پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

جایگاه والای معلم


جایگاه والای معلم
همگان می‌دانیم که یکی از ارکان اساسی رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها آموزش و پرورش (تعلیم و تربیت) است و تمامی صاحبنظران عقیده دارند که اگر در پیاده کردن سیستم صحیح آموزشی و پرورشی موفق باشند، بر بسیاری از مشکلات و معضلات فائق آمده و جامعه خود را به سوی پیشرفت و ترقی در بسیاری از زمینه‌ها سوق خواهند داد و این موضوع بر جامعه اسلامیمان نیز صادق است.
پیاده کردن سیستم صحیح آموزش و پرورش، مستلزم برنامه‌ریزی‌های دقیق و علمی است و آنچه در این میان چه در مراحل برنامه‌ریزی و چه در مراحل اجرا به صورت شاخص نمود پیدا می‌کند، وجود و ماهیت «نیروی انسانی» درون‌سازمانی است که در آن نیز سلسله مراتب و تقسیم‌بندی گوناگونی مترتب است.
حال اگر بخواهیم میزان اهمیت و تأثیرگزاری همین نیروهای انسانی تشکیل‌دهنده آموزش و پرورش را مورد بررسی و کنکاش قرار دهیم، بدون هیچگونه شک و شبهه‌ای «نقش انکارناپذیر معلمان» به منزله ستون آموزش و پرورش در اولویت قرار می‌گیرد.
او کیست که همه ملتهای جهان با اتکا به توانمندیهای آنان، به دنبال بازسازی و اصلاح در نظام تربیتی خود هستند تا به یاری آن بتوانند جامعه خود را به پیشرفتهای افزونتری نایل سازند؟
او کسی است که به جهت عظمت مقام مقدس آن در قرآن کریم آمده است: کار معلم کار خداست، نقش او نقش انبیاء و نقش همه کتابهای آسمانی است و از اینها گذشته قرآن درجه‌ای به معلم اعطا کرده است که اگر شبانه‌روز به آن افتخار کند باز هم کم است.
او کسی است که امام راحل عظیم‌الشان درباره جایگاه والای آنان اعتقاد داشت «کلید سعادت و شقاوت جوامع به دست معلمین است.»
او کسی است که «ویتالی اسلاستنین» یکی از کارشناسان جهانی تعلیم و تربیت در مورد آنان اظهار می‌دارد: هیچ نظام، معجزه‌آفرینی در جهان وجود ندارد و مطمئناً هرگونه اصلاحات و نوسازی در هر نظامی صورت پذیرد، در تحلیل نهایی همه حول محور معلم خواهد چرخید.
و برای اینکه درک عمیق و واقع‌بینانه‌ای از نقش انکارناپذیر معلمان داشته باشیم، بد نیست به دیدگاه «کونوسوکی ماتسوشیتا» پدر میدریت ژاپن که اکنون یکی از مرفه‌ترین و پیشرفته‌ترین کشورهای صنعتی جهان به شمار می‌رود، نیز نظری بیفکنیم، او می‌گوید: ما پس از جنگ جهانی دوم، هیچ چیز نداشتیم و از نظر منابع طبیعی نیز فقیر بودیم، ولی به منبع سرشار و قوه بی‌نهایتی دست یافتیم که پایان‌ناپذیر بود و آن کشف و شکوفا ساختن استعدادهای انسانی‌مان بود که توسط آموزش و پرورش و بدست معلمان توانمند انجام پذیرفت و به اتکای همین مغزهای آفریننده توانستیم نه تنها به مرمت خرابی‌ها بپردازیم، بلکه راه پیشرفت و توسعه اقتصادی را نیز هموار کردیم.
آنچه که در جامعه و در قبال معلم بیشتر قابل درک و مشاهده است، این است که جایگاه معلمی هنوز در جامعه ما ناشناخته مانده است و فقط افراد جامعه تنها کاری را که درباره معلمان بدون وقفه انجام می‌دهند، بیان انتظارات بی‌حد و حصر خود از آنها است.
معلم، انسان متواضع و با صداقت و شریفی است، روح او محیطی سرشار از آرامش و صفا و صمیمیت را می‌طلبد تا بتواند با آسایش خاطر استعدادهای نهان آینده‌سازان ایران اسلامی را شکوفا سازد.
او دوست ندارد که تواضع و فروتنی او خدشه‌دار شود، او دوست ندارد با عجز و ناتوانی از معضلات و مشکلات معیشتی و گذران زندگی که آنها را وادار به فعالیتهای مغایر با رسالت خطیر معلمی کرده، سخن بگوید. او دوست ندارد قداست شخصیت معلمی را که دارای اثربخشی ژرف و عمیق و پایدار در افکار و قلوب دانش‌آموزان است متزلزل و از دست رفته ببیند و بالاخره او دوست ندارد که در جامعه به جایگاه والای او با دیده ترحم نگریسته شود، زیرا او معلم است و انتظار دارد کسانی که دستی در امور دارند، خود به موقع وارد عمل شده و با درایت و اقدامات عاجل در مورد رفع این معضلات چاره‌اندیشی کنند.
اگر ما بتوانیم با برنامه‌ریزی صحیح، علمی و آگاهانه مشکلات جنبی معلمان را به صورت ریشه‌ای حل نموده و تحول مثبت بیش از پیش در وضعیت معیشتی و حقوقی و رفاهی آنها ایجاد کنیم، راه را برای برخورداری از چنین زمینه‌ای هموار کرده‌ایم. زیرا همگان بر این موضوع مهم واقفیم که نقش الگویی معلم در بالا بردن قدرت خلاقیت دانش‌آموزان دارای اهمیت بسزایی است و این در صورتی است که معلم خود نیز از انگیزه خلاقانه برخوردار باشد.
ما در نظام آموزشی‌مان یک حلقه مفقوده بزرگ داریم، حلقه مفقوده‌ای که اگر به درستی درصدد شناسایی و ایجاد آن برآییم، گره عظیمی از بار مشکلات و معضلات آموزش و پرورش گشوده‌ایم و اکنون بیاییم برای لحظاتی در این مورد، تفکری عمیق بنماییم که آیا به راستی این کدامین حلقه مفقوده‌ای است که از چنین توانایی گسترده و تاثیرگذاری در حوزه آموزش و پرورش برخوردار است. آری این حلقه مفقوده در نظام آموزشی ما «تفکر انتقادی و پرسشگر» است که هنوز جایگاه مناسب خود را تثبیت نکرده است. «پائولوفریره» یکی از کارشناسان جهانی تعلیم و تربیت، «آگاه شدن را نشانه رشد بیداری شعور انتقادی می‌داند»، ولی ما هنوز نتوانسته‌ایم این طرز تلقی را در ذهنمان بارور نماییم که کسانی که از تفکر انتقادی برخوردارند، آگاه‌ترین عناصر و پرثمرترین آنها به شمار می‌روند.
ما هنوز به آن درجه از توانایی دست نیافته‌ایم که از مخالفان عاشق و متفکران انتقادی هراسی به دل راه ندهیم و پذیرای نظریات و راهکارهای سازنده آنها باشیم، زیرا ما هنوز هم این طرز تفکر ایستایی ادعای اوج گرفتن بدون اهمیت دادن به افکار دیگران را در سر می‌پرورانیم و از این اصل بدیهی واقف نگردیده‌ایم که حتی بادبادک هم با باد مخالف بالا می‌رود و اوج می‌گیرد؟!، و این یک درد بزرگ در آموزش و پرورش ماست.
چرا؟ چون مرز و تمایزی میان تفکر انتقادی با تخریب قائل نیستیم و این دو را مترادف با یکدیگر معنی می‌کنیم. اگر معلمان توانمند از فرایند تفکر انتقادی برخوردار باشند، مطمئناً از شخصیت علمی قابل قبول و بالایی برخوردار خواهند بود و در حیطه کاری از نگرش فراشناختی سود خواهند جست و گامهای مستحکمی را برای ایجاد کشف استعدادهای خلاق دانش‌آموزان برخواهند داشت و آن وقت است که دانش‌آموزان نیز با برخورداری از این خصیصه، بخش عمده‌ای از اوقات خود را صرف تفکر برای تفکر خواهند کرد و شاهد تثبیت بیش از پیش تغییرات مطلوب و خلاقانه در رفتار آنها خواهیم بود و دیگر این ایده «فلیکس کلین (ریاضی‌دان آلمانی)» که اعتقاد دارد: «دانش‌آموز در نظام‌های تعلیم و تربیت کنونی به منزله توپی است که ۱۲ سال پیاپی آن را مرتباً پر می‌کنند، اما بعد از فراغت از تحصیل هنگامی که شلیک می‌شود، چیزی در آن باقی نمی‌ماند» در مورد نظام آموزشی ما مصداق پیدا نخواهد کرد. بی‌شک تحقق چنین زمینه‌ای وجود مدیران لایق و اثربخش و پویا را در سطح گسترده در بدنه ساختار وجودی آموزش و پرورش می‌طلبد. بنابراین نظام آموزشی موقعی می‌تواند موفقیت درخور توجهی را در سطح استانداردهای جهانی کسب کند و در ساختار اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و دیگر زمینه‌ها در جامعه نقش پویایی و شکوفایی ایجاد کند که علاوه بر معلمان خلاق و توانمند، مدیران متعهد و آگاه و متخصص اجرای برنامه‌ها و اهداف آن را بر عهده بگیرند. لذا در این قسمت راهکارهایی به صورت کلی ارائه می‌گردد که در صورت تحقق یافتن، می‌تواند گام‌های مثمرثمر و شایان توجهی در راه ایجاد یک آموزش و پرورش خلاق محسوب شود:
ـ باید بتوانیم انتخاب مدیران و مسئولان را در عرصه‌های مهم سازندگی، به ویژه نظام آموزشی‌مان بیش از پیش ضابطه‌مندتر نماییم.
ـ باید بتوانیم در تصمیم‌گیری‌های کلان، نظرات معلمین را نیز جویا شده و به عنوان نمونه مثلاً در شورای عالی آموزش و پرورش از نظرات نمایندگان معلمان نیز کمال استفاده و بهره را ببریم.
ـ باید بتوانیم مدرسه محوری را در نظام آموزشی تحقق بخشیم.
ـ باید بتوانیم فرهنگ مشارکت‌پذیری را در امور آموزش و پرورش اشاعه دهیم.
ـ باید بتوانیم با سیاستهای اصولی و علمی، سعی در تمرکززدایی گام به گام در آموزش و پرورش داشته باشیم.
ـ باید بتوانیم روحیه پژوهش و تحقیق را در جامعه زنده کرده و به جایگاه معلمان اهل قلم با دیدی ژرف و واقع‌بینانه بنگریم.
ـ باید بتوانیم تعریف مدونی از شایسته‌سالاری داشته و فرهنگ خودسنجی را در جامعه ترویج کنیم.
ـ باید بتوانیم واژه‌های مقدس اخلاص، عشق، صداقت، عدالت و آگاهی را از دفاتر انشایمان به متن جامعه انتقال دهیم و ظاهرنگری را به توان‌نگری مبدل نماییم.
ـ باید بتوانیم به جای آموزش فرهنگ «بابا نان داد» راهکارهای چگونه به دست آوردن نان را جایگزین کرده و سرمایه‌گذاری برای توسعه و شکوفایی همه‌جانبه آموزش و پرورش و خصوصاً دوره حساس ابتدایی و بویژه پایه سرنوشت‌ساز اول ابتدایی را افزون کنیم.
ـ باید بتوانیم مقدماتی را فراهم بیاوریم که معلمان بازنشسته، گنج‌های پیدای این سرزمین، بتوانند ضمن حفظ اعتبار گذشته، دریچه دنیای تجربیات سازنده و راهگشای خود را به روی نسل جدید بگشایند.
ـ باید بتوانیم بر ریاضیات تسلطی عمیق پیدا کرده و توان جمع من و تو را داشته باشیم.
ـ باید بتوانیم سرعت وزش نسیم اصلاحات را در آموزش و پرورش شدت بخشیم.
ـ باید بتوانیم در شیوه‌های جذب و استخدام نیروهای انسانی و به ویژه معلمین، دقت‌نظر خاص و سنجیده و علمی را به کار گیریم.
ـ و بالاخره باید بتوانیم جایگاه والای معلمی را بشناسیم و بشناسانیم.
احمد مبارکی، آموزگار پایه اوّل ابتدایی مدارس سلماس
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید