جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

کودکانی که خود را می‌شناسند


کودکانی که خود را می‌شناسند
انسان از بدو تولد در حال شناخت خود و جهان است. از وقتی که حواس پنجگانه بشر به کار می‌افتد می‌تواند با جهان اطراف ارتباط برقرار کند و پا به دنیای شناخت بگذارد. کودک خواه‌ناخواه با دنیای اطرافش آشنا می‌شود و کم‌کم به وجود خود در این دنیا پی می‌برد. خودشناسی یکی از واجبات زیستن سالم است، این‌که بدانیم چه هستیم و هدفمان چیست می‌تواند در مسیر زندگی سالم به ما کمک کند.
خودشناسی
خودشناسی همان‌طور که از اسمش پیداست، به معنی شناخت خود است. اما این شناخت تا چه محدوده‌ای است و منظور از شناخت خود به طور واضح چیست؟ خودشناسی به معنی این است که ما از خود یک شناخت عمیق و واقعی داشته باشیم. شناختی که از دید اطرافیان ما نسبت به ما دقیق‌تر باشد. محدوده این شناخت از جسم است تا روح و ذهن کسی که به خودشناسی کامل رسیده باشد از تمام روحیات خود با خبر است و می‌تواند تمام خصوصیات رفتاری و جسمانی و شخصیتی خود را بگوید و نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کند.
خودشناسی یکی از ملزومات زندگی است؛ چرا که ما وقتی خود را نشناسیم، نمی‌توانیم زندگی سالمی داشته باشیم. تا نقاط قوت و ضعف خود را به طور دقیق نیابیم، نمی‌توانیم در جهت تقویت یا حذف آنها دست به کار شویم.
خودشناسی از همان بدو تولد آغاز می‌شود، اما در بسیاری از افراد تکامل نمی‌یابد و بسیاری از انسان‌ها بدون این‌که خود را به طور واقعی بشناسند،از دنیا می‌روند. والدین کودک می‌توانند برای این‌که فرزندشان به خودشناسی برسد، مفید باشند؛ اما معمولا والدین در این زمینه آگاهی کافی ندارند و فکر می‌کنند کودکان تنها یک جسم ضعیفند که باید رشد پیدا کنند. در صورتی که تفکر کودکان نیز نیاز به تربیت دارد. برای این‌که بتوانید فرزندان خود را دراین زمینه یاری کنید، می‌توانید از روش‌هایی که در ادامه آمده، استفاده کنید.
● پرسش و پاسخ
یکی از راه‌های موثر برای آموزش خودشناسی، سوال پرسیدن از کودکان است. شاید تعجب کنید؛ زیرا معمولا این کودکان هستند که از بزرگ‌ترها سوال می‌پرسند. اما یادتان باشد کودکان از یک چیز قطعا آگاه‌تر از شما هستند و آن هم درون خودشان است. شما با سوال پرسیدن از آنها راجع به خودشان آنها را به تفکر وامی‌دارید. وقتی از فرزند خود سوالی راجع به خصوصیات درونی‌اش می‌پرسید، ناخودآگاه او را روبه‌روی خودش قرار می‌دهید و او از درون به خود می‌نگرد که این باعث می‌شود یک دید کلی راجع به خود به دست بیاورد. درست مثل وقتی که از شما می‌پرسند چه رنگی را دوست دارید. در یک آن که شاید متوجه آن هم نشوید، تمام رنگ‌ها جلوی چشم شما می‌آید و شما یک رنگ را انتخاب می‌کنید و می‌گویید. حال شاید بپرسید این سوال‌ها باید چگونه باشد و چه سوالی باید از فرزندتان بپرسید. فرض کنید با فرزندتان یک فیلم می‌بینید. بعد از اتمام فیلم از او سوال کنید اگر جای شخصیت اول فیلم بود چه کار می‌کرد. به او اجازه دهید خود را در موقعیت‌های مختلف قرار دهد و تصمیم بگیرد و شما نیز بدون هیچ عکس‌العملی به او گوش دهید. از او بخواهید دلیل کارهایی را که به جای شخصیت اصلی فیلم انجام می‌دهد، بگوید و بعد از او بخواهید اسم کاری را که در خیالش به جای شخصیت فیلم می‌کند، بگوید مثلا بپرسید «به این کار چه می‌گویند» و او مثلا می‌گوید «جنگیدن» و شما می‌توانید صفت این فعل را بگویید مثلا «پس تو یک جنگجویی» با این کار فرزند شما به یک خودشناسی می‌رسید و او می‌فهمد که جنگجو است. همین کار را راجع به داستان‌ها و اسباب بازی‌ها هم می‌توان انجام داد و به نتایج جالبی دست پیدا کرد. گاهی ممکن است در این بازی به صفات خوشایندی بر نخورید مثلا در آخر به این نتیجه برسید که فرزندتان دروغگو است. در این حالت اصلا برخورد بدی نشان ندهید. احتمالا وقتی شما به فرزندتان بگویید پس تو یک دروغگو هستی، به شما اعتراض می‌کند آن‌وقت شما باید به عقب برگردید و بگویید به کاری که تو کردی دروغ گفتن می‌گویند. از او بخواهید یک بار دیگر خود را جای شخصیت داستان بگذارد و راهی دیگر بیابد. اما اصلا راهنمایی‌اش نکنید. بگذارید خودش راه‌حلی پیدا کند.
● تفکر
فرزند خود را به فکر کردن تشویق کنید وقتی از او سوالی می‌پرسید از او بخواهید اول فکر کند و بعد پاسخ دهد گاهی او را به فکر کردن به اعمالش فرا خوانید. مثلا اگر با دوستش دعوایش شد، وقتی آرامش برقرار شد از او بخواهید به اتفاقی که افتاد فکر کند و بعد ماجرا را برای شما تعریف کند. فرزندتان را هیچ گاه در حین تعریف کردن ماجرایی تنبیه نکنید و عکس العمل بدی نشان ندهید چرا که با این کار او را از تعریف کردن مسائلش باز می‌دارید. اصلا وسط حرفش نپرید و بگذارید روی گفتار و تفکراتش تمرکز داشته باشد چرا که تمرکز لازمه تفکر است. شما نیز اول فکر کنید و بعد پاسخ دهید و وقتی فرزندتان از شما می‌خواهد جوابش را بدهید، به او بگویید دارم فکر می‌کنم و بعد از چند لحظه به او پاسخ دهید.
● فلسفه و منطق برای کودکان
شاید کلمه فلسفه و منطق در کنار کلمه کودک کمی سنگین باشد، اما باید بدانید کودکان نیز برای خود فلسفه دارند و به همان سوالاتی که شما به آنها می‌اندیشید کودکان نیز به شکل دیگری به آنها می‌اندیشند. خودشناسی نیز یکی از شاخه‌های فلسفه است. شما با عمیق شدن در مسائل به فلسفه آنها می‌پردازید. پس عمیق فکر کردن را نیز به فرزندانتان بیاموزید.
استفاده از واژه‌هایی مانند تفکر، علت، نظر، احساس، ذهن، عقل، راه‌حل، بررسی و... در گفتار شما با فرزندتان می‌تواند او را به فلسفه خودشناسی نزدیک‌تر کند. منتها اول باید معنی این لغات و این گویش برای او جا بیفتد. او باید بداند فرق عقل و احساس چیست و این جز با حرف زدن و تمرین کردن میسر نیست. شما می‌توانید با یک مثال ساده فرق این دو را به کودکتان بیاموزید. مثلا از او بخواهید ۲ عدد سیب را با ۲ عدد سیب دیگر کنار هم بگذارد و بشمارد. او به شما می‌گوید حالا ۴ سیب داریم. شما به او می‌گویید تو باعقل و منطق به این نتیجه رسیدی. حالا او را به جایی ببرید که هوای آن گرم یا سرد باشد و به او بگویید تو با احساست فهمیدی که هوا گرم است یا سرد. با تمرین‌های اینچنینی به مرور زمان معنی لغات و واژه‌هایی که نماد عینی در اطراف ما ندارند را می‌توانید به فرزندتان بیاموزید.
سعی کنید راجع به احساساتتان با کودکتان صحبت کنید و تنها به خوب و بد بسنده نکنید. اگر حالتان خوب است، به او دقیقا بگویید چه احساسی دارید و اگر هم بد است همین‌طور. بگذارید دامنه لغات و فهم کودکتان وسیع شود و درک بیشتری پیدا کند.
برای این‌که بتوانید خودشناسی را به فرزندتان بیاموزید، ابتدا باید خودتان بتوانید خود را بشناسید. پس، از تمرینات خودشناسی غافل نشوید و راجع به آن مطالعه کنید تا بتوانید این موضوع مهم را که بیشتر انسان‌ها از آن غافلند به فرزندتان بیاموزید.
حدیث میرزایی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید