شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

استقلال، پرسپولیس و دولت احمدی نژاد


استقلال، پرسپولیس و دولت احمدی نژاد
پیوند ورزش با سیاست دیگر آشکارتر از آن شده است که نیازی به استدلال و مقدمه چینی داشته باشد. به گونه یی مفروض، فوتبال به مثابه پرطرفدارترین ورزش- و البته صنعت- از حوزه سیاست و دخالت های صاحبان قدرت برکنار نیست. حضور نخست وزیران ایتالیا و اسپانیا در مراسم اهدای جام قهرمانی باشگاه های اروپا به بارسلون، آخرین شاهد بین المللی است که چهارشنبه شب گذشته صدها میلیون بیننده در جهان ناظر آن بودند.
اینچنین و به شکلی قابل پیش بینی، دولت در ایران نیز بی اعتنا به ورزش- و به ویژه فوتبال- نیست. و البته از یاد نبریم یکی از مهم ترین تفاوت ها و ویژگی های دولت در این دیار را با وضع دولت ها در کشورهای توسعه یافته؛ «رانتی بودن دولت در ایران». اتکای دولت به درآمدهای نجومی و بادآورده نفت و گاز آن را به جامعه مدنی و بخش خصوصی کم توجه ساخته. اهمیت فوتبال و به خصوص دو تیم سرخ و آبی پایتخت، چنان است که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دهم، دولت احمدی نژاد از واگذاری این دو تیم به مردم و سهامدار شدن طرفداران شان سخن می گوید؛ بلکه تضمینی جدید و امکانی دیگر برای سبد رای خود فراهم آورد. هرچند در حال حاضر، مهم ترین و پرطرفدارترین باشگاه های فوتبال در ایران (استقلال و پرسپولیس) همچنان زیر سیطره و دخالت مستقیم دولت (و به طور مشخص، سازمان تربیت بدنی) قرار دارند. میلیون ها طرفدار این دو تیم، باید شاهد گروکشی ها و بازی ها و کشاکش های سیاسی و آمد و شدهای غریب در راس هرم دو باشگاه باشند. وضعی که موجب آسیب های جدی به هر دو تیم و به ویژه طرفداران میلیونی شان شده است.
آخرین نمونه، حذف پرسپولیس از رقابت های جام باشگاه های آسیا در استادیوم آزادی و پیش چشم صدهزار تماشاچی و میلیون ها تن دیگر پای تلویزیون بود. اما همین روز (چهارشنبه گذشته) برای نخستین بار- تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد- تماشاچیان اعتراض خود را به تیم محبوب و مدیریت آن عمق دادند و از سطح معمول فراتر بردند. اگر تا پیش از این شعارها و اعتراض ها، بازیکن یا مربی تیم را هدف قرار می داد، این بار و پس از شکست پرسپولیس مقابل تیم «بنیادکار» ازبکستان، بخش قابل توجهی از تماشاچیان، علی آبادی رئیس سازمان تربیت بدنی- که رئیس مجمع دو باشگاه استقلال و پرسپولیس نیز هست- و نیز مقام مافوق و انتصاب کننده وی (محمود احمدی نژاد رئیس جمهور) را با شعارهای اعتراض آمیز و خشم آلود خود، هدف انتقاد و پرسش قرار دادند.
تماشاچیان معمولی که عمدتاً از لایه های متوسط و محروم تر جامعه هستند، اندک اندک دریافته اند مشکل ناکامی تیم محبوب شان، فراتر از «بی غیرتی» و «کم کاری» فلان بازیکن، یا ضعف سرمربی و حتی بی کفایتی مدیرعامل است؛ تماشاچیان آگاه تر از قبل به نقش مهم ترین و موثرترین نهاد (دولت) و تصمیم گیری ها و رفتارهای سیاسی و غیرعلمی مسوولان ارشد تربیت بدنی و دولت واقف می شوند. دولت احمدی نژاد، اینک با «توده»هایی مواجه شده که مدعی حمایت از آنهاست.اگر ژست گرفتن و ارسال پیام تبریک در هنگام قهرمانی فلان ورزشکار یا بهمان تیم ورزشی شوق آفرین است، گریزی از پاسخگویی در چنین لحظاتی (شکست ها) نیز نیست؛ نمی توان پشت سرمربی یا حتی مدیرعامل منصوب خویش پنهان شد و شعور علاقه مندان و طرفداران را به هیچ گرفت. البته
- بدون شک- فضای انتخاباتی حاکم بر جامعه و حضور طرفداران نامزدهای اصلاح طلب در استادیوم- که برای تشویق تیم محبوب خود به «آزادی» آمده بودند- از جمله علل مهم و تاثیرگذار بر اتفاق مورد اشاره (اعتراض به رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس جمهور) در چهارشنبه پیش بود. اما در هرحال «اتفاق» رخ داده است؛ آن هم در بدترین روزها برای احمدی نژاد و علی آبادی؛ اندک روزهای مانده تا انتخابات ریاست جمهوری.
اگر ورزش (و به ویژه فوتبال) با سیاست پیوند خورده است، اگر دولت ، از ورزش (و به طور مشخص، فوتبال) به مثابه ابزاری برای بسط هژمونی (استیلای) خویش سود می جوید، اگر سوار شدن بر موج احساسات و علایق ورزشی مردم در مقاطعی، تثبیت کننده اقتدار و ضامن تداوم سیطره در بلوک قدرت است، اگر همه راه ها باید به «روم» ختم شود و حتی برای اداره یک باشگاه ورزشی نیز پیشکسوتان و متخصصان و هواداران اصیل و علاقه مندان دیرین به هیچ گرفته شوند و همه محکوم به تبعیت از تصمیم های فردی و سلیقه صاحبان قدرت باشند، و اگر ... در آن صورت باید منتظر روزهایی چون شکست پرسپولیس در استادیوم آزادی بود. آنگاه که اعتراض هواداران متوجه کانون اصلی و مسوولان واقعی و صاحبان قدرت می شود. در چنین روز و وضعی، دیگر پنهان شدن و سکوت بی فایده است، چنان که سانسورهای صدا و سیما و جلوگیری از پخش صدای اعتراض و شعارهای انتقادی تماشاچیان در ورزشگاه نیز بی حاصل است. خبر وقایع رخ داده به قدر لازم در رسانه های مستقل و منتقد و نیز سایت ها و شبکه های رادیویی و تلویزیونی و ماهواره یی بازتاب داشت. و این، همان پاشنه آشیل دولت های اقتدارگرا در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات است.
مرتضی کاظمیان
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید