چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

چرا جنبش تونس سیاسی شد؟


چرا جنبش تونس سیاسی شد؟
۱) جنبشهای اسلام گرا هر چند در مرجعیت کتاب و سنت و اجماع اشتراک نظر دارند، اما به تناسب شرایط خاصی که بر ظهور آنان حاکم بوده، صبغه های متفاوتی یافته اند. برای مثال در کشوری که تحت اشغال بیگانه است، طبیعی و مرجح آن است که دغدغه آزادی بخش، بر جنبش اسلام گرایی که در آن شکل میگیرد، غالب باشد. در حالی که در کشوری که از تهاجم فرهنگی و سکولاریسم طغیان گری رنج میبرد که هویت کشور اسلامی را تحت تاثیر قرار داده است، طبیعی است که بزرگترین دل مشغولی جنبش اسلام گرا دفاع از مؤلفه های شخصیت اسلامی و رویارویی فکری، تربیتی و ایدئولوژیک با انوع سکولاریسم باشد. این همان وضعی بوده که در تونس در پایان دهه شصت قرن بیستم شاهد آن بودیم. شاید این امکان فراهم بود که این جنبش به نقش تبلیغی فکری اش ادامه دهد و عمیقآ وارد عرصه سیاست نشود، اما چنین چیزی اتفاق نیفتاد، چرا؟
بیش از یک دهه و نیم از استقلال تونس نگذشته بودکه تخم نوسازی ای که بورقیبه پاشیده بود از راه بهره گیری افراطی از نهادهای دولت مدرن شدیدآ تمرکز گرا در جهت زدودن عقاید و شعائر و نهادهای اسلامی کم کم به بار نشست. در راهبرد کلان دولت که بورقیبه آن را در «پیوستن به کاروان ملل متحد» خلاصه کرده بود، این عقاید و شعائر و نهادها به چشم موانع نگریسته میشدند.
نخستین تصمیم دولت تازه استقلال یافته عبارت بود از فروپاشی جامع زیتونه که نگاهبان فرهنگ اسلامی عربی تونس و بزرگترین قلعه تمدن اسلام در افریقا بود. این حوزه علمی ـ اسلامی در آن زمان دارای ۲۷ هزار دانشجو در مراحل مختلف بود و گامهای بلندی را در مسیر اصلاح نظام آموزشی و افزودن علوم جدید برداشته بود، حذف این دانشگاه به مثابه فروپاشیدن پایه های این بنای کهن و لرزاندن هویت کشور و نشانه رفتن زبان و دین و اخلاق است.
ضربه های کاری یکی پس از دیگری بر این بنا فرود آمد؛ دادگاه های شرع منحل شد؛ اوقافی که حدود ۳۱ مجموعه زمینهای کشاورزی را در اختیار داشت و در خدمت نهادهای جامعه مدنی مانند آموزش بود، مصادره شد؛ حتی شعائر دینی نیز از آسیب در امان نماند. شخص رئیس جمهور در روز اول رمضان سال ۱۹۶۱م مردم را به بی حرمتی به ماه رمضان فرا خواند و در نیمروز، با سر کشیدن لیوان آب میوه در برابر دوربین های پخش زنده تلویزیونی، مردم را به جهاد در برابر عقب ماندگی با فتوا دادن حتی عقاید اساسی اسلام مانند الوهیت و نبوت و بهشت و جهنم و معجزات پیامبران و قرآن نیز در سخنرانیهای بورقیبه مورد بی حرمتی قرار گرفت. این کار سبب شد تا علمای بزرگ جهان اسلام وی را به توبه دعوت کنند. دولت بورقیبه در برنامه ای فراگیر به نام رهایی زن راهبردی را در پیش گرفت که شامل کنترل جمعیت، آزادی سقط جنین، مباح شدن زنا ـ به شرط تواقف طرفین ـ و ممنوعیت حجاب میشد. این برنامه در طی چهل سال که از اجرای آن میگذرد دستاوردی جز کاهش ناموزون جمعیت، فروپاشی بنیادهای خانواده و قرار گرفتن ارکان جامعه در برابر خطر فروپاشی و فرتوتی و فنا نداشته است که در جهان اسلام و جهان سوم که از ازدیاد جمعیت خود شکایت دارند، پدیده ای بی نظیر است. این وضعیت نه تنها کشور را از تاسیس مدارس جدید بینیاز ساخته است، بلکه دَرِ صدها مدرسه را به خاطر کاهش شدید جمعیت بسته است.
برای مثال شمار دانشجویانی که در سال ۲۰۰۹ در مقطع کارشناسی ثبت نام کرده اند، نسبت به سال گذشته کاهش هفده هزار نفری داشته است. بگذریم از افزایش درصد طلاق (مقام اول در جهان عرب و مقام چهارم در جهان) و پیر دختری و جنایت و کاهش درصد ازدواج و...تمام اینها ثمرات نظام فاشیستی دین ستیز دیکتاتوری است که به نام دولت استقلال و نوسازی این همه نابسامانی به بار آورده است.
۲) جنبش اسلام گرای تونس در آستانه دهه هفتاد به عنوان دعوتی احیاگر اصول اسلام و پایبندی به شعائر آن و در حالی که ارتباط آن با مسائل سیاسی روز بسیار کم رنگ بود، پا به عرصه وجود نهاد. در حقیقت ظهور این جنبش به مثابه یکی از مهمترین ابزارهای دفاع جامعه تونس از مؤلفه های وجود و هویت و تداوم عربی اسلامی و پیوستگی با امت اسلام به شمار می آید.
از آنجا که مردم احساس خطر روز افزونی نسبت به هویت خویش داشتند، تقاضای پیوندشان با این جنبش جهت حفظ این مؤلفه های بسیار بالا بود. در نتیجه به لطف خدا روح نشاط و حیات به مساجد و روزنامه ها و شعائر و ارزشهای اسلامی بازگشت. در دانشکدهها و دانشگاه ها و مراکز آموزشی و اداری میان هویت اسلام و جهان مدرن پل زده شد.
۳) در سایه نظام دموکراتیک که قدرت قانون در راس آن قرار دارد، یک شهروند میتواند نوع فعالیتی را که با روحیات او هماهنگ است بر گزیند و به گروه و انجمنی که در آن زمینه فعالیت دارند، وارد شود. این فعالیت میتواند سیاسی و یا غیر سیاسی باشد. شخص در هر دو صورت میتواند بالاترین مراتب فعالیت را داشته باشد و در عین حال گزندی از سوی قدرت حاکم به وی نرسد. اما در مسیر نظام فراگیر فرد محور تمرکزگرا، احساس میکنید که سیاست همه جا در تعقیب شما است و همه جا که می روی مراقب شما است، مگر آن که بی خاصیتی و هرزگی پیشه کنید.
تصویرهای رئیس جمهور که در همه جای این کشور (تونس) خود نمایی میکند، نماد قدرت مسلطی است که همه چیز را زیر نظر دارد و در هر مکانی حاضر است و همه آنان را که به راهی جز راه او می روند تهدید میکند. آقای رئیس جمهور میخواهد از این طریق جای خدا را در مخیله ملت بگیرد. دستگیری جوانانی که عادتآ پس از نماز صبح سرگرم بازی فوتبال بوده اند به اتهام نداشتن مجوز پیشین چه معنایی دارد؟ متوقف کردن کارناوال های عروسی ای که صاحبان آنها سرودها و ترانه های دینی را پخش میکردند، به اتهام فعالیت بنیاد گرایانه و تبدیل این عروسیها به عزا چه معنایی دارد؟
۴) در سایه نظامی از این دست، نمیتوان تصور کرد که جریانی دینی با نگره ای اسلامی به حال خود رها شود تا به شکل طبیعی رشد کند، حتی اگر این جریان در قالب جماعت تبلیغ صرف و به دور از سیاست باشد، باز هم در معرض خطر دستگیری قرار دارد، زیرا نخستین نقطه رویارویی در مسجدی که دولت آن را ملک طلق خود می داند، بر سر تعیین امام مسجد از سوی اعضای حزب حاکم شکل گرفت. در بسیاری موارد، امام جماعت از میان پلیس های باز نشسته برگزیده میشده است. در حالی که اهل تبلیغ و ترویج دین، چنان که در تاریخ تمدن اسلامی معمول بوده، شان امامت مسجد را شانی الهی می دانسته اند که توده مردم از طریق علما و انجمن ها و مذاهب و طریقت های خویش آن را سامان می داده اند. از این پس، دایره رویارویی ها به دانشکده ها و دانشگاه ها کشید و سپس خیابانها را در برگرفت و گاه نیز تا کوه ها امتداد یافت. در جامعه استبدادی شما گزینه ای در برابر خود نمی بینید. شعله های سرکوب در هر مکان، همه راهها را میبندند و شما چاره ای جز درگیر شدن و ورود به عرصه سیاست ندارید، در نتیجه با استبداد درگیر میشوید تا نهادهایش را فرو بپاشید و کار را با قانون شکنی آغاز کنید و پایان کار شما به طرد مستبدان و یا وادار ساختن آنان به تن دادن به حکومت قانون و اراده مردم می انجامد.
از این رو با آن که جنبش اسلامی در همه جا جنبش تبلیغی و فرهنگی بوده است، اما محض این که کمی رشد و توسعه یافته، شاخکهای دولتهای استبدادی را نسبت به خود حساس یافته و چیزی نگذشته که لوله توپخانه های دولت را به سوی خویش نشان رفته یافته است.
۵) نظام توتالیتر مدرن فرد محور به شدت تمرکز گرا وظیفه خویش می دانست که وارد سلسله پایان ناپذیری از سرکوب همه مخالفان خود با همه رویکردهایی شود، فرقی هم نمیکرد که این گروه از درون تک حزب موجود حاکم بر آمده باشد ـ مانند گروه ابویوسف، مشیری و ابن صالح - و یا در بیرون آن شکل گرفته باشد، مانند کمونیست ها، صنوف، لیبرال ها، پان عربها، اسلام گراها و حتی حقوقدانان.
از نظامی این چنینی انتظار نمی رفت و هیچ مجالی را برای هیچ فعال فرهنگی یا سیاسی و حتی ورزشی وانهد تا خارج از دایره اش شکل گیرد و رشد و نمو کند، زیرا هر چه که خارج از دایره چنین نظامی قرار داشت، گویی موجودیت آن را، چالش گرفته است، مگر آن که نابود شود و یا تحت کنترل در آید. از این رو تاریخ دولت استقلال را به هیچ روی نمیتواند تاریخ جا به جایی قدرت میان جریانهای سیاسی به شمار آورد، بلکه باید آن را تاریخ جابه جایی سرکوب و زندان و شکنجه و تبعید دانست.
زندان های تونس هیچ گاه نفس تازه نکرده اند، زیرا کمونیستها، جای سلفی ها را پر کردند و انجمنهای صنفی جای کمونیستها را. اسلام گرایان از سال ۱۹۸۱ جای کمونیستها را. در این سال شمار زندانیان اسلام گرا به پانصد تن می رسید و در سال ۱۹۹۲ به سی هزار تن که آخرین گروه آنان اخیرآ آزاد شدند که دکتر صادق شورو، رئیس سابق جنبش و استاد دانشکده پزشکی در میان آنان بود و پس از سیزده سال تحمل زندان که بیشتر آن را در انفرادی گذراند، آزاد شد.
وی به سبب اینکه پس از آزادی به برخی رسانه ها اظهار داشت که همچنان به وابستگی به جنبش النهضه مفتخر است و خواستار آن شد که به وی اجازه فعالیت سیاسی داده شود، دوباره و در حالی که استقبال وی از تبریک گویانش به پایان نرسیده بود، دستگیر و به زندان برگردانده و محکوم به یک سال زندان شد. هنوز او را نبخشیده اند برای آنکه در انتخابات ۱۹۸۹ پیروزی قاطعی در انتخابات پارلمانی به دست آورد و البته دولت در نتایج انتخابات تقلب و برندگان را مجازات کرد.
۶) اما به لحاظ مبنایی و نظری باید گفت که سیاست چیزی نیست که بر اسلام افزوده و یا تحمیل شده باشد، بلکه سیاست از اصول اسلام است. از این رو اگر حقیقت اسلام و سیاست درست درک شود، روشن میشود که اسلام از سیاست جدا ناشدنی است، زیرا سیاست، هنر اراده امور مردم به گونه ای است که عدالت و همزیستی و سعادت آنان را به بار آورد. پیامبران هم جز برای این نیامده اند که مردم را با پروردگارشان و هدف آفرینش شان و ارزش ها و معیارها و قوانینی آشنا کنند که منافع و سعادت دنیایی و آخرتی اشان را تحقق بخشد. از این رو ماهیت و طبیعت اسلام، سیاسی است.
۷) با این که جنبش اسلامی در تونس با سکولاریسم افراطی حاکم رویارو است که سلطه خویش را به مدد ابزارهای دولت بورقیبه گسترده و با رهبری پلیدترین جانشینان او تداوم یافته است و راهی در برابر این جنبش جز نابودی این رژیم وجود ندارد، اما این جنبش تا کنون به طرح شعارهایی مشابه شعارهای دیگر جنبشهای اسلامی اقدام نکرده است، زیرا مشکل امروز و جامعه تونس جانشینی قانون شرعی به جای قانون غیر شرعی نیست، هر چند این امر هم اهمیت دارد، بلکه مشکل اساسی نبود ایده قانون و دولت قانون و حاکمیت قانون در سایه نظام حاکم است. از این رو میتوان گفت که نبود ارزشهایی مانند آزادی و حاکمیت مردم به نفع سلطه دیکتاتور و تسلط دولت بر همه امور جامعه است که موجب شده است، تا جنبش اسلامی، محور اصلی فعالیت خود را، هویت، آزادی و عدالت قرار دهد و نه محور شریعت. هر چند که شریعت از اهداف اصلی این جنبش است و همه اسناد گویای این امر است، از بیانیه تاسیس این جنبش تا عهدنامه جنبش النهضه و ادبیات رهبران این جنبش به ویژه در مغرب عربی که در تکامل بخشیدن به گفتمان اسلامی و جهت دادن آن به سمت الگوی دموکراسی به عنوان بالاترین دستاورد سیاسی تجربه بشری در اجرای اصل شورا و مبناپردازی اسلامی برای دموکراسی سهمی جدی داشته اند.
طبعآ دموکراسی نظامی آرمانی نیست، ولی بهترین الگو برای مقابله با ام الفساد استبداد و بهترین الگوی موجود است و میتوان آن را ارتقا داد. به تعبیر دیگر باید گفت بیضررترین الگوی سیاسی، دموکراسی است. حق این است که خوبیهای دموکراسی را در مقایسه به جایگزین های آن میتوان دریافت. آدم عاقل باید بپرهیزد از این که در نقد دموکراسی سخنی بگوید که دیگران آن را به قرابت و نقد مارکسیستی تفسیر کنند که وحشیترین نظام های فرد محور را در کارنامه خود دارد.
جریانهای اسلام گرا باید هوشیار باشند و از تکفیر دموکراسی و شرایطی که خود قربانی فقدان دموکراسی هستند بپرهیزند وانگهی این کار آب به آسیاب دیکتاتورها می ریزد که شب سلطه شان بر جامعه ما دیر پا بوده است.
نویسنده: راشد - غنوشی
منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۸ - شماره ۲۵۳، اردیبهشت
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید