جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

آسیب شناسی طرح ایجاد قطبهای علمی در دانشگاههای ایران


آسیب شناسی طرح ایجاد قطبهای علمی در دانشگاههای ایران
در این مقاله تلاش خواهد شد تا ضمن تبیین آسیبهایی که متوجه طرح ایجاد قطبهای علمی در دانشگاهها می باشد، راه برون رفت از آسیبهای مزبور ارائه گردد. آسیبهای مطروحه تحت عناوین عدم انطباق قطبهای علمی با نیازهای توسعه کشور و ضعف ساختاری گروههای علمی- آموزشی دانشگاهها دسته بندی شده و ضمن توضیح هریک، ایجاد نهادهای واسط میان مراکز پژوهشی و مراکز صنعتی و نیز نهادینه سازی دقیق سلسله مراتب علمی در گروههای آموزشی به عنوان راهکارهای رفع آسیب از طرح تشکیل قطبهای علمی معرفی شده اند.
● مقدمه:
براساس آئین نامه مصوب مورخ ۳/۸/۱۳۷۹ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قطب علمی به یک گروه علمی ( آموزشی یا پژوهشی) با فعالیتهای علمی و ویژگیهای برجسته در زمینه های آموزشی، پژوهشی و همکاریهای علمی و بین المللی گفته می شود و به منظور دستیابی به آخرین یافته های علمی، افزایش مشارکت در گسترش مرزهای دانش، تربیت پژوهشگران ایجاد محیط علمی پویا ، برقراری ارتباط موثر بین المللی، جذب اعضای هیات علمی و پژوهشگران برجسته ایرانی مقیم داخل و خارج کشور، انجام دادن پژوهشهای لازم و برای حل معضلات اساسی کشور، دایر کردن رشته های جدید و مورد نیاز در سطوح عالی تشکیل می شود. [۱]
بنابر موارد بالا اهداف هفت گانه تشکیل قطبهای علمی در دانشگاههای کشور را می توان به شرح ذیل فهرست نمود:
الف) دستیابی به آخرین یافته های علمی و افزایش مشارکت در گسترش مرزهای دانش و اعتلای موقعیت علمی کشور
ب) تربیت پژوهشگران و اندیشمندان تراز اول
ج) ایجاد محیطی پویا و مولد علم
د) برقراری ارتباط موثر بین المللی
ه) جذب اعضای هیات علمی و پژوهشگران برجسته ایرانی مقیم داخل و خارج کشور
و) انجام دادن پژوهشهای لازم برای حل معضلات اساسی کشور
ز) دایر کردن رشته های جدید و مورد نیاز کشور در سطوح عالی
پس از اجرای آئین نامه قطبهای علمی در دانشگاههای کشور، انتقاداتی در خصوص نحوه تشکیل قطبهای علمی و هدف گذاری مربوط ابراز گردید که عمده این انتقادات را می توان حول دو محور دسته بندی نمود:
الف) تشکیل قطبهای علمی باید در راستای نیازها و اولویت های مورد تاکید کشور باشد و در حال حاضر بدون تعیین این اولویت ها تنها عناوین قطبهای علمی مشخص شده اند.[۲]
ب) ایجادقطبهای علمی در شرایط کنونی گروههای علمی با موانعی روبروست. چون به سختی می توان در دانشگاههای ایران یک گروه علمی آموزشی را یافت که از هر نظر بالاخص از نظر ساختاری و کیفیت، همه اساتیدآن در سطح بالای بین المللی باشند. اگر ایده قطبهای علمی با ساختارکنونی گروهها پیاده شود که بودجه ها را در کانالها و در جهت موضوعاتی برد که بر اساس ضوابط بین المللی اکثر آنها را نمی توان حتی با اغماض زیاد طرح ملی نامید.[۳]
بنابر موارد فوق انتقادات مطروحه درخصوص نحوه تشکیل قطبهای علمی عموما بر دلایل ذیل بنا شده اند:
الف) تشکیل قطبهای علمی بدون تعیین اولویت های تحقیقات علمی کشور
ب) تشکیل قطبهای علمی بدون اصلاح ساختار گروههای علمی- آموزشی دانشگاههای کشور
دراین مقاله تلاش خواهد شد تا با ارزیابی دو محور فوق الذکر آن دسته از آسیبهایی که طرح تشکیل قطبهای علمی را تهدید می نماید مورد شناسایی قرار گیرد.
قطبهای علمی و تعیین اولویتهای تحقیقات علمی کشور
در این میان کشورهای در حال توسعه دو الگو برای رشد علمی- تکنولوژیک وجود دارد. در الگوی نخست که الگوی توسعه بالا دستی خوانده می شود، سرمایه گذاری در بخشهای علمی، دانشگاهی و پژوهشهای بنیادی مورد نظر قرار گرفته و این فرآیند با شکل گیری قطبهای علمی در دانشگاهها ، که از لحاظ توان علمی با کشورهای توسعه یافته مقایسه می شود، تکمیل می شود هر چند که ایجاد چنین مراکزی در رشد اقتصادی کشور تاثیر چندانی باقی نمی گذارد. کشورهای برزیل، چین ، هند و شیلی مهمترین کشورهایی هستند که این الگو را برای توسعه علمی- تکنولوژیک خود برگزیده اند.
در الگوی دوم توسعه علمی- تکنولوژیک که به عنوان الگوی توسعه پائین دستی خوانده می شود فعالیت های پایین دستی مانند طراحی و ساخت محصول مورد تاکید قرار داشته تا از این طریق توسعه علمی و گسترش پژوهشهای بنیادی و دانشگاهی محقق شود.
کشورهای ژاپن، کره جنوبی، تایوان، سنگاپور و هنگ کنگ این الگو را به عنوان الگوی توسعه علمی- تکنولوژیک خود انتخاب نموده اند.[۴]
بررسی نتایج به دست آمده از اجرای هر یک از الگوهای توسعه علمی- تکنولوژیک فوق الذکر نشان می دهد که الگوی توسعه پائین دستی شرایط بسیار مساعد تری را در مسیر توسعه علم و پژوهش فراهم نموده است. دلیل این مسئله را نیز باید در همسویی فعالیتهای علمی و پژوهشهای دانشگاهی با فعالیتهای صنعتی و خدماتی جستجو نمود.[۵]
از آنجا که ایده تشکیل قطبهای علمی مبتنی بر الگوی توسعه بالا دستی است تلاش خواهد شد تا بستر نظری آن تا حدی مورد بررسی قرار گیرد.
الگوی توسعه بالادستی شبیه سازی ناقص از سیر کلاسیک توسعه و تکنولوژی در کشورهای توسعه یافته است. در سیر کلاسیک کشورهای توسعه یافته، فرایند تحقیق و توسعه از تحقیقات زیر بنایی آغاز شده و پس از تحقیقات کاربردی و توسعه تکنولوژی به تولید تجاری و مصرف می انجامد.
طراحان الگوی توسعه بالادستی از روند توسعه اجتماعی و فرهنگی به موازات توسعه علمی- تکنولوژیک غفلت می نمایند. بی تردید رشد علم در قرن هفدهم و تولید دانش مدرن، ارتباط وثیقی با نیازهای اقتصادی بورژوازی در حال رشد برقرار می نماید به طوریکه در جامعه مدرن علم و پژوهش با نیازهای تکنولوژیک و ایدئو لوژیک صنعت و دولت سازگاری یافته و ضمن وابستگی به بودجه های صنعتی و ترجیحات سیاست علمی از معیارهای اقتصادی و فراعلمی نیز متاثر است.[۶]
زمینه اجتماعی تولید علم در کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه نیز از هم متمایز است. علم و تکنولوژی مولود فرآیند توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای توسعه یافته پس از تحولات رنسانس بوده در حالیکه کشورهای در حال توسعه ابتدا با محصولات صنعتی، اقتصادی و فرهنگی دنیای مدرن آشنا شده بدون آنکه فرآیند طبیعی تولید آنها را طی نموده باشند. به همین دلیل می توان اظهار داشت که کشورهای در حال توسعه سیری معکوس را از پائین دست ( محصولات) به سمت بالادست ( مبانی) طی می نمایند و روند طبیعی توسعه علمی- تکنولوژیک این قبیل کشورها نیز در چنین خط سیری تدوین می شود.
اگر تشکیل قطبهای علمی در دانشگاههای ایران ( با هدف تولیددانش، ارائه ادراک جدید و نوآوری)، به کاربرد نهایی دانش در تولید فنون و ارتقاء خدمات و محصولات نیانجامد و نتایج پژوهشهای انجام شده در قطبهای علمی در فرآیند توسعه کشور مورد استفاده قرار نگیرد، در میان مدت قطبهای علمی تنها نقش ویترین و نمایشگاه پژوهشی دانشگاهها را ایفا نموده و در دراز مدت نیز چون امکان انطباق با محیط پیرامون خود را نمی یابند شرایط بقا و تکامل خود را نیز از دست خواهند داد.
براساس یک بررسی،تنها ۶ درصد از طرحهای پژوهشی انجام شده به وسیله سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران در طول یک دوره ده ساله در سطح مناسب، به کارگرفته شده اندو۲/۷۷ درصد طرحهای پژوهشی این سازمان هیچگونه استفاده کاربردی نداشته اند.[۷]
از آنجا که از یک سو طرحهای پژوهشی سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران برمنبای کاربردی بودن و استفاده از نتایج آنها در صنعت ارائه می شوند و از سوی دیگر نتایج ۹۴ درصد از طرحهای پژوهشی این سازمان در سطح مناسب به کار گرفته نشده اند می توان نتیجه گرفت که به طور طبیعی قطبهای علمی ایجاد شده در دانشگاهها در شرایط کنونی صنعتی و اقتصادی و اداری ایران حداکثر ۶ درصد از نتایج تحقیقات خود را می توانند در مسیر توسعه کشور کاربردی نمایند.
از انجا که حیات و رشد قطبهای علمی تمی تواند صرفا بر مبنای بودجه های دولتی استمرار یابد و نیز ساختار صنعتی کشور نیز در شرایط کنونی امکان بهره برداری از نتایج پژوهشی دانشگاهها را ندارد به نظر می رسد بدون تاسیس نهادهای واسط میان مراکز پژوهشی مستقر در دانشگاهها و مراکز صنعتی و اقتصادی که " تولید علم" را به " تولید کالا"پیوند بزنند، تشکیل قطبهای علمی پروژه ای سترون باقی بماند. این نهادهای واسط ضمن ارزیابی نیازهای تحقیقاتی و پژوهشی کشور بر مبنای واقعیات اجتماعی و اقتصادی موجود امکان" تولید علم" در دانشگاهها را در دستگاه مختصات بومی ایران میسر می سازند.
قطبهای علمی و ساختار گروههای علمی- آموزشی دانشگاههای کشور
گروههای علمی- آموزشی دانشگاههای ایران از دو آسیب جدی رنج می برند:
الف) عدم برخورداری از ساختار و سلسله مراتب علمی متناسب و مبتنی بر قواعد دقیق
ب) تولید علمی مبتنی بر فعالیتهای انفرادی
دکتر فرامرز رفیع پور، استاد جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی در خصوص آسیب شناسی گروههای علمی معتقد است:
" مهمترین مسئله گروههای آموزشی وعلمی در ایران در دوران اخیر، نداشتن سلسله مراتب علمی است که موجب انواع مشکلات و تضادها می شود... گاه مدیران گروهها افرادجوان جویای نام ، اما کم تجربه و مبتدی درعلم هستند. آنان که جاه طلبند و تمایل به ریاست دارند، افرادی را در گروه یاری می کنند که ریاست آنها را بپذیرند و در مقابل آنها کرنش نمایند، از آنجا که دانشمندان را این رفتار دور از شان است، اینان یا به گوشه رانده می شوند و یا خود گوشه عزلت می گزینند. از اینجا ریلهای تضادو دودستگی معمول در گروههای علمی ایران آغاز می شود...
از یک طرف برخی از مربیان و استادیاران تازه وارد خودسرانه عمل می کنند، اگر نظم و نسقی در گروه وجود نداشته باشد، با آن در تضاد قرار می گیرند و برخی کوشش می کنند تا از دانشجویان نیز برای این مقصود بهره گیرند. از طرف دیگر وقتی اینان به مرحله بالاتر دانشیاری و استادی می رسند، ریلهای تضاد و عصیانگری تثبیت شده و نظم ونسق گروه از بین رفته است و لذا افرادجدیدتر وارد یک آشفته بازار می شوند.
در این جمع آشفته و متضاد، نیروهای علمی بیشتر برضد هم کار می کنند و به جای آنکه مانند کشورهای دیگر، برآیند نیروهای جمعی بیش از نیروی فردی باشد برعکس برآیند نیروها کمتر یا صفر می شود. لذا افراد از دیگر حذر می کنند و به کارهای فردی روی می آورند و هرجا خارج از دانشگاه یا داخل آن امتیازی به آنها داده شود می گیرند و کوشش می کنند، نظر خود را بر جمع اعمال نمایند... براساس تئوری کورپی در یک نهاد یا سازمان هرچه که تفاوت قدرت بین سطوح کمتر باشد تضادها بیشتر می شوند و هر چه که تفاوت قدرت کمتر باشد، تضادکمتر می شود. در گروههای علمی نیز وقتی در تصمیم گیریها یک مربی و استادیار جوان و یک استادپیشکسوت با یک سهم و اندازه قدرت دخالت داشته باشند، هیچ تصمیم گیری مناسبی حاصل نخواهد شد."[۸]
وضعیت بیان شده نشان می دهد که فرآیند تولید علم در ایران فرآیندی " فردگرا" بود و سازمان یافته نیست. تضادهای درونی گروههای علمی نیز امکان هر گونه همکاری مشترک در فرآیند تولید علم را منتفی نموده است. وجود چنین تضادها و شکافهایی در گروههای علمی- نیز تحمیل می کند و باعث می شود که قطبهای علمی نیز چند پاره و درکشاکش رقابتهای ناسالم و غیر علمی کارکرد اصلی خود را فراموش نمایند و تنها در بازدیدهای ادواری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ظواهری از کار گروهی و تولید علمی مشترک را به نمایش گذارند.
بنابراین برای توفیق پروژه ایجاد قطبهای علمی در دراز مدت بایدساختار گروههای علمی- آموزشی را به صورت ذیل متحول نمود:
" تا آنجا که مسئله به سطح وزارت علوم، دانشگاه و گروه مربوط می شود، لازم است اقدامات زیر انجام گیرد:
۱) یک استاد با تجربه و خیر اندیش برای مدیریت گروه انتخاب شود.
۲) یک قاعده ملی در سطح وزارت علوم برای حفظ سلسله مراتب علمی، مورد نیاز است که در تصمیم گیریهای گروه، وزنه آراء افراد یکسان نباشد. یک استاد بایدوزنه رایش بیشتر از یک دانشیار و یک دانشیار بیشتر از یک استادیار و این نیز بیشتر از یک مربی باشد( به ترتیب با ضریب۱،۲،۳،۴) اساتید پیشکسوت برجسته و دانشمند که دارای تالیفات بیشتر و درجات عالی تری در علم هستند، نیز می بایست ضریب رای باز هم بالاتری داشته باشند.
۳) همچنین امکانات مختلف نظیر اتاق، کامپیوتر ، دستیار و... می بایست متناسب با سلسله مراتب که آن نیز مبتنی بر کارایی است توزیع شود.
۴) کسانی که در مقابل و برضد سلسله مراتب خطا کردند ، باید از جانب جمع گروه و دانشگاه به گونه ای توبیخ شوند که این کار تکرار نگردد.
۵) برای افراد جدید لازم است یک برنامه مشخص ادغام (integration) در نظر گرفته شود، مثلا:
▪ آنها قبل از رسمی شدن با یک یا چند استاد مقالات مشترک بنویسند.
▪ هر مقاله می بایست به نوبه خود در جمع اساتید، با حسن نیت و کمک به شکل دادن شخصیت و نه با نیت تخریب، ارزیابی و اصلاح شود.
▪ در دوره استخدام آزمایشی مربیان و استادیاران، ضروری است که ۲ استاد در هر ترم درباره وضعیت همکار تازه استخدام شده ، گزارش دهند و در گروه درباره آن بحث شود.
▪ به منظور احساس پیوند بیشتر افراد جوان با گروه، لازم است که مدیر و شورای گروه با اعضاء جدید برخی از مسئولیتها را بدهند. از این طریق هم توانائیهای افراد شناخته می شود و هم آنها امکان رشد می یابند.
▪ در هنگام ارزیابی نهایی فرد برای استخدام رسمی- قطعی لازم است ضوابط انسانی بیشتر مورد توجه قرار گیرند که آیا این فرد بیشتر به فکر منافع جمع است یا فقط به فکر پیشرفت فردی خود؟ شخصیتی اصولی دارد یا نان را به نرخ روز می خورد؟ ملاحظات اخلاقی و انسانی او چقدر است؟"[۹]
در کوتاه مدت نیز می توان با انتخاب اساتید برجسته هر رشته از دانشگاههای مختلف کشور و سازماندهی آنان در قالب قطب علمی رشته مزبور امکان فعالیت مشترک تحقیقاتی و ساختار نوینی امکان فعالیت مشترک تحقیقاتی وساختار نوینی را برای بهبود کارکرد قطبهای علمی ایجادنمود. این ساختار جدیدرا می توان از طریق علوم، تحقیقات و فناوری و فرهنگستان علوم به ثمر رساند.[۱۰]
● نتیجه گیری:
طرح تشکیل قطبهای علمی در دانشگاههای کشور با دوچالش مهم روبرو می باشد:
الف) عدم انطباق با نیازهای توسعه کشور
ب) ضعف ساختاری گروههای علمی- آموزشی نگارنده برای رفع چالش نخست پیشنهادتاسیس نهادهای واسط میان مراکز پژوهشی مستقر در دانشگاهها و مراکز صنعتی و اقتصادی به منظور جهت دهی امر پژوهش در قطبهای علمی را ارائه نمود و برای رفع دومین چالش نیز پیشنهاد نهادینه سازی دقیق سلسله علمی در گروههای آموزشی ارائه گردید.
مراجع:
[۱] وزارت علوم، تحقیقات وفناوری، آئین نامه قطبهای علمی، مصوب ۳/۸/۱۳۷۹
[۲] شهبازخانی، بیژن، " سخنرانی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی" ، روزنامه الکترونیکی ملت، ۱۶/۷/۱۳۸۲
[۳] رفیع پور، فرامرز" موانع رشد علمی ایران و راه حلهای آن" ، ۱۳۸۱، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، صفحه۱۱۳
[۴]
ReddyP.”Glodalization of corporate R&D” ۲۰۰۰ R&P PP [۴]
۵۸-۵۹
[۵] قانعی راد؛ محمد امین " برنامه ریزی و ساماندهی تحقیقات
دانشگاهی ... "۱۳۸۲، فصلنامه فرهنگ اندیشه ، شماره ۶ صفحه ۱۵۹
Scheler M. “Problems of a sociology of know ledge[۶]
” ۱۹۸۰ Tran.M.S .Frings.
[۷] حاجی زاده، محسن، " بررسی نقش واحد های R&D به عنوان صنایع با مراکز پژوهشی و دانشگاهی "۱۳۷۸ ، مجموعه مقالات دومین کنگره سراسری توسعه ، ارتباط صنایع با مراکز آموزشی و پژوهشی ، صفحات ۴۶-۱۳۹.
[۸] رفیع پور، فرامرز، صفحات ۱۰۹-۱۰۷
[۹] همان، صفحه ۱۱۰
[۱۰] همان، صفحه ۱۱۴
دکتر عبدالرضا داوری
عضو هیات علمی دانشگاه
منبع : برنا نیوز


همچنین مشاهده کنید