پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


از نئوکلاسیک­های راست­گرا تا نئوکلاسیک­های چپ­گرا


از نئوکلاسیک­های راست­گرا تا نئوکلاسیک­های چپ­گرا
کسانی به‌غلط همه­ی اقتصاددانان نئوکلاسیک را طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیم­گر معرفی می­کنند. این تصور البته درست نیست. این طور نیست که همه­ی اقتصاددانان نئوکلاسیکْ طرفدار اقتصاد بازارِ خودتنظیم­گر بوده باشند. واقعیت این است که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان دست­کم سه دسته از نئوکلاسیک‌ها را در طول تاریخ اندیشه‌ی اقتصادی از هم متمایز کرد: نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی، نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات، و نئوکلاسیک­های مارکسیست.
از میانه­روها شروع کنم، از نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات که در فضای امریکا لیبرال شناخته می­شوند. گرچه این دسته از اقتصاددانان معتقدند سازوکار قیمت­ها علی­الاصول کارآست و به تخصیص بهینه­ی منابع می­انجامد اما درعین­حال بر این باورند که نظام قیمت­ها در برخی موقعیت­ها نیز در تخصیص بهینه­ی منابع با شکست مواجه می­شود. انحصار، کالاهای همگانی، پیامدهای خارجی، کالاهای استحقاقی، اطلاعات نامتقارن و مواردی از این دست اصطلاحاً شکست بازار به حساب­ می­آیند. از نگاه نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات، نظام قیمت­ها در مواردی که شکست بازار به وقوع می­پیوندد ناتوان از تخصیص بهینه­ی منابع است و ازاین­رو نیازمند مداخله‌ی نهاد غیربازاری دولت. این دسته­ از اقتصاددانان نئوکلاسیک معتقدند برای رفع این نارسایی­ها باید سیستم دیگری نیز که همان نظام تخصیص متمرکز یا دولتی باشد همراه نظام قیمت­ها در تخصیص منابع مورد توجه قرار گیرد. نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات عمدتاً با اتکا بر اقتصاد رفاه سنتی با شعار «فرشته­ی بخش دولتی برای بیرون­راندن دیو بلاهای بازار» به میدان می­آیند.
اما نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی آن دسته از اقتصاددانان را شامل می­شوند که معتقدند التزام به پیامدهای حاصل از سازوکار قیمت­ها برای تخصیص منابع به بالاترین سطح رفاه برای جامعه می‌انجامد. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک بر وجود دولت حداقلی در نظام اقتصادی تأکید دارند و گرچه شکست بازار را در برخی وجوه نفی نمی­کنند اما ضرورتاً معتقد نیستند مداخله­ی نهاد غیربازاری دولت در اقتصاد بتواند موارد شکست بازار را جبران کند. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک با مداخله در نتایج بازار از اساس ضدیت دارند و سخت دلبسته­ی شعار «دولتِ کوچک­تر، زندگیِ بهتر» هستند. این تلقی منفی از مداخله­ی دولت در اقتصاد گرچه از سابقه­ای دیرینه برخوردار بوده و با فراز و نشیب تفکر محافظه­کاری همواره شدت و ضعف می­یافته اما در ده­های اخیر عمدتاً سوار بر موج نولیبرالیسم به جریان غالب تبدیل شد. نئوکلاسیسم بازارگرای افراطی، سوای استدلال­های سنتی بر ضد مداخله­ی دولت، بر دلایلی نیز تکیه دارد که در دهه­های اخیر خصوصاً از مکتب انتخاب دیوانی سرچشمه گرفته است. نظریه‌ی انتخاب دیوانی نیز به‌نوبه‌ی‌خود واکنش افراطی و محافظه­کارانه­ا­ی بود به موج فکری ترقی­خواهانه­ای که با فرادستی کینزگرایان و اقتصاد رفاه سنتی و اقتصاددانان توسعه در دهه­های پنجاه و شصت میلادی به راه افتاده بود، موجی فکری به طرفداری از مداخله­ی بخش دولتی در اقتصاد. شعار نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی عبارت است از « فرشته­ی بازار برای بیرون­راندن دیو بلاهای دولتی.» خلاصه کنم، هم نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات به نظام بازار ایمان دارند و هم نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی. تفاوت در میزان مداخله­ی دولت در نظم بازار است. یکی این مداخله را در مواردی مجاز می­داند دیگری نه.
نه باور نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال­دموکرات به مکانیسم قیمت­ها اسباب تعجب است و نه باور نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی. آنچه شاید مایه­ی شگفتی باشد اعتقاد برخی مارکسیست­ها به سازوکار بازار است، بله، نئوکلاسیک­های مارکسیست. این دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک درواقع منادیان سوسیالیسم بازار هستند. نئوکلاسیک­های طرفدار سوسیالیسم بازار استدلال می­کنند که سرمایه­داری بر سه نهاد اصلی مبتنی است: سازوکار قیمت­ها، مالکیت خصوصی بر عوامل تولید، و کار مزدوری. در نظام سرمایه­داری، از نگاه این اقتصاددانان، بخش عمده­ی معاملات اقتصادی تحت هدایت نیروهای عرضه و تقاضا قرار دارد که به­نوبه­ی­خود با علائم قیمت­های بازار هدایت می­شوند؛ هم­چنین بخش عمده­ی سرمایه­ها یعنی ابزارهای تولید به افراد خصوصی تعلق دارد؛ سرانجام این که اکثریت نیروی کار از صاحبان عوامل تولید حقوق و دستمزد دریافت می­کنند. در این ­میان، اقتصاددانان نئوکلاسیکِ طرفدار سوسیالیسم بازار می­کوشند سازوکار قیمت­ها را حفظ کنند اما نهاد مالکیت خصوصی و کار مزدوری را براندازند. طرفداران نظام اقتصادی مبتنی بر سوسیالیسم بازار درصددند سازوکار قیمت‌ها را به طور دستوری و بدون تکیه بر مالکیت خصوصی عوامل تولید و کار مزدوری بازسازی کنند.
بدین اعتبار، در تاریخ اندیشه­ی اقتصادی می­توان سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک را از هم متمایز کرد: نئوکلاسیک­های بازارگرای افراطی در منتهی­الیهِ راست، نئوکلاسیک­های شبه­سوسیال‌دموکرات در میانه، و نئوکلاسیک­های مارکسیست در منتهی­الیهِ چپ. به عبارت دیگر، وجه مشخصه­ی اقتصاد نئوکلاسیک یک هسته­ی تئوریک است که در­عین­حال که نحوه­ی کار سازوکار قیمت‌ها را نشان می‌دهد قادر است در خدمت مواضع ایدئولوژیکیِ گوناگون از راست تا چپ قرار گیرد. هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک، چه راست­ها و چه میانه­روها و چه چپ­ها، درباره‌ی کارآمدی سازوکار قیمت­ها اتفاق نظر دارند. معتقدند اگر تخصیص منابع در نظام اقتصادی بر اساس علائم قیمت­ها صورت بگیرد بهترین وضعیت پدید خواهد آمد. پاشنه­ی آشیل این هر سه دسته از اقتصاددانان نئوکلاسیک­ها در همین جاست. آیا سازوکار قیمت­ها «بهترین» تخصیص منابع را به بار می­آورد؟ تخصیص «بهینه»­ی منابع به چه معناست؟ برای چه کسانی «بهینه» است؟ همگان؟ همگان یعنی که؟ امیدوارم در یادداشت­های آتی بتوانم نشان دهم پشت این نتایج به­اصطلاح «علمی» چه نوع مناسبات قدرتی خوابیده است.
محمد مالجو
منبع : سایت تحلیلی البرز


همچنین مشاهده کنید