سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


اقتصاد صنعت نفت، به‌جای اقتصاد تجارت نفت


اقتصاد صنعت نفت، به‌جای اقتصاد تجارت نفت
شاید یکی از دلایل پیروزی اوباما در امریکا ـ‌ با مشارکت چشمگیر جوانان، دانشگاهیان و آرای الکترال بی‌نظیرـ ‌ قیمت بالای بنزین بود، چرا که تاکنون سابقه نداشت مردم امریکا برای هر گالن بنزین بیش از ۴ دلار بپردازند. اوباما در فرایند مبارزات انتخاباتی خود عزم راسخ خویش را برای «انرژی جایگزین»‌ اعلام کرد. وی همچنین گفت باید وابستگی امریکا به لحاظ انرژی به خاورمیانه کاسته شود، درآمد نفت خاورمیانه از یک‌سو به جیب دیکتاتورها می‌رود و از سوی دیگر صرف تقویت تروریسم می‌شود. پیش از او جورج بوش نیز ۴ میلیارد دلار برای انرژی جایگزین تخصیص داد.
جان‌مک‌کین رقیب انتخاباتی اوباما نیز مطلب مهمی را بیان کرد: در صورت پیروزی، کاری خواهم کرد که برای دستیابی به انرژی مجبور نباشیم ارتش خود را به این‌سو و آن‌سوی دنیا گسیل داریم، بنابراین باید به‌سوی انرژی جایگزین برویم. در کتاب «رؤیای برتری امریکایی» نوشته‌ی جورج سوروس و همچنین در بیان برژینسکی، ال‌گور و رییس بانک مرکزی و وزیر خزانه‌داری امریکا آمده است که هدف ازحمله به عراق در درجه‌ی اول دستیابی به نفت، ارزانی و ثبات آن است. امریکا طی این‌ سال‌ها هزینه‌ی واردات روزی ۱۳ میلیون بشکه نفت را می‌پرداخت که اثر منفی زیادی در تعادل پرداخت‌های آن کشور داشت. در این راستا بود که اوباما گفت از یک‌سو امریکایی‌ها باید پول نفت گران را به اعراب بدهند و ازسوی دیگر پول کالاهای وارداتی را به چین بپردازند، این در حالی است که هم اعراب و هم چین در مقابل امریکا قرار دارند.
رکود بی‌سابقه‌ای که در پایان سال ۲۰۰۸ به‌طور رسمی اعلام شد به این روند شتابی فوق‌العاده بخشید، تنها در ماه دسامبر۲۰۰۸، ۵۳۰ هزار و در ماه ژانویه ۲۰۰۹، ۳۵۰ هزار نفر در امریکا بیکار شدند. بنابراین «انرژی جایگزین» و «ایجاد اشتغال» غیرقابل تفکیک تلقی شد و اوباما روی آن اصرار داشت که با انرژی جایگزین در دو سال اول برای یک‌میلیون نفر اشتغال ایجاد خواهد شد. شاید بتوان گفت یکی از دلایل ارزان‌شدن نفت، عزم راسخ اوباما برای انرژی جایگزین و ایجاد اشتغال بود. به این معنا که کمپانی‌های بزرگ نفتی که در این چندسال سود سرشاری از بالارفتن قیمت نفت به‌دست آورده بودند با سرازیرکردن ذخیره‌های استراتژیک و ذخیره‌های ناشی از بورس‌بازی به بازار، قیمت نفت را پایین آوردند تا رقیب تازه‌ای برای نفت پیدا نشود و انرژی جایگزین صرفه اقتصادی نداشته باشد، چرا که اندیشه جایگزین‌کردن انرژی وقتی قوت می‌گیرد که قیمت یک بشکه نفت بالا باشد تا به لحاظ اقتصادی به‌صرفه گردد.
حال این پرسش برای ملت، ‌دولت و منافع ملی ما مطرح می‌شود که آیا رفتن به‌سوی انرژی جایگزین به هر منظور که باشد (موازنه پرداخت‌های امریکا، عدم وابستگی به کشورهای عرب مسلمان،‌ مخالفت با دیکتاتوری، مخالفت با تروریسم، حل مسئله رکود بیکاری، پیشگیری از بدنام‌شدن ارتش امریکا و تلفات ناشی از آن و یأس و خودکشی‌ها و...) به نفع ماست یا به زیان ما؟ در توضیح باید گفت در سال ۱۳۵۰ شمسی یک گروه از کارشناسان اوپک مأموریت یافتند تا «قیمت ذاتی»‌ یک بشکه نفت را محاسبه کنند. «قیمت ذاتی»‌ یک بشکه نفت در واقع قیمتی است که در مقایسه با دیگر انرژی‌ها مانند انرژی نورانی، انرژی برق‌آبی، انرژی اتمی، ژئوترمال و... به‌دست می‌آید. این گروه از کارشناسان اوپک به این نتیجه رسیدند که ارزش ذاتی یک بشکه نفت معادل ۷۵ دلار است و این درحالی بود که در سال ۱۳۵۰ یک اونس طلا معادل ۳۲ دلار بود،‌ یعنی هر بشکه نفت ارزشی معادل ۷۷ گرم طلا داشت.
به نظر می‌رسد ما باید به روند انرژی جایگزین خوشامد بگوییم، چرا که نخست تمامی انرژی‌ها به‌جز انرژی خورشیدی و بادی پایان‌پذیرند ازجمله نفت، گاز، ذغال‌سنگ، اورانیوم و... دوم، به‌جز انرژی خورشیدی و بادی انرژی‌ها آلاینده بوده و آلودگی محیط‌زیست را سبب می‌شوند. سوم، به‌دلیل محاسبه‌‌ای که در سال ۱۳۵۰ در اوپک انجام گرفت،‌ روند «انرژی جایگزین» باعث می‌شود که بشریت پی به ارزش یک بشکه نفت ببرد و نتیجه آن می‌شود که قیمت واقعی نفت بالا رود و این قیمتی نیست که دچار نوسان شود. براساس این قیمت واقعی می‌توان چشم‌انداز توسعه‌ی پایدار را ترسیم کرد و این درحالی است که در ۱۰۰ سال گذشته هیچ فرمول علمی‌ای برای تعیین قیمت نفت وجود نداشته و قیمت نفت در اثر چانه‌زدن میان تولیدکننده و مصرف‌کننده ـ و در میان این دو، دلالانی به‌نام کمپانی نفت ـ همواره در حالت نوسان بود و زیان‌کنندگان اصلی، کشورهای تولیدکننده نفت بوده‌اند که در مقاله‌های زیادی به این مطلب پرداخته شده است.
گفتنی است که طی چندین دهه، یکی از شگردهای کمپانی‌‌های نفت این بوده که رؤسای کشورهای تولیدکننده نفت را با مترسک «انرژی جایگزین» تهدید می‌کردند که اگر نفت گران شود انرژی‌های دیگر، جایگزین خواهد شد و متأسفانه این رؤسا جهاد بزرگ خود را این می‌دانستند که قیمت نفت را پایین نگه‌دارند تا مبادا این ممر درآمد کاهش یافته یا قطع شود.
این رؤسا با تولید بی‌رویه از مخازن به‌هیچ‌وجه به فکر رفتار مخازن زیرزمینی حفاظت و صیانت آن نبودند،‌ برای نمونه تولید بی‌رویه از مخزن بزرگی چون قاوار در عربستان‌سعودی به حدی است که هر بشکه نفت تولیدی ۵۰درصد آب نمک دارد، ولی باز هم به این عملکرد ادامه می‌‌دهند و در این راستا نمونه‌های دیگری در کشورهای دیگر هم وجود دارد. حتی یک‌بار در دهه ۵۰ پادشاه عربستان گفت ما باید با نفت ارزان، تمدن خداپرست غرب را در برابر شوروی الحادی و بی‌خدا تقویت کنیم.
چهار، آن‌که روند انرژی جایگزین و استفاده از نور خورشید باعث می‌شود که مخازن نفت وگاز ما دست‌نخورده‌تر باقی مانده و به قیمت بالاتری فروش رود.
پنجم، این روند فرصتی به ما می‌دهد که نفت را از رویکرد تجاری به رویکرد صنعتی تبدیل کنیم و اقتصاد صنعت نفت را جایگزین اقتصاد تجارت نفت کنیم. لازمه‌ی فروش نفت برای کشور ما برتری دریایی و هوایی در خلیج‌فارس و دریای عمان است که باید برای این برتری میلیاردها دلار صرف هزینه‌های دفاعی و نظامی کنیم که در صورت رویکرد به اقتصاد صنعت نفت شاید منتفی شود.
در پایان و در راستای منافع ملی باید پرسید چرا ما در دستیابی به «انرژی جایگزین» تعلل می‌ورزیم؟ حتماً باید مخازن زیرزمینی نفت ما تخلیه شود و آن‌گاه تکنولوژی «انرژی جایگزین» را از امریکا بگیریم و به لحاظ انرژی به آنها وابسته شویم؟ فردا خیلی دیر است.
لطف‌الله میثمی
منبع : سایت تحلیلی البرز


همچنین مشاهده کنید