پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

اعدام چریک‌های مسلمان


اعدام چریک‌های مسلمان
پنج‌شنبه اول بهمن ١٣٤٣، ساعت ۱۰ صبح وقتی حسنعلی منصور می‌خواست لایحه اخذ قرارداد فی‌مابین شرکت ملی نفت ایران با چند شرکت آمریکایی و اروپایی را به مجلس وقت تقدیم کند توسط محمد بخارایی از اعضای موتلفه اسلامی هدف ۵ گلوله قرار گرفت و کشته شد.منصور دومین نخست‌وزیری بود که ۱۲ سال پس از ترور علی رزم‌آرا در مسجد سپهسالار که از قضا در ترور او نیز گروه‌های اسلامی نقش داشتند به قتل رسید.
به گفته حاج‌مهدی عراقی از اعضای موثر فدائیان اسلام که در ترور رزم‌آرا نیز نقش جدی داشته و در تشکیل هیات‌های موتلفه موثر بوده است در خصوص ترور شخص شاه نیز مباحثی در میان اعضای موتلفه جریان داشته است اما این تشکل اسلامی مسلحانه نیز همانند سایر گروه‌های چریکی به این نتیجه می‌رسد که در صورت قتل شاه با ایجاد خلأ قدرت وقایع غیرقابل پیش‌بینی خواهد شد به گفته عراقی: «به اینجا رسیدیم که چون هنوز نه سازمانی در داخل کشور ما وجود دارد که بتواند قبض بکند به مجرد برداشتن و رفتن این شاه،نه خود تشکیلات و گروه ما به‌طور کلی آمادگی چنین کارهایی را دارند... با این استدلالات بچه‌ها تصمیم گرفتند که روی منصور و دیگران اقدام بکنند.». اسدالله بادامچیان از اعضای موتلفه نقل می‌کند: «ما خواستار آن بودیم که شاه را اعدام کنیم، ولی به دلایلی امکان نداشت؛ بنابراین تصمیم به ترور منصور گرفته شد و روز عملیات را روز ۱۷ رمضان (اول بهمن ۱۳۴۳) که سالگرد غزوه بدر بود در نظر گرفتند و نام عملیات هم بدر گذاشته شد.»
پیش از انجام اقدام مسلحانه بر ضد منصور، قطعنامه‏ای در شش ماده تنظیم شد که چکیده آن چنین است: «ما با قلبی سوزان آماده شهادتیم. دیدن این تن‌های برهنه، شکم‏های گرسنه و بدن‏های ناتوانی که زیر تازیانه‏های عُمّال استعمار، آنها را به پرستیدن پیکر منحوس شاه وامی‏دارند، ما و هر انسانی را رنج می‏دهد.ما برای اولین‏بار شلیک گلوله را روی دشمنان شما ملت ایران، طنین‏انداز می‏کنیم. باشد که شما نیز پیروی کنید.ما همانند سرور شهیدان حسین بن علی علیه‏السلام زندگی را عقیده و جهاد در راه آن می‏دانیم. ما از ورای این جهان با شما سخن می‏گوییم. نترسید.به پا خیزید و خود را به کاروان شهدا ملحق سازید.»
در ۱۰ صبح اول بهمن ۱۳۴۳ منصور مقابل مجلس شورای ملی به دست محمد بخارایی با شلیک ۳ گلوله ترور شد.او را بلافاصله به بیمارستان پارس منتقل کردند .
عزت شاهی نیز در خصوص ترور منصور و فعالیت‌های هیات‌های موتلفه می‌گوید:آنها می‌گفتند اگر با شاه طرف بشویم و شاه را بکشیم ما کسی را نداریم که به جایش بگذاریم و در نتیجه در مملکت هرج و مرج به وجود می‌آید و خونریزی زیاد می‌شود، ولی اگر بتوانیم اطرافیان شاه را از بین ببریم، شاه گوشمالی می‌شود و درصدد اصلاح خود بر می‌آید، بنابراین برای این منظور برخی بلند‌پایگان رژیم چون اسدالله علم و حسنعلی‌منصور، دکتر اقبال و شریف امامی شناسایی شدند.
به گفته عزت شاهی موتلفه در آن زمان دو سه هزار نفر عضو داشت، اما تشکیلات‌شان خیلی منسجم و زیربنایی نبود، آنها با آن که آدم‌های معتقد و مسلمان و مبارزی بودند، ولی در هدایت و شکل‌دهی تشکیلات ضعیف بودند و تاریخچه جنبش‌ها و نهضت‌های رهایی‌بخش جهان را مطالعه نکرده بودند، ارتباط حزبی آنها ضعیف و شکننده بود، از نام‌های مستعار استفاده نمی‌کردند از این رو وقتی که آنها منصور را ترور کردند، به راحتی دستگیر شدند، آنها قرار گذاشته بودند که بخارایی در جلو مجلس و نیک‌نژاد در جلو مسجد سپهسالار (مدرسه شهید مطهری) بایستند، بنا بود که بعد از ترور نیک‌نژاد با تیراندازی از مقابل مسجد توجه مامورین را به خود جلب کند تا بخارایی از بالا فرار کند.بخارایی پس از فرار در سه راه ژاله (مجاهدین اسلام) گیر می‌افتد، او را به کلانتری ۹ می‌برند، خیلی هم اذیت و شکنجه اش می‌کنند، ولی او اعتراف نمی‌کند.
بعد عکسی از او در روزنامه‌ها منتشر شد، مامورین با مراجعه به خانواده بخارایی گفتند که پسر شما در ارتباط با هروئین و اعتیاد دستگیر شده است، آنها می‌گویند نه پسر ما این کاره نیست و همیشه با آدم‌های خوب، نمازشب خوان و روحانی‌ها ارتباط دارد مثل حاج صادق امانی از آن پس تلفن امانی تحت کنترل قرار می‌گیرد، وقتی حاج صادق تماس می‌گیرد و به برادرش می‌گوید که ساک یا چمدان مرا در این ساعت به فلان نقطه بیاور، مامورین هم در همان ساعت در محل قرار حاضر می‌شوند و حاج صادق را دستگیر می‌کنند بقیه اعضا هم به همین شیوه و ترتیب دستگیر می‌شوند.
رژیم پهلوی در یک دادگاه اعضای این گروه را به اعدام و زندان طولانی مدت محکوم کرد: محمد بخارایی (اعدام) - مرتضی نیکخواه (اعدام) - رضا صفار هرندی (اعدام) - حاج صادق امانی (اعدام) - حاج مهدی عراقی (حبس ابد) و حبیب‌الله عسگر اولادی (حبس ابد) و نیز سید علی اندرزگو به‌طور غیابی به اعدام محکوم شد ولی متواری گشت تا ۲ شهریور ۵۷ که در یک درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک در تهران کشته شد.
حاج صادق امانی در دادگاه با اشاره به حوادث خونین ۱۵ خرداد ۴۲ و قتل‌عام مردم و فشار شدید رژیم بر مراجع تقلیدگفت: ما با بررسی اوضاع به این نتیجه رسیدیم که پاسخ به این مساله از لوله تفنگ می‌تواند خارج شود.سرانجام در سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ حاج صادق امانی، محمد بخارایی، مرتضی نیک‌نژاد و رضا صفارهرندی، اعدام شدند.
در خصوص حکم شرعی برای ترور منصور روایت‌های مختلفی وجود دارد،موتلفه شورایی به نام «‌شورای روحانیت » داشت که بر حرکت و برنامه‌های آن نظارت داشت تا امری مغایر شرع و وظایف اسلامی نباشد.این شورا متشکل از شهید مطهری، شهید بهشتی، مرحوم حجت‌الاسلام مولایی و آیت‌الله انواری بود.پس از تبعید امام بحث مبارزه مسلحانه در این تشکل جدی‌تر شد و با تایید شهید مطهری و شهید بهشتی و نیز حکم شرعی آیت‌الله میلانی مجاهدان موتلفه در تدارک کار بر آمدند.
جمعیت موتلفه تشکلی بود نیمه مخفی و نیمه علنی که به قول عراقی «خوشبختانه یا متاسفانه به‌طور کلی تیپ روشنفکر تو ماها نبود.»امام در تایید تشکیل این جمعیت می‌گوید: «حالا که شما مسلمانید و فعال، بیایید با هم کار کنید و موتلف شوید.»مهدی عراقی هم با اشاره به این جمله امام پیشنهاد نام «هیات‌های موتلفه» را ‌داد که با آن موافقت شد.پس از گذشت مدتی، بعضی از اعضای موتلفه با این تحلیل که مبارزه سیاسی به تنهایی جواب نمی‌دهد به فکر مبارزه مسلحانه افتادند.این طرح به‌رغم مخالفت بعضی از اعضای شورای روحانیت، از جمله آیت‌الله مطهری که از همان اول مخالف کارهای نظامی ‌و تند بود و می‌گفت: «بچه‌ها با این کارها به زندان می‌افتند و در زندان اسیر عقاید انحرافی می‌شوند، باید کار فکری کرد»، به تصویب شورای مرکزی رسید.آنها دادن بیانیه، شعار، سخنرانی و تظاهرات را «مبارزه منفی» و تشکیل گروه مسلح را «مبارزه مثبت» خواندند که از فدائیان اسلام به ارث رسیده بود.به روایت عراقی «۱۵ خرداد یک نقطه عطفی بود تقریبا در تاریخ مبارزات ایران، به‌خصوص در داخل تشکیلات خود ما، بعد از این کشتار آنهایی که یک مقدار معتقد به مشی غیر از حرکت سیاسی بودند، یک مقدار زمینه برایشان فراهم شد که بتوانند روی طرح‌های خودشان صحبت کنند،این شد که طرح یک شاخه‌ای به نام شاخه نظامی‌ درون سازمان مطرح شد.»طرح ترور منصور به گفته عراقی «از همان روز اولی که حاج آقا گرفته شد» برنامه‌ریزی شد.
حسنعلی منصور، نخست وزیری که به دست اعضای موتلفه ترور شد، در سال ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمد و پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه، به استخدام وزارت امورخارجه درآمد.وی طی سال‏های دهه ۱۳۲۰، مدارج ترقی را پیمود تا این که پس از ورود به مجلس شورای ملی و سنا در شهریور ۱۳۴۲ و تاسیس حزب ایران نوین، راه برای صدارت او باز شد.حسنعلی منصور از اسفند ۴۲ تا بهمن ۴۳ به مدت کمتر از یک سال نخست‌وزیر بود. تصویب کاپیتولاسیون، افزایش قیمت بنزین و تبعید امام خمینی(ره) به عنوان نخستین گام اجرای روش او در اداره کشور محسوب می‏شد. او به همراه دوست صمیمی‌اش امیرعباس هویدا از اعضای کانون مترقی بود منصور با تاسیس «کانون مترقی» در سال ۴۰ و زمانی که در دولت منوچهر اقبال معاون نخست‌وزیر بود فعالیت جدی سیاسی را آغاز کرد.
این کانون یک مجموعه سیاسی با هدف کمک به اصلاحات ارضی و طرح‌های اقتصادی شاه بود که با عضویت «نخبگان تحصیلکرده متمایل به غرب» تاسیس شد ودر ۱۳۴۲ به «حزب ایران نوین» تغییر نام داد.شاه سرانجام در سال ۴۲ متقاعد شد که با حضور این نخبگان در دولت طرح‌های اصلاحی مورد نظر خود را به پیش ببرد.حسنعلی منصور در ۶ بهمن ۱۳۴۳ و ۵ روز بعد از ترور درگذشت. به دنبال فوت او دوست نزدیکش امیرعباس هویدا به مقام نخست‌وزیری رسید. منصور با فریده امامی خویی دختر دکتر نظام‌الدین خویی ازدواج کرده و از وی صاحب ۲ فرزند بود.همسر منصور معتقد بود که ترور منصور به دستور مستقیم شاه صورت گرفته است و از ابراز این عقیده واهمه‌ای نداشت به همین جهت بنا به دستور شاه پس از مراسم تدفین منصور از ایران خارج شد.
منصور دومین نخست‌وزیری بود که ۱۲ سال پس از ترور علی رزم‌آرا در مسجد سپهسالار که از قضا در ترور او نیز گروه‌های اسلامی نقش داشتند به قتل رسید. موتلفه می‌گفتند اگر با شاه طرف بشویم و شاه را بکشیم ما کسی را نداریم که به جایش بگذاریم و در نتیجه در مملکت هرج و مرج به وجود می‌آید و خونریزی زیاد می‌شود، ولی اگر بتوانیم اطرافیان شاه را از بین ببریم، شاه گوشمالی می‌شود و درصدد اصلاح خود بر می‌آید.
امیرحسین دهقان
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید