پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
باز هم اصغر فرهادی، باز هم غافلگیری
پس از چهارشنبه سوری در مقام کارگردان و دایره زنگی در مقام فیلمنامه نویس، این سومین فیلم فرهادی است که به زندگی طبقه متوسط جامعه به معنای مصطلح آن می پردازد. دروغ ها، ریاکاری ها، دورنگی ها و ... که تک به تک و در طول فیلم با لحنی رک و راست و به دور از هرگونه پرده پوشی به نمایش در می آیند و ویژگی های این قشر عجیب و غریب را به تصویر می کشند.
روابطی سرشار از سوظن ها و تردیدها و البته سست و ناپایدار. توجه کنید که چگونه و در کمترین زمان تمام آن شادی ها و رقص ها و قربان صدقه رفتن ها، جای خود را به فحش و کتک و سو تفاهم ها می دهد و در پایان دوباره سرجای خود باز می گردد! شاید آنBMW آلبالویی قدیمی بهترین تعریف از اشخاص داستان است. ماشینی کهBMW است ولی در قیاس با مدل های جدید این ماشین هیچ نیست و این بی شباهت به روابط میان آدم های این قشر نیست که رفتارشان معجونی است از تلفیق ناهماهنگ سنت و مدرنیته و روابط غیرقابل پیش بینی و البته سست و آسیب پذیر که نه با اخلاقیات هماهنگ است و نه در فرهنگ دیگری یافت می شود و مفهوم سکانسی که اشخاص داستان به کمک هم تلاش می کنند تا همین ماشین که در گل گیر کرده را، نجات دهند، تجسم وضع فعلی و آینده آن هاست: این بار هم می توانند خود را از وضعیت ناهنجار و ناخوشایندی که در آن اسیر شده اند نجات دهند! و شاید دریا نشانه تقدیر و جبری است که افراد و اشخاص داستان می کوشند از آن فاصله بگیرند و درست در مقابل آن می ایستند و کاری ندارند جز تسلیم شدن به همان تقدیر تقریر شده.
در حالی که منفعلانه در مقابل این تقدیر نایستاده اند و در صدد تغییر آن تلاش فراوان می کنند اما در نهایت راه گریزی ندارند. در واقع همگی این قهرمانان فقط یک راه پیش رو دارند و گزینه های متعدد انتخاب برای آنها وجود ندارد. و این برداشت مدرن فرهادی از واقعیت است، آن را توصیف نمی کند بلکه زیر سوال می برد و از آن جا که دنیای فیلم دنیای بسته ای است، پایانش هم برای این افراد نوعی خودویرانگری است که خروج آنها از یک هزارتوی پیچیده و ورودشان به هزارتویی دیگر است.
از سویی دیگر نه تنها قهرمانان این قصه در مقام قضاوت بر می آیند که بیننده هم درگیر این قضاوت است. اما از کجا معلوم که قضاوت بیننده مثل قضاوت آنان نباشد؟ توجه کنید به صحبت هایی که بعد از تلفن زدن به مادر الی از دهان شخصیت ها می شنویم و فقط بیننده ای که شاهد گفت وگوی تلفنی الی با مادرش و درخواست او مبنی بر پنهان نگاه داشته شدن سفرش به شمال بوده می تواند بفهمد که چرا مادر از سفر الی اظهار بی اطلاعی می کند و البته فراموش نکنیم که الی در همان صحبت مذکور به مادرش درباره همسفران خود دروغ می گوید و همان گونه که اشاره شد، این ناراستی و ریا در تمامی رفتارهای تمامی این افراد مشهود است.
مهمترین ویژگی این فیلم - به عقیده من البته!- نوع روایت فیلم است. روایت در این فیلم به گونه غریبی نامریی است و به همان اندازه طبیعی البته و این بدین معنا نیست که روایت وجود ندارد. به گفته رولان بارت "روایت، تقریبا در اشکال نامحدود، در هرعصری، در هر مکانی و در هر جامعه ای حضور دارد، از بدو تاریخ نوع بشر، آغاز می شود و کسی نبوده است و نیست که فارغ از روایت باشد".روایت فیلم فراگیر است. نوعی بازنمایی و تعبیر است و شخصیت های داستان با قرار گرفتن در موقعیت های دشوار، با تجربه کردن و نظم بخشیدن به تجربیات و اعمال خود روایت های تازه ای را می آفرینند و دقیقا این ترکیب پیچیده فراگیری و طبیعی بودن است که روایت فیلم را اینچنین برجسته می سازد.
یک روش آشنا در تحلیل روایت، آغاز کردن از پایان داستان و رفتن به آغاز آن و پیگیری روابط علی میان رخدادها و شخصیت هاست. پیوندهای علی حوادث در پایان داستان آشکار می شوند و در این فیلم اگر از پایان به به میانه و بعد آغاز داستان برویم به منطقی بودن حوادث در بطن ماجرا (هرچند که این ماجرا غیرقابل باور باشد) پی می بریم.
فیلم با به تصویر کشیدن یک ماجرای تخیلی و حتی غیرقابل باور در محیطی کاملا واقعی با کنش ها و واکنش های طبیعی، ذهنیت و تخیل بیننده را با هم در می آمیزد و باعث می شود که بیننده بتواند با همه اشخاص داستان همذات پنداری کند و زمان حال را به دست خودش به خلق شدن و شکفتن برساند. توجه کنید که رفته رفته در جریان فیلم، زمان گذشته و آینده، جای خود را به زمان حال می دهد و شناور شدن در زمان حال یکی از ویژگی های این فیلم است.
فیلم با دارا بودن صداها و اصوات حاشیه ای فراوان از یکسو و نشانه ها و جنبه های بصری فراوان دیگر از سوی دیگر به کارگردان این فرصت طلایی را می دهد که در آن واحد هم روی حس شنوایی بیننده تاثیر بگذارد و هم روی حس بینایی او کار کند.
پایان فیلم هم منطقی است و در واقع ضربه نهایی را به بیننده ای که عادت کرده اغلب با پایان های نامشخص و قابل رویاپردازی روبرو شود وارد می کند. بیننده حتی در پایان فیلم هم مانند کل زمان نمایش فیلم از داستان جدا نمی شود و مانند قهرمانان داستان مجبور است تلخی واقعیت را تحمل کند و فقط با خودش بیندیشد که مرگ الی آیا خودخواسته نبوده است؟ چرا که تماشاگر هم درست مثل اشخاص داستان هیچ چیز درباره الی نمی داند و فقط اسم او را شنیده و درباره او قضاوت های مختلف کرده است و گاه او را محکوم و گاه تایید نموده است. و این سازش تماشاگر با سرنوشت غم انگیز الی بی شباهت به سازش کاری های اشخاص داستان نیستند.
به هر روی در این آشفته بازار سینمای ایران، دیدن فیلمی همانند درباره الی که در مجامع جهانی نیز بسیار درخشیده است، فرصتی بسیار مغتنم است.
البته فیلم بسیار تحت تاثیر "ماجرا"ی آنتونیونی است و این هیچ از ارزش هایش را کم نمی کند چرا که هماهنگ کردن ماجراها و اشخاص با فضای بومی کاری بسیار دشوار است ولی نمی دانم چرا هنوز هم "ماجرا" را بیشتر دوست دارم!
نویسنده : لاله محمودی
منبع : روزنامه مردم سالاری
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران توماج صالحی امام خمینی سریلانکا حجاب مجلس شورای اسلامی پاکستان کارگران رهبر انقلاب دولت رئیسی سید ابراهیم رئیسی
کنکور هواشناسی سازمان سنجش سیل تهران اینترنت شهرداری تهران پلیس سلامت فراجا قتل سازمان هواشناسی
قیمت خودرو قیمت دلار قیمت طلا خودرو بانک مرکزی دلار بازار خودرو ارز قیمت سکه ایران خودرو سایپا تورم
تلویزیون فیلم ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری سحر دولتشاهی کتاب شعر تئاتر سینما صدا و سیما رادیو
کنکور ۱۴۰۳
اسرائیل غزه فلسطین رژیم صهیونیستی آمریکا روسیه جنگ غزه طوفان الاقصی حماس اتحادیه اروپا اوکراین ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال بارسلونا باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید والیبال
هوش مصنوعی همراه اول ناسا تیک تاک مریخ اپل فیلترینگ فناوری تبلیغات ایلان ماسک سامسونگ
سلامت روان استرس افسردگی داروخانه پیری دوش گرفتن