جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


گرفتار در خویشتن


گرفتار در خویشتن
« وقتی همه خوابیم» فیلمی است که تفاوت را در شیوه کاری بیضایی نشان می دهد، هر چند این کارگردان، حرف سالیان سال خود را مبنی بر هویت گمگشته در آن بیان می کند. ولی این بار هنر و دنیای بی رحمی را به تصویر کشیده است.
«وقتی همه می خوابیم» روایتی درباره روابط درونی هنرمندان سینما با یکدیگر است.
هنرمندانی که تحت تاثیرآن دسته از تهیه کننده هایی هستند که فقط با اتکاء به پول و چک های به روزشان سکان هدایت سینما را برعهده گرفته و کارگردانان را کنار زده و فیلم های خود خواسته را می سازند.
این فیلم حاصل ترس از کنار گذاشته شدن هنرمندان توانا از سینما است و این امر البته بازگشت به حدیث نفس خود بیضایی است.
ما بارها در گذشته شنیده بودیم که بیضایی با تهیه کنندگانش به مشکلاتی برخورده است.
اشاره بیضایی در این فیلم متمرکز است بر همان مسئله هویتی که وی بارها و بارها در آثارش آن را مطرح کرده و شاید شاه بیت آن را در نمایش نامه «فتح نامه کلات» مطرح کرده و بعد در سگ کشی به ورسیون سینمایی آن پرداخته و این بار در وقتی همه خوابیم آنرا ادامه می دهد.
شاید علاقه بیش از حد بیضایی سبب شده که وی تریلوژی فتح نامه کلات را در بسط موضوع و ماهیت و سرانجام تم سینما از شاید وقتی دیگر آغاز و به وقتی همه خوابیم ختم کند! البته این فرض ماست که شاید ختم شده باشد ولی گمان نمی کنم بیضایی ازاین دغدغه خلاصی داشته باشد ولی شواهد نشان می دهد که بیضایی با گنجانیدن سرنوشتی شبیه خود در این فیلم نامه قصد پایان دادن به پرداختن این موضوع که او عمر خود را در راه آن صرف کرده است را دارد.
بیضایی دنبال پاسخی برای سوالات ذهنی خویش است که به نظر وی او نتوانسته برای آنها پاسخی درخور بیابد و پاسخ های داده شده را اقناع کند.
روانشناسی آثار بیضایی نشان می دهد وی در تمامی آثارش علاوه بر هویت گمشده که وی پی جوی آن است، در کنار آن، ترسی ناشی از اینکه او به آن نرسد وجود دارد، این ترس در این فیلم نهادینه شده است. یعنی به خوبی نمایان می شود، تمسک بیضایی به ارایه تمثیل بازیگری به جای شخصیت های انتخاب شده و جایگزینی آنان با دیگران، و بعد تاکید بر ترس آنان بخوبی ما را با روانشناسی ترس مورد تاکید وی آشنا و زمینه گسترش آنرا در فیلم فراهم می سازد. ابتدا بازیگر نقش اول جای خود را به دیگری می دهد. در هنگام تعویض این بازیگر مرد باتجربه با یک بازیگر بی تجربه، ترس را در چهره ها می توان حدس زد و این امر هنگام تعویض نقش بازیگر زن باتجربه هم روی می دهد و البته این ترس همان طور تا انتهای فیلم ادامه می یابد؛ ترس از اینکه چرا نقش آفرین بازیگر زن (پرند پویا) باید نقشی را ایفا کند که در آن نقش خود واقعی اش را گم کرده است؛ و این که چگونه باید بتواند به نقشی در زندگی اش ادامه دهد که نمی تواند آنرا بازی کند و همه باید در ایفای نقش هایی غیر از آنچه هستند قرار بگیرند و در واقع هنرشان کور و ابتر و بلااستفاده گردد. این ترس در واقع ریشه روانی خود را از ترس در نقش آفرینی یک فرد مانند بیضایی در جهان هستی می گیرد.
بیضایی اینجا تا حدی تفکرات دهری مذهبانه را مورد اتکا خویش قرار می دهد.
براستی بیضایی از چه می ترسد؟! ازمسئولیت هنری ادا نشده؟! از مسئولیت پاسخ گویی اعمال خویش!! اعمالی که او هرگز در انجام آن موفق نبوده چون به نظرش جامعه ای که وی با آن درگیر است این اجازه را به او نداده است.
بنابراین برای او بهتر است که بگوید نمی توانم. در اینجا چیزی که مبهم است نقطه تضاد بیضایی با جامعه است.
این تضاد در کجاست؟! به نظر عده ای هنر متعهد، هنری است که از دل هنرمندی پدید می آید، ولی به نظر ماهنری است که پی جوی هویت خویش است، هویتی که هنوز هم که هنوز است بر خود بیضایی ناپیداست، گمگشته است ولی هویداست! نفعش چیست؟! چگونه انسان می تواند ازآن بهره جوید!! نقطه تفارقش با هنر بازاری و تابع سرمایه در کجاست؟! پاسخ این سوال این است؛ نفس خود بیضایی است، حدیث نفس خود اوست.
و بیضایی سالیان سال است که این حرف را می زند؛ «گمگشتگی خود او، هویت نایافته و ترس پایان ناپذیر او از دست یابی به آن و الخ!!»
مشکل بیضایی عدم رهایی ازاین چهارچوبی است که دور خود تنیده است. وی بیش از حد به خود متکی است و البته این اتکا نمی تواند این چهارچوب وابستگی را بشکند. در نتیجه بیضایی در این فیلم فقط شکل و شمایل و نوع برخورد عارضه های اجتماعی بر خویش را نشان می دهد.
بازیگران و کارگردانی که قربانی می شوند، نمادی از خود بیضایی است، بچه خود اوست! علاقه به شاهنامه در خود اوست! ولی اینها، اینها که خود اویند چرا از آن چهارچوب خودساخته راه فرار ندارند! راه فرار و رهایی او پس کجاست؟!
هنرمند در درجه اول تعالی اش در قبول ایثار است، در قبول از خود گذشتن است. این ایثار هنرمند است که راه طی شده تاکنون را واگذارد و راه جدید را پیش روی خود ترسیم کند. وقتی بیضایی این تحول در اندیشه و عمل را ایجاد کرد، آنوقت خیلی راحت می شود از وی انتظار داشت که حرفهای تازه بزند. تعهد جدید را در خود بدمد و راه به تعالی ببرد وتفاوت را در حیات هنری اش تجلی دهد. شاید جداً بیضایی در خواب دغدغه های حل نشدنی اش مانده است و این برای یک هنرمندی که می خواهد در جامعه تاثیر گذار باشد اصلاً خوب نیست.
● نکات فنی برجسته فیلم
با گفته اکثر منتقدان که می گویند این فیلم از نیمه دوم تبدیل به یک تئاتر می شود موافق نیستم. در فیلم های مختلف دنیا چه ایرانی و چه خارجی ما استفاده از بازی در بازی ها را داریم. یکی از مسایلی که می تواند تکنیک این کار را بخوبی نشان دهد تاکید بر همین نکته است؛ بازیگران درست زمانی که دارند به نقش نزدیک می شوند ازکار کنار گذاشته می شوند و این سلسله ادامه می یابد تا برکناری کارگردان!! این بازی در بازی از دید فنی نباید فقط نگریسته شود بلکه از دید شخصیتی و روانشناسی درونی افراد هم باید نگریسته و در آن تعمق شود. بنابراین هیچ تمایلی در این کار برای تئاتری شدن دیده نمی شود بلکه اصرار بر برجسته کردن بازی هاست که در آن بطور بارز محسوس می باشد. بنابراین بازی ها از پیچیدگی تکنیکی خاصی برخوردار می شود که جلوه منطقی بکار می بخشد.
مساله دیگر، بازی داستان با شخصیت هاست. داستان شخصیت ها را بازی می دهد و آنقدر این بازی ادامه پیدا می کند تا بالاخره بازیگر نقش اصلی یعنی چکامه تصمیم می گیرد به بازی خوردن از نقش ها پایان دهد و این بار خود تصمیم به ختم داستان می گیرد.
ولی داستان به اینجا ختم نمی شود. باز شخصیت ها را به بازی می گیرد تا انتها!!
فیلمبرداری کار سرشار از ذوق است، این ویژگی اکثر فیلم های بیضایی است. انتخاب لوکشین ها عمداً بگونه ای طراحی شده است که درهای متعدد دائم باز و بسته شود. صدای کلیک کلیدها در قفل ها!! گاه برای باز شدن، گاه برای بسته شدن!! باید اذعان کرد که بیضایی اگر از لحاظ محتوایی در چهارچوب ترس درونی خویش روز به روز بیشتر در خود تنیده می شود ولی از لحاظ تکنیکی در « وقتی همه خوابیم» به ارتقای نسبی رسیده است، تاکیدهای فنی اعم ازنور، زاویه دوربین در جهات مختلف ما را به این نکته می رساند که بیضایی تکنیک قابل توجهی دارد که می تواند آنرا در جهات مختلف محتوای خویش اگر غلط هم باشد بکار ببرد. ختم کلام، اگر بیضایی آن تلنگر را به خویش بزند تا خود را از خویشتن رها سازد، می تواند دوران نوینی را در دهه هفتم زندگی خویش در عرصه هنر هفتم توام با تعهد، بیداری و هوشیاری رقم بزند، آیا این واقعیت به مرز تحقق نزدیک خواهد شد؟! شاید وقتی دیگر یا شاید...!!
علی اکبر باقری ارومی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید