شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


برنده جایزه اسکار برترین فیلم غیرامریکایی


برنده جایزه اسکار برترین فیلم غیرامریکایی
پیروزی «مرگ ها» (Departures) فیلمی ژاپنی و کار یوجیرو تاکیتا در انتخابات اسکار امسال و اختصاص یافتن جایزه برترین فیلم «خارجی» (غیرامریکایی) سال به آن از شگفتی های هشتاد و یکمین دوره این جوایز و مواردی بود که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
این یک فیلم واقعاً خاص با موضوعی خاص تر است که به رغم عمومیت موضوع شاید فقط بتوان در فرهنگ هایی مثل شرق آسیا انتظارش را کشید. این فیلم درباره یک نوازنده موسیقی کلاسیک (با تخصص ویولن سل) است که بیکار می شود و پس از مدتی در یک مرده شوی خانه مشغول به کار می شود و با طبع ظریف و بشدت حساسی که دارد، با مرده ها با نهایت احترام برخورد می کند و اولین کوششی که صورت می دهد، حفظ وقار و اعتبار پیکرهایی است که دیگر جانی ندارند و فقط برای آخرین ساعات حضور بر فراز خاک به وی سپرده شده اند. البته تاکیتا از این مفهوم و بافت کلی برای رساندن ده ها مفهوم پنهان دیگر در فیلمش سود جسته و شکی نبوده که این اثر سینمایی در کشور خودش با اقبالی عظیم مواجه شده است زیرا در ۶ ـ ۵ ماهی که از اکران آن در ژاپن می گذرد، بیش از ۴۷ میلیون دلار فروخته و فزون تر از ۳‎/۲ میلیون نفر را به سالن های سینما کشانده و اسکاری شدنش، دریچه بزرگ تازه ای را برای فروش و سودرسانی اضافی آن در سایر کشورها ایجاد نموده است. این فیلم قبل از این که کاندیدای اسکار برترین فیلم خارجی شود و سرانجام آن را در مراسم مربوط (در روز ۵ اسفند ۸۷ در شهر لس آنجلس امریکا) تصاحب کند، در فستیوال بین المللی فیلم مونترال هم جایزه ویژه هیأت ژوری را کسب کرده و در مراسم سالانه سینمای چین هم به ۳ جایزه رسیده بود.
● واقعه ای بدون مرز
تاکیتا منکر شگفتی خود بابت این همه پیروزی و تحسین کارش توسط سایرین نیست. او به مناسبت شروع اکران عمومی فیلمش در ۱۰ ایالت امریکا به نیویورک تایمز گفته است: «از هرکس که در ساخت این فیلم با من مشارکت داشته و از آکادمی علوم سینمایی وهنرهای تصویری که اسکار را به من بخشید، تشکر می کنم. این موضوع و فیلم برای من یک نقطه عطف و چیزی متفاوت با تمام تجربیات قبلی ام بوده است اما قول می دهم که این روال را رها نکنم و در آینده هم مرا در این زمینه پویا ببینید و باز هم موضوعی بدیع را در کار بعدی من شاهد باشید.»
حتی اگر تاکیتا به چیزی که گفته است عمل نکند و «مرگ ها » آخرین کار ابتکاری او باشد برای این که یکی از خاص ترین فیلم های چند سال اخیر جهان به حساب آید، کفایت خواهد کرد. «مرگ ها» و یا به قول ژاپنی ها «okuribito» از دیدگاه تاکیتا و همفکران او و به رغم تمامی تأثیرگذاری جهانی آن در درجه اول یک قصه ژاپنی و مختص این کشور است و اگر توانسته است در سطح جهان هم مخاطبان بسیاری داشته باشد، به این خاطر است که با واقعه گریزناپذیر مرگ سر و کله می زند و آن را ترسیم می کند و این چیزی است که کشور و محدوده خاصی را نمی شناسد و در جغرافیایی اندک نمی گنجد و مال همه و سرنوشت همگان است. تاکیتا هم منکر این مسئله نیست و می گوید: «از نظر ما اوکوریبیتو یک قصه کاملاً ژاپنی و برخاسته از فرهنگ ما است اما چون مرگ مرزی را نمی شناسد، از همه حدود و ثغور عبور کرده و همه توانسته اند آن را تعقیب و ارزیابی کنند.»
کاراکتر اصلی «مرگ ها» همان طور که در ابتدای مطلب آمد، یک نوازنده حرفه ای موسیقی و متخصص ساز ویولن سل است. او ظاهراً اوضاع مساعدی دارد، تا این که یک روز ارکستر فیلارمونیکی که در آن کار می کند، منحل و تعطیل می شود و وی در معیت همسر خود به زادگاهش واقع در منطقه یاماگاتای ژاپن بازمی گردد تا شغلی بیابد. این نوازنده که دایگو کوبایاشی نام دارد (با بازی ماساهیرو موتوکی)، در همین راستا روزی یک آگهی کار را می یابد که در آن نوشته شده است: «به فردی نیاز داریم که در امور بعد از مرگ سررشته داشته باشد.» وقتی پرس و جو می کند، می فهمد که کار مورد نظر، کفن و دفن مرده ها، گذاشتن آنها در کفن و رعایت اصول سنتی آن (براساس فرهنگ ژاپن) و سرانجام قرار دادن اجساد در گودال و به خاکسپاری آنها است. کوبایاشی ابتدا این را موافق با سلایق و تحمل خود نمی یابد اما نیاز مالی وی را به قبول این شغل وامی دارد و رنج او و سفر مکاشفه ای که پس از آن تجربه می کند از همین جا شروع می شود.
● پنهان کاری
وقتی اولین جسدها را تحویل دایگو می دهند. نمی توان ترس را در او ندید. مشکل عظیم تر دایگو این است که براساس باورهای خودش و تابو و طلسمی که در این خصوص در ژاپن رایج است تصمیم می گیرد اشتغالش به این حرفه را از همسر خود پنهان نگاه دارد و وقتی همسرش از او می پرسد، به دروغ می گوید که شغل تازه اش تدارکات ازدواج ها و طراحی آنها است. وقتی همسر دایگو بعد از مدتی به حقیقت پی می برد، چنان عصبانی می شود که برای مدتی او را ترک می کند.
کش و قوس های بعدی ماجرا و بازگشت همسر او و صحبت هایشان و دیدگاهی که دایگو نسبت به مرگ می یابد و نظریه ای که درباره زندگی های محکوم به پایان می یابد، راهی است که تاکیتا می خواسته تماشاگران فیلمش آن را کنار وی و در معیت او طی کنند و دنیایی را لمس نمایند که پیشتر به آن چندان فکر نکرده اند و از دیدگاه تاکیتا و دستیارانش چیزی است که تعقیب می کرده و خواهان آن بوده اند.
● احساساتی متفاوت
تاکیتا در بهار ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) می گوید: «از قبل هم می دانستم که چنین شغلی وجود دارد و به هر حال همیشه کسانی هستند که مرده ها را می شویند و یا مراسم کفن و دفن آنها را به اجرا می آورند، اما اطلاعات من در این خصوص اندک بود و آن را لمس نکرده بودم و جزئیات و مشخصه های دقیق آن را نمی دانستم. بنابراین به این نتیجه رسیدم که به این عرصه دخول کنم و آن را بررسی و برای بینندگان کارهای هنری ترسیم نمایم. این دنیایی است که کمتر کسی آن را به دقت می شناسد مگر این که خودش از این حرفه و مشغول به آن باشد.»
تاکیتا برای این که فهم و لمس بهتر و بیشتری از آن چه این حرفه دربردارد و خصایلی که بر آن مترتب است، داشته باشد مدتی در مراسم به خاکسپاری ها و تشییع جنازه ها شرکت و چگونگی کفن و دفن ها را نظاره و از آن یادداشت برداری و بخصوص تأثیر مرگ را بر وابستگان افراد مرحوم مطالعه کرد. «تاکیتا»ی ۵۳ ساله می گوید: «در تمامی نقاط جهان و درهر فرهنگی تشییع جنازه ها و کفن کردن مردگان یک جور و مشابه است و من نمی خواهم شرح مجددی را بر آن بیاورم زیرا در فیلم ام نیز آمده است اما می خواسته ام بگویم پدیده حقیقی مرگ چیزی است که باید جدا از مراسم بعدی مرتبط با آن، از دیدگاهی فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.
در این مراسم معمولاً احساسات متفاوتی را می بینید که محصول تنوع آدم های پرشمار حاضر در مراسم است. برخی می خندند زیرا معتقدند نهایت خدمات لازم را به فرد مرحوم در زمان مرگش ارزانی داشته اند و گروهی دیگر غمگین اند زیرا بر این باورند که به مرده و حتی خود جفا کرده اند و یا این که خودشان بیشتر از هرکسی از مرگ می ترسند. این گونه نگرش های مثبت و منفی چیزی است که شاید در فکر من و شما هم موجود باشد. به واقع معتقدم که حتماً در تمامی اذهان هست. مگر می شود به مرگ فکر نکرد »
وصال روحانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید