سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


چگونه میتوان به عمل اجتماعی مبنای علمی بخشید؟


چگونه میتوان به عمل اجتماعی مبنای علمی بخشید؟
● یادآوری
این رساله کوتاه از خواننده خود توقع دارد که بدان برخورد جدی شود. بافت تاریخ انسانی از عمل است و عمل انقلابی یا دگرساز که مجرای تاثیر اندیشه و اراده انسان در این دگرسازی است، خود دارای قانونمندی است و این رساله مدعی است که میخواهد این قانونمندی را بشکافد. درشرایط کنونی تاریخ میهن ما مطلب، مطلب لازمی است و نویسنده امیدوار است که رساله بتواند در حد خود به رزمندگان جوان ما سود برساند تا پایه علمی و عقلانی عمل مترقی خود را بلالاتر برند.
● درآمد
تلاش ایثارگرانه یک فرد یا سازمان انقلابی، پیش از انقلاب و پس از آن، عبارت است از عمل کارا، موثر و دارای مبنای علمی و اخلاقی، در سمت نو سازی و بهسازی نظام اجتماعی بسود مردم زحمتکش و ستمدیده.
در این راه کوهی از مشکلات باید از سر راه برداشته شود و انبوهی از وظایف بسیار بغرنج باید حل گردد. اگر بخواهیم آنرا مدعی «مهندسی اجتماعی»بنامیم (چنانکه نزد جامعه شناسان غرب مرسوم است) این یک تعمیرکاری کمابیش سطحی نیست، بلکه باید آنرا مهندسی بنیادی دانست، که هدف آن برپا داشتن خانه ای نو و زیبا و فراخ و آسوده برای زیست تمام جامعه و ویران ساختن خانه تنگ و محقر و کهنه گذشته است.
این تلاش ایثارگرانه در راه نوسازی اجتماعی عمل انقلابی نام دارد. عمل انقلابی دارای منطقی است که اگر بدرستی مراعات نشود، به خطا میرود و به شکست میانجامد. عمل انقلابی اگر کورکورانه باشد، قواعد درست و قوانین رشد اجتماعی را مراعات نکند، نه تنها خود به هدف نمیرسد، بلکه به جامعه نیز زیان میرساند. ما این واقعیت را در روشهای ماجراجویانه یا ارتجاعی مشاهده کرده ایم و میکنیم. چنین طرز عملی میتواند بر اثر تصادفات مساعد به موفقیت هم برسد ولی در تاریخ دوام نمی آورد.
در شرایط کنونی انقلاب ضدسلطنتی و ضدامپریالیستی و مردمی در کشور ما گام به پیش برمیدارد، هدف انقلابیون، با هر بینشی که باشند، باید در سمت ژرفتر کردن و به پیش راندن امر انقلاب و نوسازی جامعه به سود زحمتکشان یدی و فکری شهر و روستا معطوف گردد تا انقلاب به پیروزی نهایی و به تثبیت دست یابد.
لذا پیش از دست زدن به عمل انقلابی ما ناگزیر با مرحله آگاهی و بررسی تئوریک روبرو هستیم. یعنی باید بینش انقلابی داشته باشم و چارچوب تاریخی-اجتماعی عمل خود را بشناسیم. لذا بحث ما در این رساله به دو بخش تقسیم میشود: بررسی مرحله تئوریک و بررسی مرحله پراتیک عمل اجتماعی. در دو فصل آینده این بررسی را به کوتاهی انجام میدهیم.
● مرحله تئوریک
مرحله تئوریک (یا نظری) را میتوان به نکات زیرین تقسیم کرد:
۱) نکته اول بدرستی روشن ساختن چارچوب تاریخی و اجتماعی فعالیت انقلابی بر اساس تئوری علمی است. ما باید جامعه را بطور کلی بشناسیم و بدانیم که خود ما در چه جامعه ای زندگی میکنیم.
پس از آنکه دانستیم که جامعه ما اکنون یک مرحله بسیار دشوار گذار انقلابی از یک جامعه سرمایه داری وابسته با بفایای نیمه فئودالی و پدرشاهی را به سوی یک نظام خلقی طی میکند، باید بدانیم هدف دور (استراتژیک) و نزدیک (تاکتیکی) ما چیست. باید بدانیم که از این دو هدف چه وظایف مشخصی در عرصه اقتصاد، سیاست، ساختار اجتماعی و فرهنگ ناشی میشود. ضرور است بدانیم که برای نیل به مقاصد عادلانه اجتماعی، چه مشکلاتی در سر راه ماست و خصلت این مشکلات از جهت پیچیدگی چگونه است و ویژگی های انقلاب بزرگ کشور ما چیست؟
۲) نکته دوم متمرکز کردن کل توجه ما به وظایف نزدیک و مبرم است که حل آنها در برابر ما ایستاده است. طبیعی است که افراد «پراگماتیک» به بخش اول اهمیتی نمیدهند و تنها به این بخش میپردازند. عیب کار آنستکه اگر ما زمینه تاریخی-اجتماعی و دورنمایی جامعه و جنبش را ندانیم، درک ما از وظایف عاجل و مبرم هم میتواند تنگ نظرانه و هم میتواند خطا باشد. در اینجا نیز باید بدرستی بدانیم امکانات ما بمثابه نیروی انقلابی چیست و دشواریها و مشکلات ما کدام است. نیروی مادی و معنوی موانعی را که در سر راه داریم بدون پربها دادن یا کم بها دادن بسنجیم.
۳) اکنون باید از مجموع این وظایف مبرم مشخص ترین وظایف روز را درعرصه های مختلف معین کنیم، تا از مرحله تماشاگری نظری خارج شویم و گام در عرصه پر هیاهو و تاریخساز عمل بگذاریم. در اینجا قاعده دسته بندی وظایف، تعیُن الاهم فالاهم (یا priorite) مطرح میشود. وقتی رهبری همه مطالب را برای سازمانگران و اعضا سازمان روشن ساخت ما از کار بررسی صرفا تئوریک به کار بغرنج بررسی فاکتهای مربوط به اجرا وظیفه مشخص میرسیم.
۴) این بخش، بخش تحلیل علمی فاکتهای مربوط به وظیفه یا وظایف مشخص است. بینش انقلابی میگوید: «حقیقت مشخص» است، یعنی آنرا باید در تبلور اجتماعی و تاریخیش لمس کرد و در ذهن خود از آن الگوی تجریدی نساخت. بینش انقلابی میگوید اسلوب ما بررسی حقیقت مشخص در وضع مشخص است. این همان چیزی است که آنرا در تئوری سیستم ها «برخورد سیستمی» نام نهاده اند. در این برهه باید همه فاکتها را بررسی کرد. در شخص کششی است بسوی یافتن فاکتهایی که «فرضیه نخستین» او را تایید میکند. اینکه «فرضیه نخستین» در باره اینکه اوضاع در عرصه معین از چه قراری باید باشد، ضرور است، و در آن ابدا تردیدی نیست. بدون «فرضیه نخستین» نمیتوان وارد تحلیل فاکتها شد. ولی خطای فاحشی است، اگر ما به این «فرضیه نخستین» بچسبیم و عنادی داشته باشیم که آنرا به ضرب فاکتهای دست چین شده، به اثبات برسانیم.
۵) لذا فاکتها را اعم از اثباتی- که فرضیه ما را ثابت میکند- یا سلبی که فرضیه ما را رد میکند باید گرد آوریم؛ همه فاکتها را! چون پدیده غیر از ماهیت است. ظاهر چیز دیگر و باطن امر چیز دیگر میگوید. لذا خودمان خودمان را فریب ندهیم. ما به کنترل فاکتها نیازمندیم. زیرا برخیها از جهت ذهنی گرایش به خوش بینی، اراده گرایی، احساس کوه قدرتی دارند. برخیها برعکس گرایش به بدبینی، تسلیم به سیر خودبخودی حوادث (quietisme)، تقدیرگرایی fatalism))، احساس شکست دارند. واقعیت تاریخی با حالت روحی شما کاری ندارد و در مسیر خود میرود، لذا باید آنرا با شیوه عینی شناخت تا بررسی همه سویه باشد و روح شما شما را فریب ندهد.
۶) در عین حال ما باید به بررسی تکوینی و تاریخی پدیده مورد توجه خود دست بزنیم. این مطالعه تکوینی یا ژنه تیک ما را با خبر میسازد که جریان از کجا آغاز شده. چه مراحلی را گذرانده که اینک به اینجا رسیده. این بررسی تاریخ فاکتها به ما امکان نتیجه گیری منطقی میدهد.
تاریخی و منطقی با هم یک جفت دیالکتیکی هستند.
۷) ممکن است در اثر بررسی فاکتها ما به چند نتیجه محتمل برسیم. چون بررسی غالبا در جمع انجام میگیرد- و بهتر است در صورت امکان در جمع انجام گیرد- ای چه بسا به تعداد جمع نتیجه گیری وجود داشته باشد. در انتخاب ما به عمل «بهینه سازی» (optimalisation)، یعنی انتخاب پی گیرترین و جامعترین نتیجه دست میزنیم. این ترازبندی را اداره کننده تحلیل به رای میگذارد.
پس میبینیم که تنها مشخص کردن چارچوب تئوریک و اجتماعی کلی کافی نیست، بلکه وظیفه و امر مشخص که باید به عرصه عمل منتقل شود نیازمند بررسی جدی فاکتوگرافیک و تکوینی و بهینه سازی است تا بصورت تصمیم درآید.
۸) نکته چهارم در تحلیل تئوریک پیشبینی (prognostique) است. اگر نکات چهارگانه ذکر شده را بتوان «تشخیص » یا دیاگنوستیک نام نهاد، این نکته آخری را باید «آینده نگری» یا «پروگنوستیک» نام گذاشت. البته این عمل، عمل غیبگویی نیست، بلکه عمل بررسی احتمالات مساعد و نامساعد و مسیر محتمل امر مورد بررسی است. ابتکار باید موافق قاعده علمی صورت گیرد. باید دانست که تاریخ پر از نامنتظرهاست. باید دانست که برای موفقیت وقت و فرجه نمیتوان تعیین کرد. باید دانست که تاریخ میتواند کامیابی امر حق را -که حتما سرانجام به نصرت خواهد رسید- دیری به عقب بیاندازد، یا به جلو بیندازد. حتی المقدور برای احتمالات مساعد و نامساعد باید چاره اندیشید و آمادگی قبلی داشت.
بدینسان، ما تمام مراحل بررسی تئوریک عمومی و مشخص را طی کردیم. با دیدگان باز میدانیم که وظایف عاجل ما چیست و خصلت تاریخی، کنونی و آینده وظایف چگونه است. با بینایی و بسیج عقلی وارد عرصه اجرا و اقدام میشویم.
● مرحله پراتیک
مرحله پراتیک را میتوان به چهار بخش تقسیم کرد: تدارک، سازماندهی، اجرا و رهبری و سرانجام سبک درست کار. بکوشیم تا این مفاهیم را با بسط و تفضیل بیشتری بیان داریم:
۱) در مرحله تدارک برای عمل باید از «انتخاب لحظه» شروع کرد. انتخاب لحظه یعنی کی مساعدترین و بهترین وقت برای برداشتن گام نخست است. این مسئله مهمی است. اگر ما لحظه را نامساعد انتخاب کنیم، عمل را از همان آغاز به شکست محکوم ساخته ایم. عمل معمولا به تجربه و شّم نیازمند است و این را سازمانگر عمل باید درک کند که در فلان عرصه، به فلان عمل کِی باید دست بزند.
با مسئله انتخاب لحظه، مسئله «گام نخست» همراه است. آخر یک کار را به انحا مختلف میتوان شروع کرد. در اینجا ابتکار سازمانگر ضرور است. سازمانگر بی هوش و بی ابتکار نوعی عمل را آغاز میکند که آنرا از همان آغاز بی جلوه و بی اثر میسازد. لذا شمّ، تجربه، ابتکار، اختراع، از خصال انقلابیون است. پس از گام نخست، مسئله «گام بعدی» مطرح است که معلوم نیست حتما ادامه همسوی گام اول باشد. باید خودبخودی و ماشینی و قالبی عمل نکرد و دید که گام دوم چیست.
۲) عمل باید با سازماندهی آغاز شود. بدون سازمان عمل ممکن نیست. البته گاه سازمان دهی (یعنی تدارک کادر لازم، برنامه کار، رهنمود و شعار، وسایل مادی کار) دشوار است. این نباید بهانه بی عملی قرار گیرد. ولی این هم واقعیتی است که بدون سازمان، کادر، رهنمود، برنامه و وسایل مادی کار، نمیشود وظیفه ای را از پیش برد. لذا تصمیم همیشه باید با تقسیم کار و تخصیص وسایل لازم همراه باشد و باید دقیقا حساب شود که کار معین به چه تدارکاتی نیازمند است.
۳) پس ما با بسیج کامل مادی و معنوی وارد عرصه اجرا میشویم. نکته مهم در روند اجرا وارسی (از سوی سازمان) و خودوارسی (از سوی اجراکننده) است. چرا؟ زیرا در روند اجرا معلوم شود که تصمیم اتخاذ شده، با همه دقتها، ناقص یا معیوب است. چیزهایی ندیده و غفلت کرده است. لذا در نتیجه وارسی و خودوارسی، انتقاد و انتقاد از خود، باید نقایص را کشف و اصلاح کنیم و اگر حتی لازم باشد عمل را متوقف گذاریم و تصمیم را از نو بگیریم. یعنی از عمل بیاموزیم که باید تندتر یا آهسته تر رفت، گسترده تر یا محدودتر عمل کرد، عمل را ادامه داد یا متوقف ساخت.
۴) در جریان اجرا سبک کار یا استیل دارای اهمیت فراوانی است. در این باره سخن بسیاری میتوان گفت ولی ما به برخی یادآوریها بسنده میکنم:
الف) در یک عمل پیش روی، عقب نشینی یا ترصد فرصت (ترصد فعال و نه منفعل) وجود دارد. کسی که به هنگام یکی به شکل دیگر کار دست بزند، میتواند زیانهای زیاد برساند. در یک عمل میتوان به شیوه قاطع و سریع یا انقلابی و میتوان به شیوه تدریجی و آرام یا رفورمیستی عمل کرد. قانون طلایی سبک عمل انقلابی درآمیختن استواری اصولی با نرمش عملی است. یعنی در اصول سازش نباید کرد ولی در مسایل دیگر در صوت ضرورت سازش ممکن است تا کار پیشرفت کند.
ب) در عمل انقلابی ارزیابی واقع بینانه نیرو و امکانات خود و مخالفان شرط است. پربها دادن یا کم بها دادن به هر طرفی خطاست. باید طیف موضعگیریهای دشمن، مخالف، بیطرف، موافق و متحد را بدرستی شناخت. قانون طلایی در اینجا حداکثر تجمع بسود خود و حداکثر انفراد بزیان دشمن است. باید کوشید تا موافق متحد شود، بیطرف موافق گردد، مخالف بیطرف شود، دشمن فعال تا حد مخالف عادی برسد.
ج) عمل انقلابی حرکت از درون امکانات بسوی هدف مطلوب است. بیسمارک میگفت:
«سیاست فن امکانات است.» این یک حکم بورژوایی است. ما آرمان پرستیم و مطلوبی داریم. ولی مطلق کردن مطلوب و آرمان انقلابی و ندیدن امکانات مساعد و نامساعد دیوانگی است. به امکانات کم یا پربها نباید داد.
د) در عمل انقلابی شکست و پیروزی هر دو هست. کسانی که فقط برای پیروز شدن آمدند سخت برخطا هستند. هنوز ارتجاع تاریخی نیرومند است و میتواند، ولو بشکل موقت، پیروز شود و ضربتی شایسته اخلاقیات ددمنشانه خود وارد سازد. لذا باید برای ایثار آماده بود. پیمان شکنی و خیانت به آرمان نه فقط شخصیت خود فرد را خوار میکند، بلایی است برای دیگران. فداکاری افراد به همه جامعه بال میدهد تا بسوی اوج بیشتری پرواز کنند. انقلابی باید صبور، شجاع و بی توقع باشد. در شکست محکم و چاره گر و در پیروزی فروتن و هشیارباشد.
ه-در سبک انقلابی یک سلسله جفتهای متضاد دیالکتیکی با هم همراه است: از سویی ُبرّا و قاطع ولی در عین حال انسانی و مهربان، از سویی لب دوخته و سرنگهدار و از سوی دیگر سخن گو، مشورت ده، از سویی متکی بخود و از سوی متکی به جمع و غیره.
● پایان سخن
پیدایش سازمان و افراد انقلابی راستین- و نه ماجراجویان و حادثه دوستان-در درون یک جامعه، یک روند است. طبقاتی که انقلابی هستند، درهر کشور، سنتهای جا افتاده خود را برای عمل دارند. ولی برای انقلابیون طراز نوین، هیچ روش دیگری جز پیوند صمیم تئوری و پراتیک روا نیست.
لذا انقلابی طراز نوین به آگاهی انقلابی و سجایای انقلابی نیازمند است که باید آنها را در خود سازی، به کمک سازمان فراگیرد و خود را به صورت انسان طراز نوین درآورد. ذوران پر تنش ما که دوران چرخش عظیم تاریخ است به این زنان و مردان نیاز وافر دارد تا از سر تند پیچ بزرگ تاریخ با سربلندی بگذرند. بسیار ضرور است که این نوشته کوتاه با دقت فراگرفته شود تا عمل اجتماعی و انقلابی ما جهلانه و آشفته نباشد،به اندکس مقولات مراجعه کنید و خود را کنترل کنید که آیا آنها را بخاطر سپرده اید و مفهومش را میدانید؟
احسان طبری
گرفته از تارنگاشت عدالت: http://www.edalat.org/sys/content/view/۳۰۴۰/۱/
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید