جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا
مسئله این است : رقیب یا همکار؟
رقابت، رقیب، رقابت کردن با شنیدن این کلمات چه احساسی پیدا میکنید؟ اگر نخستین احساستان "ترس" است، نگران نباشید چرا که تقریباً همه مردم با شنیدن واژههای اینچنین احساس خوبی به آنها دست نمیدهد و اضطراب، نگرانی، کار و تلاشی بیوقفه و گاه طاقتفرسا را به خاطر میآورند و صدالبته شکستهای گاه به گاهشان در رقابتهای گوناگون هم عناصری جداییناپذیر از مفهوم رقابت هستند.
در این جا به رقابت در دنیای تجارت و کسب و کار میپردازیم و اینکه آیا واقعاً این مفهوم تا این اندازه ترسناک و اضطرابآور است؟
صاحب یک کسب و کار در هر حال چه کوچک و نوپا و چه بزرگ و باسابقه- با رقیبانی روبهروست و اینطور عقیده دارد که : باید او را "شکست" دهم و "نابود" کنم. باید جایگاه "قطعی و برتری" در بازار به دست آورم. باید بر او "پیروز" شوم و "برتری" یابم. واقعیت اینست که هیچ دو نفری در این جهان نیستند که مثل هم باشند. دنیای تجارت و کسب و کار هم اشخاص و کارآفرینانی را در خود دارد که هر یک ایده و عقاید و راهکارهای خاص خودشان را دارند و به کار میاندازند. شما میتوانید به روش خودتان فعالیت کنید؛ بدون ترس و دلهره و اضطراب که گاه مجبورتان میکند داروی آرامبخشی بخورید تا بتوانید راحت بخوابید.
رقابت- در آن مفهومی که همه از آن برداشت میکنند- انسانها را از هم دور میکند و روحیه همکاری و مشارکت را کمرنگ نموده به حاشیه میراند. انگیزه ومحرک اینچنین رفتار و رویهای به "بهتر" و "بهترین" بودن فرمان میدهد و توجهی یه "بودن" ندارد. گاهی این رقابت و همچشمی، در فضای یک خانواده دوستی و همدلی را به دلخوری و بیاعتنایی تبدیل میکند یا دو دوست همراه و همکار را به حسادت علیه هم وامیدارد. اینچنین رقابتی، تلاش برای "بهتر شدن" نیست، تلاش برای نابود کردن تلاشهای دیگران است که تعداد رقیبان را تا جای ممکن کم و کمتر کند. شاید بپرسید که منظور از این گفتهها چیست؟ اگر رقابت نکنیم چطور در کسب و کار موفق شویم؟ مگر میشود تلاش نکرد و دست روی دست گذاشت تا همتایان ما در بازار پیش بیفتند؟ اجازه دهید مطلب را بیشتر توضیح دهم :
زمانی که شما مثل دیگران باشید، همان روندها و راهکارها را در پیش گرفته و به کار ببرید و الگوی کاریتان مانند آنها باشد، باید همواره سعی کنید در میدان رقابتی سخت، پرتنش و اضطرابآوری برنده شده بقیه را شکست دهید. ولی اگر بدایند که روندی متفاوت را برگزیدهاید هدفتان اینست که متفاوت بوده باعث می شوید که در اوضاع تغییری ایجاد گردد، شرایط متفاوت خواهد شد. در این حال فقط به کار و تلاش فکر کنید و با تمام وجود و در جهت اعمال این تغییر و ارائه چیزی نوین حرکت نمایید.
در این حالت آن اضطراب و ترس جای خود را به شادی و نشاط خواهد داد. شما میدانید که میخواهید تغییری مثبت ایجاد کرده شرایط را بهتر و رضایتبخش گردانید نه این که "خودتان" برتر از دیگران باشید و فاتح میدان رقابت. برای انجام این کار و موفقیت در این رویه، لازم است که خودتان باشید و تا جای ممکن نیروهای مثبت را به عرصه ظهور برسانید. هرچه جلوتر بروید خواهید دید که اعتماد به نفس تان بیشتر شده و از همکاری و مشارکت لذت میبرید. به این ترتیب عده زیادتری از مردم سود خواهند برد و کسی که بیش از همه لذت برده فایده خواهد برد، شما هستید. چرا که هم به هدف تان رسیدهاید و از جهات مالی راضی هستید و هم این که به جای این که اضطراب و نگرانی را تحمل کنید، جریان و روند کاری خوشایندی را پشت سرگذاشتهاید. برای روشنتر شدن موضوع به مثال زیر توجه کنید :
بارها و بارها اتفاق افتاده که به فروشگاهی سرزدهایم ولی کالای مورد نظرمان را نیافتهایم. از یکی از کارمندان یا صاحب فروشگاه پرسیدهایم که آیا آنها میدانند که کجا میتوانیم آن را تهیه کنیم. اکثر این کاسبان به سادگی میگویند : "نه"! آنها میترسند که ما را به "رقیبشان" ارجاع دهند چرا که ممکن است در "رقابت" عقب بیفتند.
"آر.اچ.مارسی" فروشگاهی بزرگی به نام خودش در شهر نیویورک باز کرد. او "نخستین" کسی بود که به کارمندان "فروشگاه مارسی"هرکس که به فروشگاه مراجعه کرد و کالای مورد نیازش را نیافت را به فروشگاهی که میدانند آن جنس را دارد، راهنمایی کنند تا او بتواند احتیاجش را برطرف سازد. توجه کنید که این کس نخستین کسی بود که این شیوه را انتخاب مینمود و پس از این که کارمندان فروشگاه "مارسی" اینطور رفتار کردند، عدهای با تعجب از خود پرسیدند مگر "چنین چیزی امکان دارد؟"
فروشندگانی که ابتدا به آنها اشاره شد این کار را نمیکنند چون میترسند که مشتریهایشان را از دست بدهند. بله "ترس" یکی از ویژگیهای این چنین رقابتی است.
رفتار آر.اچ.مارسی از یک دیدگاه برمیخاست و آن هدف از کسب و کار را کمک و خدمت به مشتری میدانست. خودخواهی و خودمحوری یک صاحب کسب و کار، عاقبت خوشی را برایش رقم نخواهد زد.
ببینیم که این روند چطور میتواند به یک کاسب و دیگر مشاغل همصنف او کمک کند :
فرض کنید یک مشتری به فروشگاهی میرود تا جنس مورد نیازش را بخرد. آن کالا در فروشگاه نیست و تمام شده کارمند در پاسخ سوال او برای یافتن فروشگاهی که آن جنس را داشته باشد، "نمیدانم" یا "نه" را بر زبان نمیآورد بلکه آدرس "همکارش" را میدهد. صاحب این کسب و کار و کارمندانش، همصنفهایشان را نه "رقیب" که "همکار" میدانند. هدف آنها کمک به رفع نیاز مشتری و حل مشکل اوست.
مشتری به فروشگاه گفته شده میرود و میگوید "فلان همکارتان گفت که شما این جنس را دارید." او کالای دلخواهش را میخرد و راضی و خرسند آنجا را ترک میگوید در این پروسه دو نفر رضایتمند هستند. یکی آن مشتری که بالاخره جنس مورد احتیاجش را خریده است. نفر دوم صاحب فروشگاه دوم است که هم از فروش جنسش سود برده و هم درمییابد که "همکارش" به کسب و کار او هم اهمیت میدهد و تنها به فکر سود و زیان خودش نیست. این احساس باعث می شود که او هم کاسب دیگر را "رقیب" نداند بلکه او "همکاری" کند و اگر مشابه این موقعیت پیش بیاید، او هم مشتری را به همصنفش ارجاع دهد. گاهی این کاسب دوم میتواند همان اولین برقرارکننده ارتباط باشد یا حلقه سوم که حلقه دوم با امید و خوشبینی او را به این زنجیر اضافه میکند و امیدوارست که او هم رابطهای دوسویه با دیگران و خودش دوسویه با دیگران و خودش برقرار نماید. این شبکه ارتباطی مشتریان همه آنها را بیشتر میکند. مشتری درمییابد که این فروشگاه به مشکلات و رفع نیازهای او اهمیت میدهند و فروشگاه دوم هم کالاهای خوب و مورد احتیاجش را دارد. پس او میتواند از هردویشان سود ببرد. صاحبان این کسب و کارها به ارتقا و بهبود وضع یکدیگر کمک میکنند. همکاران با هم رابطهای سالم دارند که به رشد همه آنها میانجامد ولی میدان رقابت، عرصهای پردردسر است که عده معدودی به رشد و شکوفایی خواهد رسید. شاید این روند عجیب به نظر آید و ناممکن فرض شود. ولی حقیقت اینست و چون هنوز هم واژه "رقابت" متداول است، این روش عجیب و ناشدنی میآید. همکاری با دیگران و کمک به پیشرفت آنها بسیار لذت بخش است چرا که حس میکنید رویهای متفاوت در پیش گرفتهاید و میخواهید تغییر ایجاد کنید.
شاید فکر کنید که اگر به دیگران کمک کرده برای رشد و پیشرفت شان گام بردارید، از کسب و کار خودتان غافل شده منابعتان را از دست خواهید داد و از مسیر نیل به هدف منحرف خواهید شد. ولی اینطور نیست. زمانی که چنین عمل کنید، بیش از همه خودتان بهرهمند میشوید. در این حالت هم از همکاری و همفکری و کمک دیگران استفاده میکنید هم از این که خلاقیت خود را به کار انداخته از دلهره و اضطراب رقابت رها میشوید. اینها همه عواملی هستند که شمارا به جلو خواهند راند. لازم به یادآوری است که شما "برای" دیگران کار نمیکنید همراه "آنان کار میکنید. این همان کارگروهی است که میتواند به پیشرفت همه منجر شود و تغییری مثبت ایجاد نماید. پرسش دیگری که ممکن است پیش آید اینست که : "اگر ما به دیگران در این عرصه رقابت کمک کنیم، آن وقت دستاوردهایمان را از دست خواهیم داد "اشتباه نکیند! این کار کمک به رقیبان در عرصه رقابت نیست. یک همکاری و همگامی با دیگران است. به طور مثال دو دانشمند را در نظر بگیرید که برای برقراری سمیناری تلاش میکنند. اینها کارگروهی را شکل دادهاند که در ان هر دو سود خواهند برد، هر دو معرفی و شناخته میشوند و اگر قرار است پس از این گردهمایی زمینه توسعه کارشان فراهم شود، باز هم با یکدیگر خواهند بود.
همکاری وقتی لذتبخش و سودمند خواهد بود که همه افراد با یکدیگر ارتباطی محکم برقرار نموده هدف مشتری داشته باشند. به فرض مثال همان مورد فروشگاهها را مرور میکنیم اگر کاسب دوم یا سوم یا چهارم نسبت به حسن نیت کاسب قبلی تردید کند و به جای روندی مثبت سمت و سویی منفی و مخرب را پیش گیرد، همکاریها تضعیف خواهند شد. مشتریها و حلقههای زنجیر هم نسبت به فروشگاه ها و همصنف شان تردید پیدا خواهند کرد.
در ادامه فواید همکاری و همگامی با دیگران را بهتر توضیح میدهیم :
بزرگترین فایده اینست که میفمید در شبکهای حمایتی قرار دارید که هنگام بروز مشکل میتوانید از حمایت، همفکری و راهنمایی آنها بهرهمند شوید. دقت کنید که همراهان شما نیز حسی مشابه دارند. بودن در یک تیم، قدرت خلاقیت و نوآوری را شکوفا میسازد و میتواند ابزار و روشهایی نوین خلق کند که برای کمک به دیگران از جمله مشتریان، سودمند واقع شوند. هدف در یک گروه از همکاران، کمک کردن و تلاش در جهت رفع نیازهاست. انجام همه این کارها و موفقیت در آنها هرگز از یک نفر ساخته نیست. همکاری دستها و ذهنهای یک گروه میتوانند چیزهای نوین خلق کرده تغییری به وجود آورند. همکاری راه را به سوی پیشرفت هموار میکند.
وقتی شخصی از رویه گذشته خود که بر تکروی و "رقابت" استوار بود، دست بکشد، اوایل حضور در یک گروه را مشکل خواهد یافت. اگر بخواهد تغییر کند، میتواند با گروه هماهنگ، همفکر و همگام شود. آنوقت است که کارگروهی و ارتباط با همکارانش را بسیار لذتبخش خواهد یافت. کمک به دیگران، آسان نمودن کار مشتریان، عرضه خدمات بهتر به آنان و حل ومشکلات و رفع نیازهایشان، میتواند ثمره همکاری و همراهی صاحبان کسب وکاری باشد که عرصه تجارت را نه میدان "رقابت" که عرصه "همراهی" میدانند. آنان در جهت پیشرفت یکدیگر تلاش میکنند. کاسبان مذکور "باهم" و "همراه هم" فعالیت میکنند نه "برای هم" و همگی در جهت دسترسی به اهدافی معین، همگام هستند.
کسب وکارها میتوانند از هرنوعی باشند و یا در دنیای فیزیکی حضور داشته باشند یا از طریف شبکه گسترده جهانی و فضای مجازی با مشتریان ارتباط برقرار کنند. روش برقراری ارتباط میتواند ایمیل، نامه، کارتپستال، دیدار حضوری و تماس تلفنی باشد ولی آنچه مهم است، جهتگیری آنست.
دقت کنید که وقتی در حلقه یک کارگروهی و تیمی وارد میشوید، با دیگران ارتباطی موثر برقرار میکنید، همکاری و همفکری و همراهی در پیش میگیرید و در جهت کسب هدفی ویژه گام برمیدارید، بسیار بیش از سود یک کسب و کار منفرد و بسته، سود خواهید کرد.
حالا ببینیم که هنگام برقراری یک ارتباط و ورود به یک روه از همصنفهای شما چه اتفاقی میافتد :
وقتی که شما با یکی از اعضای گروه مورد نظر ارتباط برقرای میکنید و کالا و خدمات و امکانات تان را عرضه مینمایید، او میفهمد که شما هم خواسته و هدفی مشترک با آنها داشته درصدد حضور وهمکاری و همراهی در یک حلقه ارتباطی هستید. شما به یکی از عناصر این تیم تبدیل خواهید شد و در کنار دیگران و به همراه آنان برای خلق تغییرات، کمک به دیگران، رفع احتیاجات و تعدیل مشکلات، حرکت خواهید کرد. در اینجا "پیروزی در میدان رقابت" مطرح نیست. مسئله اساسی و بنیادی در حلقههای همکاریها اینست که "گروه" موفق شود و همه "همکاران" از منافع و امتیازات این پیروزی جمعی بهره گیرند.
ایمیل زدن به افراد و سایتهایی که به موازات خواستههای شما کار میکنند، روش خوبی برای برقراری ارتباط است. تماسهای تلفنی و متعاقب تماسهای موفق، دیدارهای حضوری میتوانند ذهن شان را به سوی یک حلقه همکاری سازنده بازکنند.
در پایان باید گفت که اگر بخواهید از عضویت در یک تیم لذت ببرید، همکاری و همراهی موفقی را شکل دهید و به خواسته و سود مورد نظرتان برسید، لازمست که خود را "رقیب" نداید و دیگران را هم رقبایتان به حساب نیاورید. اشتباه نکنید! منظور این نیست که برای رشد و بهتر شدن تلاش نکنید بلکه هدف از یک کارگروهی و همراهی اینست که درصدد ارتقای کیفیت کار هم گروه ونزدیکتر شدن به هدف باشید یا به بیان روشنتر رشد و پیشرفت نباید به شکلی باشد که بقیه افت کنند و گروه به دشواری بیفتد و فقط شما پیشرفت کنید.
به خاطر داشته باشید که یک گروه همسو، همگام و همکار، قادرند نتایجی بسیار بهتر و قابل توجهتر از یک کاسب تنها به بار بیاورند. و یا همان گفته معروف که : "یک دست، صدا ندارد!"
By : Barbara Rose
مترجم : آذین صحابی
مترجم : آذین صحابی
منبع : روزنامه تفاهم
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل انفجار استان اصفهان حمله ایران به اسرائیل گشت ارشاد حجاب ارتش جمهوری اسلامی ایران دولت وعده صادق
فراجا فضای مجازی سیل تهران زلزله هواشناسی قتل قوه قضاییه سازمان هواشناسی سیلاب شهرداری تهران دبی
قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو فرودگاه بانک مرکزی بازار خودرو خودرو قیمت دلار تورم حقوق بازنشستگان قیمت سکه دلار
تلویزیون سینمای ایران احسان علیخانی کتاب تئاتر موسیقی دفاع مقدس
سرطان اینترنت
رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا سازمان ملل جنگ غزه روسیه امیرعبداللهیان شورای امنیت عملیات وعده صادق چین حماس
فوتبال پرسپولیس شمس آذر قزوین علی دایی لیگ برتر باشگاه استقلال لیگ قهرمانان اروپا صنعت نفت آبادان رئال مادرید بارسلونا بازی لیگ برتر فوتبال ایران
هوش مصنوعی گوگل فناوری سامسونگ تلگرام اپل ناسا وزیر ارتباطات
خواب چاقی پیاده روی گیاهان دارویی