهٔ انجام یک آزمایش و خبر کردن خبرنگاران، جنجال عظیمی می‌آفریند. کار به مطبوعات کشیده می‌شود و سرانجام سروان را آزاد می‌کنند و ̎کارلی̎، ناگهان در لحظهٔ نیاز همسرش به فداکاری، تغییر قیافه و خلق و خو می‌دهد. اما در تنها در می‌یابیم که او هنوز همان زن پر شور و شر سابق است.
ـ آخرین فیلم ریچاردسن، اگرچه قابل مقایسه با فیلم‌های مهم او، تا جونز (۱۹۶۳) و حملهٔ هنگ سبک (۱۹۶۸) نیست، اما نشان از تجربهٔ او در سال‌ها کار با رسانه، قدرت و توانائی‌اش در پرداخت به یک شخصیت و تبدیل آن به یک شخصیت پیچیده و ترکیبی و پر از فراز و نشیب روحی، و جذاب و دوست‌داشتنی، بار آوردن و کارکردن با یک خط بسیار معمولی قصهٔ توطئه و افشای سیاسی و در عین حال پرهیز از آن و بدل کردنش به یک فیلم شخصیت‌پرداز و تبدیل خط اصلی قصه به یک خط فرعی و دست دوم، و نیز توانائی به انجام رساندن یک فیلم کم شخصیت و کم‌مایه در نهایت ایجاز و جذابیت است. این فیلم که به دنبال ورشکستگی کمپانی سازنده‌اش چهار سال در انبارها ماند، هنگامی روی پرده‌ها رفت که این انگلیسی باوقار و متین، بسیار آرام و فرهیخته ـ که در زندگی خصوصی‌اش و کنار همسرش ونسا ردگریو زندگی پر تنشی را گذارند ـ و سردمدار نسلی از جوانان انگلیسی معترض و نوآور سال‌های دهه ۱۹۶۰ در کنار همتاهایشان در فرانسه موج نو بود، در خاک خفته بود و شاید این آغاز دوره‌ای تازه از فعالیت کارگردان پخته و بد اقبالش می‌شد که روزی در سال‌های آخر دههٔ ۱۹۶۰ اقبال از او روی برتافت. باقی می‌ماند قدرت و توانائی لانگ در پرداخت مؤثری از شخصیت پیچیدهٔ زن، که اصلاً این پیچیدگی را او بازسازی کرده است.