شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


ازدواج‌ها به سادگی گذشته نیست


ازدواج‌ها به سادگی گذشته نیست
برای تعداد کثیری از زوج‌ها، ازدواج با عبارت «تنها مرگ ما را از یکدیگر جدا می‌کند» آغاز می‌شود. اگرچه در نخستین روزهای ازدواج زن و مرد نسبت به عبارت فوق احساس تعهد دائمی می‌کنند، لیکن واقعیت امر در پاره‌ای از موارد طور دیگری است. تحقیقات کارشناسان خانواده نشان می‌دهد که حدود ۵۰ درصد از زوج‌ها، ازدواج خود را در نهایت ناموفق ارزیابی می‌کنند.بدون تردید، ازدواج یکی از باارزش‌ترین و مقدس‌ترین وقایع و فعالیت‌ها در زندگی اکثر بزرگسالان است. آمارها نشان می‌دهد که ۹۷ درصد از جمعیت بزرگسالان در طول زندگی خود حداقل یک بار ازدواج کرده‌اند. تعجب‌آور نیست که بدانیم درصد ازدواج در طول ۱۵ سال گذشته طبق آمار جهانی تقریبا ثابت مانده است. متاسفانه این وضعیت در مورد نرخ طلاق صادق نیست. تحقیقات نشان می‌دهد که آمار طلاق امروزه به مراتب بیشتر از گذشته است و کشورهایی مثل ایالات متحده آمریکا بالاترین آمار طلاق در دنیا را دارا می‌باشند. به طوری که در آمریکا میزان طلاق ۴۰ درصد مجموع ازدواج‌ها و در ایران برای جمعیت شهری ۱۲ درصد بوده است که با توجه به ارزش‌های مذهبی و سنت‌های دیرین خانوادگی و اصالت و باور به زندگی مقدس زناشویی به یقین می‌بایست آمار طلاق در ایران از روند کندتری برخوردار باشد.
● طلاق و عوامل موثر بر آن
این پرسش که چرا برخی از ازدواج‌ها با شکست مواجه می‌شود، پاسخ ساده‌ای ندارد. در حقیقت مجموعه‌ای از عوامل بر تصمیم‌گیری زوج‌ها در جدا شدن از یکدیگر و در نهایت طلاق تاثیر می‌گذارد. این عوامل را با سه عنوان عوامل اجتماعی، شخصی و ارتباطی مورد بررسی قرار می‌دهیم، در این شماره به عوامل اجتماعی می‌پردازیم:
● عوامل اجتماعی
متاسفانه طی دهه‌های اخیر شاهد شیوه‌های زندگی خاص (که در برخی از جوامع غربی به عنوان جایگزین ازدواج متداول شده است و برای گروه‌های خاصی نیز جاذبه‌هایی دارد،) هستیم.
حتی در ازدواج‌های سنتی نیز امروزه اعتقاد به برابری زن و مرد در نقش‌های جنسی و روابط بین آنان، تغییرات و تحولات جدیدی را پدید آورده است. امروزه دیگر نمی‌توان ازدواج را به سادگی قبل تعریف کرد. در ازدواج سنتی هر یک از طرفین (زن و مرد) جایگاه خود را به خوبی می‌شناختند و نقش هر یک از آنان به روشنی تعریف شده بود. شوهر؛ منبع قدرت و حمایت مالی و زن مسئول حفظ و نگهداری از خانه و خانه‌داری و پرورش فرزندان بود. امروز این وضعیت تغییرات چشمگیری یافته است. مسئولیت‌ها بین زن و مرد تقسیم شده است و نتیجه این تغییرات کاملا آشکار است. هنگامی که یکی از طرفین احساس کند نیازها و اهدافش در زندگی زناشویی تامین نشده است، حداقل در ذهن خود ممکن است این سوال را طرح کند که «چرا باید خود را اسیر یک رابطه‌ای کنم که بیشتردهنده باشم تا گیرنده؟»
در اکثر ازدواج‌های معاصر در دنیای غرب، زن و شوهر هر دو شاغلند و بیرون از خانه کار می‌کنند و زمانی را که با یکدیگر و با فرزندان خود صرف می‌کنند، بسیار محدود است. اشتغالات ذهنی بالا و منابع خارجی استرس‌زا به شدت آنان را تحت فشار قرار داده است و در طول زمان هر دو با توجه به اهداف ویژه خود احتمالا از یکدیگر دور می‌شوند و این دوری در افزایش فاصله‌های عاطفی و جسمانی بین آن دو تاثیر می‌گذارد. از زمانی که (در جوامع غربی) به طلاق به عنوان یک فاجعه و عمل قبیح نگریسته می‌شد، مدت زیادی نگذشته است. امروزه همه چیز تغییر یافته است و طلاق در موقعیت‌های لاینحل یک امر طبیعی تلقی می‌شود.به هر حال به دلیل کمرنگ شدن مقدسات اخلاقی و مذهبی (در جوامع مذکور)، این عوامل توانسته است در افزایش آمار طلاق بسیار موثر باشد. هر چند کارشناسان غربی، شیوع و فراوانی طلاق را بیشتر متاثر از عوامل اقتصادی و اجتماعی می‌دانند.
● جملات عاشقانه محبت را به خانه ها می آورد
جملات محبت‌آمیز چه نقشی می‌تواند در کانون یک خانواده داشته باشد، این جملات و به طور کلی، اصلا محبت از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ آیا محبت را می‌توان یاد گرفت و منتقل کرد؟ خیلی از زوج‌ها، با محبت مشکل دارند، یعنی نمی‌دانند، چه زمانی محبت خود را ابراز کنند. اگر الان بخواهیم محبت را به جوان بالای ۲۰ سال یاد بدهیم، باید یک برش عرضی به زندگی بزنیم و به او بگوییم، حالا تو بیا محبت کردن را یاد بگیر. حالا کاری نداریم، ۲۰ ساله‌ای یا ۲۵ ساله، اما باید توجه داشت که آموزش طولی در طول زندگی خیلی تفاوت‌ دارد، مثلا از کودکی به فرزندان یاد بدهیم، نه اینکه وقتی به سن ۲۵ سالگی رسید بخواهیم به او آموزش بدهیم. آموزشی که ریشه‌ای باشد با آموزشی که مقطعی باشد با هم فرق دارد. بچه‌ها باید ببینند و در وجودشان نهادینه شود، ببینند که پدر به مادر محبت می‌کند، مادر به پدر محبت می‌کند و این یک مسئله ریشه‌ای، جسم‌دار و درونی می‌شود. دیگر این بچه نیازی به آموزش ندارد دیگر نیازی نیست که کسی به او بگوید، او یاد گرفته و برایش ملکه شده است. آدم‌ها باید به هم محبت کنند و جواب محبت را با محبت بدهند به هر حال این نیازها باید برطرف شود. همچنین احساس مسئولیت؛ اینکه من در مقابل همسرم مسئولم، من مسئولم که شادش کنم، خوشحالش کنم. حالا امروز که به خانه بر می‌گردم چه چیزی به او بگویم که خوشحال بشود، چه جمله‌ای به او بگویم که باعث انبساط خاطرش بشود. آن جمله چیست؟
اینها خرج زیادی برای انسان ندارد! فقط یک جمله؛ آقا در مسیر برگشت در منزل پشت فرمان ماشین فکر می‌کند که؛ امروز چه جمله‌ای را به همسرم بگویم! شاید بعضی‌ها وقتی به شاد کردن فکر کنند، چیزهای خیلی بزرگی به نظرشان بیاید، مثلا اینکه می‌گویند من نمی‌توانم الان به او بگویم که فلان کادو را برای تو می‌خرم، ولی اصلا نیازی به این چیزها نیست. اصلا مادیات مهم نیست!
وقتی تو به خانه می‌روی، با یک روی گشاده فقط بگویی که خانم چقدر شما امروز قشنگ شدی یا خوشگل‌تر شدی، چقدر خانه زیباست، چقدر غذا خوشمزه است و... این جملات به آدم روحیه می‌دهد و روی هورمون‌های بدن و مغز خیلی تاثیر دارد و باعث انبساط خاطر، خوشحالی و نشاط می‌شود. ما غافل هستیم از اینکه نشاط و خوشحالی را در وجود خودمان پیدا کنیم و به دیگران انتقالش بدهیم.
آدم‌ها برای شادی دائم به دنبال دلایل بیرونی و بزرگ هستند...
● ویژگی‌های افراد وسواسی
این مردم بسیار دقیق و مرتب هستند. در روابط کمی خشک هستند. زیاد نمی‌خندند، جوک می‌گوییم، همه می‌خندند، اینها فقط نگاه می‌کنند! مردمی باانضباط هستند، بسیار مقرراتی و وقت‌شناسند، انعطاف ندارند، به زمان ، قول ، قرار و قانون، تعصب خشک و شدیدی دارند و کمی خسیس‌ هستند. به کسی چیزی نمی‌دهند. اگر یکی، دو ریالی دارند جلوی آیینه می‌گذارند، بشود چهار ریال! در کار سماجت بسیاری دارند، کاملا جدی‌اند. اگر کاری به آنها سفارش دهید بسیار دیر حاضر می‌کنند. مثلا اگر به یک نجار وسواسی یک میز سفارش دهید، می‌گوید چهار ماه دیگر حاضر است. بعد از چهار ماه می‌روید می‌بینید حاضر نیست. می‌گوید برو چهار ماه دیگر بیا! نهایتا بعد از سه سال میزی می‌سازد که چنان زیباست که می‌توان آن را در موزه‌ای برای تماشای عموم گذاشت. کار وسواسی‌ها بسیار زیباست. به همین سبب برخی مشاغل شخصیت وسواسی می‌طلبد. مثلا منبت‌کاری، خاتم‌کاری، میناکاری، مجسمه‌سازی و نقاشی از این جمله‌اند. این مردم در هر شغلی موفق‌ هستند.زندگی داخلی با این گروه از مردم مشکل است؛
۱) در زندگی داخلی باید مثل آنها کامل باشید. هر کاری که می‌کنید، از نظر اینها عیب دارد.
۲) از این گذشته به شدت اهل جر و بحث‌اند، همیشه ایراد می‌گیرند.
۳) این مردم همیشه رفتارهای دیگران را وارسی می‌کنند. شما غذا می‌خورید، می‌گویند: «بد غذا می‌خورید، صدا می‌دهید می‌گویند: غذا خوردن بلد نیستید، شما از کدام ده آمده‌اید؟» نمی‌خورید، می‌گویند: «غذا نخورید؟! می‌میرید از گرسنگی» همیشه نکته‌ای برای جر و بحث دارند...این افراد بسیار غصه می‌خورند. وسواسی‌ها معمولا بسیار اخلاقی‌اند اعتقاد ما بر این است که این مردم در سن یک تا سه سالگی تثبیت منفی شده‌اند.
شخصیت وسواسی را با دارو نمی‌توان معالجه کرد. شیوه تجزیه و تحلیل روانی (روانکاوی) برای تصحیح این شخصیت مفید است. شیوه‌هایی مانند رفتاردرمانی یا شناخت درمانی که از پیشرفت‌های جدید و بسیار خوب به شمار می‌روند، نیز سودمندند.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید