جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خلقیات ما ایرانیان


خلقیات ما ایرانیان
مهندس محمد توسلی اولین شهردار تهران پس از انقلاب که بیش از نیم قرن است در صحنه سیاسی و اجتماعی جامعه ما حضور فعال دارد و فراز و فرود بسیاری را تجربه کرده است، در این گفتار تجربیات و مشاهدات خود را از روحیات و رفتار مردم ایران در جریان انقلاب جمع بندی کرده است. درباره روحیات مردم ایران کتاب هایی در گذشته منتشر شده از جمله کتاب خلقیات ما ایرانیان از محمدعلی جمالزاده، کتاب سازگاری ایرانی و انقلاب ایران بین دو حرکت از مهندس بازرگان، جامعه شناسی نخبه کشی از رضاقلی، جامعه شناسی خودمانی از حسن نراقی و... مهندس توسلی در این گزارش با نگاه به این آثار تجربه های شخصی خود در طول دوران قبل و بعد از انقلاب را بازگویی و تحلیل می کند.
انقلاب سال ۵۷ پدیده یی نبود که دفعتاً به وجود بیاید، این تحولات ریشه در تاریخ ما داشت. من نمی خواهم از انقلاب مشروطه شروع کنم. قطعاً انقلاب ۵۷ ریشه در آن دوران و تحول داشت اما لااقل تجربه سال های ۳۰ تا ۳۲ و حوادثی که در کشور ما اتفاق افتاد و گفتمانی که در فضای سیاسی- اجتماعی ایران حاکم شد یک تحول درونی در ارزش های جامعه ما پدید آورد. نگاه جدیدی در این دوره به وجود آمد. اندیشه یی مطرح شد که مصدق مصداق و تبلور آن بود، و مردم پاسخ نیازهای خودشان را در گفتمان او می دیدند. بحث آزادی، کرامت انسانی، حق مردم برای حاکمیت بر سرنوشت خویش و استقلال سیاسی و اقتصادی به صورت یک گفتمان عملی- بدون اینکه در مورد آن نظریه پردازی زیادی انجام شود- در برنامه ها مشهود و برجسته شد. مردم احساس کردند هویت ملی و دینی دارند.
اما با شرایط پیرامونی و مجموعه یی از علل و عوامل، متاسفانه این گفتمان نتوانست تداوم پیدا کند و کودتای ۲۸ مرداد مانع نهادینه شدن و گسترش آن شد. اما آثار آن تحول اجتماعی و انباشت های فرهنگی و آموزه هایی که در جامعه ما به وجود آمده بود، دستمایه ملت ما شد. تجربه نهضت مقاومت ملی و نیز تجربیات سال های ۳۹ تا ۴۲ و خود قیام خرداد ۴۲ انباشت تجربه های دیگری برای ملت ما بود و به طور خلاصه تحلیل و گفتمان جدید به وجود آمد. نسل جوان و متعهد ما به دنبال راهکار جدیدی بود. در همین راستا بود که حرکت های مسلحانه در جامعه شکل گرفت. من نمی خواهم راجع به درستی یا نادرستی آن تلاش ها صحبت کنم، اما نفس این گفتمان، تحول فرهنگی به وجود آورد. بسیاری از جوان ها از خانواده های خودشان بریدند و این گفتمان جدید آنان را متاثر کرد. همین جا تاکید کنم کسانی که وارد این عرصه شدند بهترین فرزندان بهترین خانواده های جامعه ما بودند. رهبر حزب ملل اسلامی، آقای بجنوردی بود؛ یک جوان ۱۹ ، ۲۰ ساله که از عراق آمد و مبارزه مسلحانه علیه رژیم را آغاز کرد. امروز ایشان مدیریت یک نهاد فرهنگی بزرگ را برعهده دارد. آنها آدم های عادی نبودند که وارد این عرصه شدند.
تحولات سیاسی در سال های ۴۴ تا ۵۴ خود موجب تحولات کیفی و فرهنگی در جامعه ما شد. با وجود اینکه این حرکت ها در ظاهر سرکوب شد اما انباشتی فرهنگی در جامعه ما ایجاد کرد که خود از جمله زمینه های تحقق و پیروزی انقلاب سال ۵۷ شد. من در اینجا باید به نقش فرهنگ سازی دکتر شریعتی بین سال های ۴۷ تا ۵۲ نیز اشاره کنم. در همین حسینیه ارشاد، کلاس هایی شکل گرفت که بیش از پنج هزار دانشجو در آن ثبت نام می کردند و آموزش می گرفتند. مجموعه این رویدادها و شرایط که در ۲۵ سال (حد فاصل کودتا تا انقلاب) در جامعه ما رخ می داد زمینه ساز یک تحول فرهنگی بود. اگر ما بخواهیم رفتار امروز مردم را تحلیل کنیم، نمی توانیم این پیشینه تاریخی و سرمایه اجتماعی را- که در جامعه ما به وجود آمد- نادیده بگیریم.
همچنین تحولی که در روحانیت به وجود آمد قابل توجه است. در سال ۴۱ اولین بیانیه یی که مراجع قم می دهند بحث اصلاحات ارضی است. اما آن گفتمان به یک گفتمان ضداستبدادی تبدیل می شود و ادامه پیدا می کند، و روحانیت نقش موثری در تحولات اجتماعی ما بر عهده می گیرد.
مقدمه بحث را جمع بندی کنم. اگر در سال های قبل از انقلاب روحیه همفکری، همگامی، همدلی و حالت ایثار و فداکاری در ملت ما به وجود آمد، این دقیقاً به خاطر پیشینه یی است که لااقل از جنبش مشروطه و به خصوص از دهه ۳۰ به بعد در ایران وجود داشت. در چه مقاطع تاریخی زمینه های این انسجام و وفاق و همکاری های اجتماعی شکل می گیرد؟ موقعی که انسان ها ببینند به نیازهای واقعی آنها پاسخ داده می شود. خداوند انسان ها را آزاد خلق کرده است و آنها اختیار دارند، نیازمند کرامت هستند و حقوق بشر برای آنها مطرح است. آنها می خواهند بر سرنوشت خودشان تاثیرگذار باشند، نمی خواهند وابسته باشند. هر گفتمانی که بتواند به این نیاز طبیعی انسان ها پاسخ دهد خود به خود زمینه این همگامی و همکاری و وفاق را فراهم می کند. اگر بعد از ۴۲ سال از درگذشت دکتر مصدق، نسل جوان ما- که به لحاظ تاریخی ارتباطی با ایشان نداشته است- همان گفتمان را گرامی می دارد، به خاطر این است که می بیند آن گفتمان و آن راه، پاسخگوی نیازی است که امروز او هم احساس می کند. مردم در اجتماعات و تظاهرات سال ۵۷ چه شعارهایی می دادند؟ آیا شعارهای مردم، چیزی جز مطالبات آنها بود؟ چه عکس هایی در راهپیمایی ها بیشتر حمل می شد؟ عکس کسانی که همین ارزش ها را به آنها یاد داده و منادی آنها بودند.
همه به یاد داریم رهبر فقید انقلاب چگونه هویت جمهوری اسلامی ایران را در پاریس معرفی می کردند؛ تبیینی که به نوعی هویت ملی و هویت اسلامی انقلاب را فراگیر و جهانی کرد. آیا جز این بود که آقای خمینی هم بر همین گفتمان و نیازهای واقعی مردم تاکید کردند و براساس همین پیمان و گفتمان بود که مردم ایشان را به رهبری انقلاب انتخاب کردند و در ۱۲ فروردین سال ۵۸ به جمهوری اسلامی رای دادند؟ این فقط مربوط به نخبگان و روشنفکران نبود، بلکه کل جامعه ما براساس این پیمان و گفتمان و مطالبات، رهبری ایشان را مورد تایید قرار داد. حتی احزابی که این گفتمان را قبول نداشتند (مثل حزب توده) آنها هم در شرایط انقلاب همین گفتمان را پذیرفتند. یادمان هست که آقای به آذین (اعتمادزاده) که در واقع نماد حزب توده در داخل کشور بود، همان گفتمان را مطرح و پیشنهاد جبهه ضداستبداد را عنوان می کرد؛ همان پیشنهاد و نظری که امام خمینی و برخی از مراجع داشتند و حرکت ضداستبدادی را شروع کردند. حتی آنها هم همین گفتمان را پذیرفتند چرا که گفتمان فراگیر جامعه ما بود. جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر نیز که در آن شرایط در تسهیل روند انقلاب و کاهش هزینه های آن موثر بود همین گفتمان را مطرح کرد.
● هماهنگی در تکثر
پس از این مقدمه بسیار اجمالی و فشرده، حالا مشاهدات خود را از نوع رفتاری که مردم در دوران انقلاب داشتند، به طور خلاصه بیان می کنم.
همه ما به یاد داریم که اولین واکنش را به این گفتمان، طبقات متوسط جامعه ما داشتند. نخبگان و قشرهای مرفه جامعه که آگاهی بیشتری داشتند این گفتمان را زودتر پذیرا شدند. توده های محروم جامعه آخرین اقشاری بودند که به انقلاب پیوستند. آنها بیشتر به دنبال بهره برداری از گفتمان انقلاب بودند. رخدادهایی مثل مراسم چهلم های زنجیره یی (چهلم قم، تبریز و یزد) همسویی مردم را در نقاط مختلف کشور- نسبت به هر حادثه یی که در کشور اتفاق می افتاد- نشان می داد و موجب گسترش انقلاب می شد. ما در آن موقع سازمانی یکپارچه و گسترده نداشتیم. یکی از ویژگی های انقلاب این بود که هسته های مبارز در این دوران کاملاً متکثر و در کل جامعه پراکنده بود و به همین علت هم قابل سرکوب نبود اما خود مردم با همان گفتمانی که در عرصه یا وجدان عمومی وجود داشت انسجام و هماهنگی خویش را با رهبری انقلاب به تدریج افزایش می دادند.
در اینجا باید از حادثه ۱۷ شهریور و سرکوبی که در میدان شهدا (ژاله) انجام شد، یاد کنم. من خود در آنجا حضور داشتم و در اطراف میدان شهدا شاهد بودم که وقتی زخمی ها را از محل حادثه دور می کردند درً همه منازل- بدون استثنا- باز بود. به افرادی که فرار می کردند کمک می کردند و زخمی ها را ماوا می دادند. هر چه داشتند (پنبه، ملافه و وسایل درمان) را در اختیار زخمی ها می گذاشتند. یک نوع همدلی و وحدت یکپارچه در آن منطقه (خیابان ایران و کوچه عباس آباد و میدان شهدا) شکل گرفته بود. از این پدیده نمی شود همین طور ساده گذشت. راهپیمایی های تاسوعا و عاشورا از دیگر جلوه های مشارکت گسترده و همدلی مردم بود که با پیگیری و ابتکار جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر برگزار شد. هرچند ستاد برگزاری راهپیمایی وجود داشت که این راهپیمایی ها را تدارک می دید و هماهنگ می کرد، اما خود مردم به طور طبیعی و خودجوش، هماهنگی و سازمان یافتگی چنین راهپیمایی هایی را بر عهده داشتند. این وضع در مورد ستاد استقبال از امام نیز وجود داشت. این ستاد توانست به صورت خیلی طبیعی بسیاری از افراد را در سازمان ستاد استقبال سامان دهد. بسیاری از افرادی که آن موقع در لایه های مثلاً دوم، سوم و چهارم مشارکت داشتند، فکر می کردند جزء کمیته مرکزی استقبال از امام هستند یعنی تا این حد مدیریت مشارکتی اعمال شد و همه خودشان را به نوعی در این رویداد شریک می دانستند.
نمونه دیگر، رفتار طبیعی مردم در روز رفتن شاه (۲۶ دی ماه) است. در این روز بدون اینکه از قبل اعلام شود و بدون اینکه سازماندهی صورت گیرد، مردم چگونه رفتار کردند و چگونه در سراسر کشور واکنش هماهنگ نشان دادند؟ از این پدیده نمی شود گذشت، و باید آن را به عنوان یک پدیده اجتماعی مورد بررسی قرار داد.
● پس از پیروزی
در اینجا می خواهم تجربه مستقیم خود را در دوران مدیریت دو سال اول انقلاب بیان کنم. همه یادتان هست که شهرداری در آن سال ها یک سازمان خوشنام نبود. خود همکاران ما در شهرداری تهران می گفتند وقتی ما برای خواستگاری می رفتیم عموماً با واکنش منفی خانواده ها روبه رو می شدیم یعنی آنها تا این حد به لحاظ اجتماعی خوشنام نبودند. با تصور و احساسی که از انقلاب داریم طبیعی به نظر می رسید که مثل این دوران- که مدیران اتوبوسی عوض می شوند- باید تعداد زیادی مدیر را یکباره وارد شهرداری می کردیم. در حالی که در طول دو سال فکر می کنم حدود ۱۰ یا ۱۱ نفر از افراد خارج از کارکنان شهرداری تهران در حوزه معاونان و برخی مدیران وارد شهرداری شدند. ما کوشش کردیم با سازوکاری از خود کارکنان شهرداری استفاده کنیم. استعدادهای موجود در آنجا را شناسایی کردیم و به همان ها مسوولیت دادیم و از اعتمادی که در روند انقلاب به وجود آمده بود، سود جستیم. این تجربه بسیار موفقی بود. با وجود برخی کارشکنی ها و تلاش بعضی افراد که مخالف حضور بنده در شهرداری تهران بودند و از بیرون سمپاشی می کردند، چون هیچ امکانی جز گفت وگو نداشتیم، با برگزاری جلسات گفت وگو، کوشش کردیم بر این سمپاشی ها فائق آییم. با گفت وگو توانستیم مجموعه استعدادها را جذب کنیم و به کار بگیریم و فضا را تلطیف کنیم.
● مشارکت عمومی
در برنامه اولین افطار شهرداری تهران که در سالن ۱۲ هزار نفری استادیوم برگزار شد یکی از رخدادهای خیلی زیبای شهر تهران شکل گرفت. در این برنامه نمایندگان همه اقشار شهر تهران شرکت داشتند؛ هم هیات دولت در آنجا حضور داشتند، هم نمایندگان انجمن های محلی بیست گانه شهر تهران، هم نمایندگان کارگران و... و خلاصه نمایندگان تمام اقشار جامعه در آن مراسم حضور داشتند. مرحوم طالقانی نیز در آن برنامه سخنرانی کردند. تمجیدی که ایشان از تلاش ها و خدمات کارکنان شهرداری کردند، موجب تحول قابل توجهی در روحیه آنها شد. این فضا در بسیاری از کارکنان شهرداری تاثیرگذار شده بود. آنها می گفتند نگاه مردم شهر تهران نسبت به کارکنان شهرداری متحول شده و تغییر کرده است.
شاخص دیگری که به لحاظ رفتار مردم می توانم در اینجا گزارش کنم، بحث نیروهای داوطلب گسترده یی بود که در جامعه آماده همکاری بودند و به مدیران اعتماد داشتند. بخشی از آنان، دانشجویان خارج از کشور بودند که درس و زندگی شان را رها کرده و به ایران آمده بودند و ما از این نیروها در بخش های مختلف -به صورت داوطلبانه- استفاده می کردیم.
مطلب قابل اشاره دیگر، بحث قانون شوراها و زمینه سازی برای تشکیل شورای شهر بود. ما خودمان را موقت می دانستیم، فکر می کردیم باید مردم شورای شهر را انتخاب کنند و شورای شهر، شهردار تهران را انتخاب کند. ما نیروهای داوطلبی را که در شهر تهران وجود داشتند در محلات (۳۷۵ محله در تهران شناسایی شده بود) سازماندهی کردیم و انجمن های محلی به صورت داوطلبانه کار می کردند. اینها نقش بسیار موثری در کمک به مدیریت شهر تهران داشتند؛ همان برنامه یی که پس از قریب ۲۵ سال با عنوان شورایاری بر اساس ضرورت در سال های اخیر تشکیل شده است.
یکی از کارهایی که به صورت داوطلبانه صورت گرفت، تشکیل شورای گودنشین های جنوب شهر تهران بود که جمعی از همین نیروهای داوطلب در آنجا مستقر شدند، و ما اولین انتخابات شوراهای گودنشینان جنوب شهر تهران را زیر نظر وزارت کشور انجام دادیم. گودنشین های جنوب تهران در واقع پایین ترین لایه های اجتماعی بودند اما تجربه نشان داد حتی در پایین ترین لایه های اجتماعی نیز می توان بزرگ ترین کارهای اجتماعی را انجام داد. یعنی ما با کمک خود آنها و با حداقل هزینه، توانستیم گودنشین ها را از گودها خارج کنیم و در نقاط دیگر اسکان دهیم. آن گود ها امروز به بوستان هایی در جنوب تهران تبدیل شده است. من باید از آقای مهندس سعید حجازی که مدتی در جنوب تهران مدیر سازمان بهسازی جنوب تهران بودند و خدمات گسترده یی انجام دادند، یاد و تقدیر کنم.
● حل مشکلات شهری
اولین تجربه یی که ما با رفتار تحسین برانگیز مردم روبه رو شدیم در همان اسفند سال ۵۷ در آخرین جمعه سال رخ داد؛ طرح پاکسازی شهر تهران. ما از سنت قدیمی ایرانی خانه تکانی آخر سال استفاده کردیم. تهران به شهری جنگ زده تبدیل شده بود. در و دیوارهای شهر پر از شعار بود و معابر شهر نیز نیاز به پاکسازی داشت. شهرداری با نیروی انسانی محدودش قادر به انجام این کار نبود. وقتی ما فکر پاکسازی را مطرح کردیم با یکی دو تا مصاحبه واکنش وسیع و گسترده یی در شهر تهران به وجود آمد. در آن روز، همه مردم جلوی خانه ، کوچه و خیابان شان را به صورت گسترده یی پاکسازی کردند؛ حتی مدیران انقلاب از جمله مرحوم آیت الله طالقانی هم جارو دست گرفتند و در پاکسازی مشارکت کردند. وقتی اعتماد عمومی وجود دارد و آحاد جامعه یی، حکومت و مدیران را از خودشان می دانند، با تمام وجود همراه می شوند و چنین صحنه هایی را می آفرینند که باورش لااقل در شرایط کنونی شاید خیلی مشکل است.
مثال دیگری را از رفتار مردم در آن مقطع بیان می کنم. یکی از طرح های ما حل مشکل ترافیک تهران بود. از جمله طرح های کوتاه مدت، بحث حل مشکلات هسته مرکزی شهر تهران و به ویژه مساله ترافیک بود.
برای اینکه این مشکلات حل شود از همان اسفند ۵۷ گروه کارشناسی کار کردند و در شهریور سال ۵۷ اولین مرحله این طرح اجرا شد. ما می خواستیم ۵۰ خیابان مرکزی شهر را یک طرفه و خطوط ویژه ایجاد کنیم. پیامد ایجاد خطوط ویژه این است که در سمتی از خیابان که خطوط ویژه واقع شده، دیگر نباید پارک صورت گیرد، و این مزاحم کسب و کار و کاربری های تجاری است که در آن سمت قرار دارد. کارشناسان ما در سازمان حمل و نقل و ترافیک می گفتند امکان ندارد بتوانیم این طرح را اجرا کنیم. آنها مثال می زدند و می گفتند قبل از انقلاب دو خیابان تخت طاووس و عباس آباد (مطهری و بهشتی) را می خواستند فقط یک طرفه کنند. دو ماه کار اطلاع رسانی و آموزشی انجام دادند تا این پروژه محقق شود. لذا تاکید می کردند امکان ندارد این کار انجام شود ولی من به آنها اطمینان دادم شرایط انقلاب و اعتمادی که مردم به مدیران انقلاب دارند سرمایه یی است که ما با این سرمایه می توانیم طرح هایی را که به لحاظ کارشناسی در شرایط عادی امکان پذیر نیست اجرا کنیم. خطوط ویژه در سه شبانه روز عملیاتی و اجرا شد و طرح با موفقیت و استقبال مردم آغاز شد. حتی یک مورد تخلف و اعتراض مردم گزارش نشد.
آن حد از اعتماد و انسجام و پیوستگی مردم با مدیران شهر قابل تکرار نیست. در شرایط کنونی به نظر نمی رسد بتوان چنین طرح هایی را بدون واکنش مردم- که در واقع با منافع شان در چالش است- محقق کرد. تاکید می کنم که آن حد از ایثار و فداکاری و هماهنگی با مدیران شهر و دولت تکرارناشدنی به نظر می رسد و مثال زدنی است.
اجازه دهید نمونه یی دیگر را ذکر کنم. وقتی ما از همان اسفند ۵۷ مشغول به کار شدیم، ده ها طرح (طرح های نسبتاً کارشناسی شده) را افراد مختلف برای ما فرستادند. من اینها را جمع کردم و همه در اختیار کمیته فنی سازمان حمل و نقل و ترافیک تهران قرار گرفت. محتوای این طرح ها مهم نیست؛ مهم مشارکت مردم در طرحی بود که مورد توجه همه قرار گرفته بود.
بزرگ ترها به خاطر دارند که رفتار ترافیکی مردم در دوران پس از پیروزی انقلاب چگونه بود. در شرایطی که نیروهای انتظامی و راهنمایی و رانندگی تضعیف شده بودند، خود مردم مسوولیت ها را در خیابان های تهران و تقاطع های شهر تصدی می کردند و اگر گرهی به وجود می آمد خودشان راهنمایی می کردند. مردم یکپارچه خودشان را متولی مدیریت شهر می دانستند و کاملاً با مسوولان هماهنگی داشتند. رفتار مردم را موقعی که تصادف می کردند به یاد بیاورید؛ چگونه به همدیگر لبخند می زدند و چگونه گذشت و عبور می کردند. امروز رفتار مردم هنگام تصادف چگونه است؟ البته متاسفانه آن رفتارها در فرهنگ و اخلاقیات مردم نهادینه و مستقر نشد، چون اگر نهادینه شده بود به این سادگی متحول نمی شد...
● اعتماد مردم به مسوولان
اعتماد مردم به اهداف و مدیران انقلاب، یک سرمایه اجتماعی بود، و این سرمایه اجتماعی می توانست در ابعاد مختلف تاثیرگذار باشد. متاسفانه آن وضع و آن مشارکت یکپارچه و ۹۸ درصدی در ۱۲ فروردین سال ۵۸ که اولین نظرخواهی رسمی از مردم بود به تدریج رو به افول رفت.
● دوم خرداد
این روند و وضعیت ادامه داشت تا اینکه در دوم خرداد سال ۷۶ یک نقطه بازگشتی فراهم شد. مردم به این امید که به ارزش های دوران انقلاب برگردند و اعتماد به مردم بازسازی شود، فعال شدند. شور و هیجانی شبیه اول انقلاب به وجود آمد و نقطه درخشانی بعد از انقلاب ایجاد شد. ولی این رخداد نیز به دو دلیل نتوانست تداوم پیدا کند؛ یکی کارشکنی محافظه کاران که به اصطلاح هر ۹ روز یک بحران آفریدند و نگذاشتند مدیران و مسوولان این دوران به گفتمان خودشان و تعهداتی که کرده بودند، عمل کنند. و نکته بعد، عملکرد ضعیف اصلاح طلبان در این دوران است.
البته من باید این را نیز بگویم که با وجود نقص هایی که در این دوران وجود داشت، کارهای بزرگی هم انجام شد. تحولات اجتماعی بزرگی شکل گرفت که فکر می کنم مقایسه آن با عملکرد چهارساله اخیر بهتر ارزش های آن دوره و دستاوردهایش را قابل ارزیابی کند. در هر حال حضور مجدد محافظه کاران در قوه مجریه و مقننه اعتماد عمومی را در جامعه ما کاهش داده و شرایطی را فراهم کرده است که مردم تشنه تغییر و تحول و بازگشت به گفتمان اول انقلاب هستند. من فقط به این نکته اشاره کنم که این اتفاقی نیست که همه احزاب و گروه های سیاسی که در دوره قبل (انتخابات ریاست جمهوری نهم) به نوعی انتخابات را تحریم می کردند و شرکت نمی کردند، گفتمان شان را عوض کرده اند و به مشارکت در انتخابات متمایل شده اند. این تغییر رفتار خود یکی از موضوع هایی است که قابل توجه و ارزیابی است. در واقع فضای جدیدی از رفتار سیاسی توسط شهروندان و گروه های سیاسی در حال شکل گیری است که این را هم باید مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه کنم وضع نابسامان کنونی (به جهت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و رواج ناهنجاری ها، آسیب های اجتماعی و خلقیات نادرست را می توان پیامد رویه «همه با من» و انحراف از گفتمان اول انقلاب یا مطالبات تاریخی مردم دانست. باید بررسی کنیم چگونه می توان برنامه ریزی و عمل کرد تا اعتماد مردم را- که سرمایه اجتماعی گرانقدری بود- دوباره به آنها برگرداند و زمینه های تغییر رفتار مردم را فراهم کرد.
محمد توسلی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید