شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

وقتی آرمان ها دچار بحران می شوند


وقتی آرمان ها دچار بحران می شوند
در مبارزات قبل از انقلاب گرایش های فکری ایدئولوژیک از مهم ترین عوامل مرزبندی جریان ها و انگیزه افراد در ادامه راه بود.با توجه به دشواری راه و سرسختی، سرکوب و خفقان طبیعی بود. بدون انگیزه های قوی اعتقادی کسی قادر نبود آن مراحل را طی کند. انگیزه های فردی و کمترین توجه به منافع شخصی کافی بود تا فرد مبارز در مقطعی از ادامه مسیر باز ماند.
با توجه به همین اهمیت و نقش ایدئولوژی بود که ماجرای تغییر عقیده در سازمان مجاهدین سال ۱۳۵۴ با بازتاب بسیار گسترده و ژرفی در میان نیروها روبه رو شد و پیامدهای دامنه داری را آفرید. بحران این سازمان که تا آن زمان محوریت مبارزات مذهبی سیاسی را نمایندگی می کرد، نتیجه یی دیگر نیز داشت و آن ظهور و رشد گروه های خودجوش و متکی به نفس بود که امیدشان را به سازمان از دست داده بودند. در رشته نوشته های گذشته تعدادی از این گروه ها را بررسی کردیم از جمله گروه امت واحده، گروه ابوذر، گروه موحدین و.... در این شماره سرنوشت سازمان مهدویون را می خوانید.
یکی از گروه های مذهبی که با مشی مسلحانه، مبارزات خود را در آغاز دهه ۵۰ سازمان داد، سازمان مهدویون نام داشت. اعضای این گروه از همان آغاز، همکاری و فعالیت بسیار نزدیکی با سازمان مجاهدین خلق داشتند. در پی بحران ایدئولوژیک سازمان مجاهدین پس از دستگیری سران اولیه سازمان، نخستین واکنش های ایدئولوژیک نسبت به خط مشی مجاهدین، در میان بعضی از فعالان این سازمان، با رویکرد متفاوت شکل گرفت.
محمد امیرشاه کرمی و مهدی امیرشاه کرمی که در آن دوران هر دو از دانشجویان ممتاز دانشگاه صنعتی آریا مهر (شریف) بودند، با درک شرایط و ضرورت های تاریخی زمان خود و مطالعه و جمع بندی در مبانی ایدئولوژیک، گروه مهدویون را در سال ۱۳۵۲ تاسیس کردند. عناصر مبارزی که در این دوران درصدد پیوستن به سازمان مجاهدین خلق بودند، در روند توسعه سازمانی به تدریج جذب مهدویون شدند. پیشینه فعالیت سیاسی این دو برادر، به دوران دبیرستان بازمی گشت و زمینه عضو گیری و جذب آنان، در همان ایام فراهم شد. نخستین تماس های سازمان مجاهدین خلق با آنان در مسجد ستاری اصفهان از طریق مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی صورت گرفت. صمدیه لباف و شریف واقفی هر دو از اعضای کادر مرکزی سازمان بودند که با شناسایی برادران شاه کرمی در جلسات مسجد، از طریق برنامه هایی، آنها را از نزدیک با سازمان مجاهدین و خط مشی آن آشنا کردند. بدین ترتیب زمینه جذب آنان به تشکیلات گروه فراهم شد.سال های ۱۳۴۹و۱۳۵۰ سال های اوج استبداد و خفقان رژیم بود و هرگونه فعالیتی به شدت در هم کوبیده می شد. در این سال ها نیروهای چپ در دانشگاه از جاذبه فراوانی برخوردار بودند، اما نیروهای مذهبی در دانشگاه ها در حالی که در اقلیت قرار داشتند، در مقابل نیروهای چپ منفعل بودند. این انفعال را به تدریج دکتر علی شریعتی به عنوان یک شخصیت کاریزماتیک، به تحلیل برد و با طرح مباحث جنجال برانگیز ایدئولوژیک و برداشت های نوین و انقلابی از مذهب، روح زنده یی به کالبد فسرده نیروهای مذهبی دانشگاه دمید.
مهندس مهدی بازرگان و آیت الله سید محمود طالقانی پیشتر از وی تلاش کرده بودند با سخنرانی ها و طرح مباحث گوناگون، هویتی دینی به جوانان داده و هرگونه فاصله یی را میان روشنفکری و دینداری از میان بردارند. در واقع این تلاش با ظهور شریعتی و تبدیل حسینیه ارشاد به کانون تجمع دانشجویان و روشنفکران به بار نشست. آغاز ۱۳۵۰ با جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و همزمانی آن با مبارزه مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، شرایط و دگرگونی های ویژه یی را در آغاز دهه فراهم آورد. در این سال اعتصابات دانشجویی دانشگاه تهران، وسعت بی سابقه یی یافت. رژیم برای بی دردسر برگزار کردن جشن ها، به سرکوب و دستگیری مخالفان و گروه ها پرداخت به طوری که تا آبان ۱۳۵۱، تقریباً همه کادرهای سازمان های چریکی پیشتاز، ضربات جبران ناپذیری خوردند.نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا و همسرش در این سال وارد تهران شدند. دانشجویان که هیچ گاه خاطره شوم ورود نیکسون در آذرماه ۱۳۳۲ و شهادت سه تن طلایه دار جنبش دانشجویی را از یاد نبرده بودند، با برپایی تظاهرات پرشوری، ماشین حامل رئیس جمهور امریکا را سنگ باران کردند که در آن واقعه تعداد کثیری از دانشجویان دستگیر شدند.
مهدی امیرشاه کرمی از جمله این دانشجویان بود که ساواک به واسطه نقش فعال وی در این تظاهرات، او را دستگیر و زندانی کرد. او در زندان با بعضی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق به بحث و تبادل نظر پرداخت و با وجود بروز اختلافات ایدئولوژیک میان وی و سازمان، پس از آزادی، به عنوان یکی از اعضای سازمان، فعالیت های مبارزاتی خود را ادامه داد و در خلع سلاح یکی از ماموران رژیم شرکت کرد.
مطالعات عمیق مهدی امیرشاه کرمی درباره فلسفه ملاصدرا و تلاش برای یافتن پرسش های فلسفی خود و ملاقات با مرتضی صمدیه لباف از کادرهای اصلی سازمان، او را به انحراف ایدئولوژیک و زمینه های تکوین بحران در سازمان واقف ساخت و چون حل این بحران را در گرو پاسخ روشن و شفاف به ابهامات ایدئولوژیک می دانست، وقتی کادرهای سازمان را حاضر به پاسخگویی نیافت همکاری خود و دوستان همفکرش را با سازمان به حداقل رساند و به تدریج تصمیم گرفت به اتفاق برادرش محمد و چند تن از همفکرانش در تهران و اصفهان، پایه های گروهی مذهبی به نام «مهدویون» را پی ریزی کند.او در آغاز همراه چند نفر از همفکرانش به دیدار آیت الله منتظری که آن زمان در نجف آباد اقامت داشت، رفت و نظرات خود را با ایشان در میان گذاشت. آیت الله منتظری در این دیدار روی خط مشی مبارزه با رژیم تاکید بسیاری کرد و تا بدان جا پیش رفت که اعلام کرد؛ حتی فرصت اینکه ببینیم یاری داریم یا نداریم، نمانده است. باید دوید، حرکت کرد.پس از این ملاقات و آشنایی با دیدگاه های متفاوت مبارزاتی، او و همفکرانش در شب های متوالی، ضرورت تشکیل سازمان مذهبی با خط مشی مسلحانه را به بحث و مشورت گذاشتند. جمع بندی این مباحث، سرانجام به تولد تشکیلاتی مذهبی به نام «سازمان مهدویون» انجامید.
سازمان مهدویون، اصول کلی زیر را مبنای انسجام تشکیلاتی خود قرار داد.
۱) ایمان به خدا به عنوان حاکم مطلق
۲) قرآن تبلور واقعیات که بر پیامبر وحی شده و ایمان به آن و به پیامبران قبل از آن
۳) اعتقاد به اسلام در چارچوب تشیع اثنی عشری
۴) نفی مطلق استثمار
۵) اعتقاد به حضرت مهدی (ع) به عنوان تنها نماینده مستضعفین جهان
۶) اعتقاد به تکامل انسان در طول تاریخ و پیروزی مطلق حق بر باطل
۷) تضاد قهرآمیز حق و باطل
علاوه بر توجه گروه به اصول کلی فوق، اعتقاد به مبارزه مسلحانه از روستا و گسترش آن به شهرها، تشکیل خانه های تیمی و محوریت مطالعات ایدئولوژیک و سیاسی، تهیه بمب و نارنجک و اسلحه برای مبارزه مسلحانه و فامیلی بودن بیشتر اعضای گروه، از ویژگی های مهم و بارز این سازمان چریکی بود.اعضای سازمان مهدویون برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی، اعتقاد داشتند باید با استثمار و استبداد، مبارزه یی آشتی ناپذیر داشت تا زمینه ظهور حضرت مهدی (ع) فراهم شود.سازمان مهدویون در شکل و مضمون سازماندهی، همان شیوه های سازمان مجاهدین خلق را مورد توجه قرار می دادند و با وجود انتقاد به روابط تشکیلاتی مجاهدین، به شیوه های مستقل سازماندهی نرسیده بودند. آنها در حالی سازماندهی تشکیلات خود را آغاز کرده بودند که انحراف ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق و بحران در آن، در مرحله نمود و ظهور بود.
مهدی امیرشاه کرمی در سال ۱۳۵۲، گروه مهدویون را به اتفاق دوستان همفکرش تاسیس کرد. در اردیبهشت همین سال بود که محمدتقی شهرام از اعضای سازمان مجاهدین خلق، همراه امیرحسین احمدیان افسر نگهبان زندان و یکی دیگر از زندانیان به نام حسین عزتی، با محموله تسلیحاتی زندان، موفق به فرار از زندان ساری و پیوستن به سازمان مجاهدین خلق شد.
در خرداد ۱۳۵۲، رضا رضایی کشته شد و با راه یافتن محمد تقی شهرام به کمیته مرکزی تشکیلات سازمان، نطفه بحران بسته شد. بدین ترتیب در حالی که سازمان مجاهدین خلق وارد چالش های عمیق ایدئولوژیک می شد، اعضای سازمان مهدویون با انشعاب از سازمان مجاهدین، سازماندهی تشکیلات خود را آغاز کردند.
چهار شاخه در سازمان به وجود آمد؛ شاخه تهران به رهبری محمد امیرشاه کرمی و حسینجان زینعلی، شاخه اصفهان به رهبری مهدی امیرشاه کرمی و محمدعلی اکبریان و شاخه تبریز به رهبری ابراهیم جعفریان و مرتضی واعظی دهنوی. شاخه یی هم از تشکیلات سازمان در مشهد شروع به عضوگیری و فعالیت کرد. مهدی امیرشاه کرمی پس از سازماندهی اولیه سازمان به اصفهان عزیمت کرد و با کمک محمد علی اکبریان به تدوین ایدئولوژی گروه و نوشتن«جزوه شناخت» پرداخت. او توانست با پرداختن به مباحث شناخت و مقولات مربوط به آن، به اشکالات و پرسش هایی که نسبت به جزوه شناخت مجاهدین خلق داشت، پاسخی روشن و گویا بدهد. مهم ترین دستاورد ایدئولوژیک گروه در این ایام، تدوین جزوه شناخت بود که با تاکید بر آثار فلسفی ملاصدرا و دیگر فلاسفه اسلامی جمع بندی و تدوین شده بود. این جزوه که در واقع پاسخ به سازمان و رد شناخت سازمان مجاهدین خلق بود، در داخل گروه به بحث گذاشته شد و مورد نقد و بررسی اعضا قرار گرفت. گروه علاوه بر جزوه شناخت، دستاوردهای فکری دیگری هم داشت و در طول دوران مبارزه، آثار ارزشمندی از خود باقی گذاشت. تفسیر سوره حمد، روزه، امام حسین (ع) و امام زمان(عج) از جمله این آثار است.
پس از پایان تدوین مباحث ایدئولوژیک، گروه اقدام به شناسایی نقاط مهم شهر و ماشین های گشت ساواک کرد. با تایید مشی مسلحانه، خانه یی امن در کرد آباد اصفهان تهیه شد و نیز از طریق مغازه یی در بازار ارتباطات اعضا مورد پوشش قرار گرفت. در همین ایام نیروهای مستعد توسط گروه شناسایی و جذب می شدند. به تدریج امکانات نظامی گروه ارتقا یافت و گروه تصمیم به انجام عملیاتی در اطراف اصفهان گرفت. به همین منظور تیمی از سوی گروه، انجام این عملیات را بر عهده گرفت.
فرماندهی این تیم با محمدعلی اکبریان بود و شمس الدین امیرشاه کرمی عضو دیگر این تیم بود. هدف گروه از این عملیات، حمله و ضربه زدن به پاسگاه دارون بود که همواره مردم را مورد آزار و اذیت قرار می داد. در جاده خارج شهر، نیروهای نظامی و ساواک، ماشین را محاصره کرد و پس از مقاومت آنان و درگیری، سرانجام هر دو عضو گروه دستگیر شدند.در بازرسی از خانه تیمی، سیانور، وسایل تهیه کپسول سیانور، چاشنی، فتیله، دینامیت، استنسیل دستی الکلی و جزوات مختلف کشف شد.
در سال ۱۳۵۳، مهدی امیرشاه کرمی مقابل دانشگاه آریامهر مورد تهاجم گارد دانشگاه قرار گرفت و موفق به فرار شد. ماموران پس از این ناکامی، یکی از خانه های محل اقامت گروه را در تهران مورد شناسایی قرار دادند و پس از محاصره برادر بزرگ مهدی به نام احمد امیرشاه کرمی و پسر عمویش عظیم امیرشاه کرمی را دستگیر کردند.
از آن پس ساواک برای یافتن بنیانگذاران گروه دست به فعالیت وسیعی زد. این امکان وجود داشت که برای افشای محل اختفای آنان، خواهران امیرشاه کرمی دستگیر شوند و زیر شکنجه و بازجویی قرار گیرند. به این سبب مهدی تصمیم گرفت هر دو خواهرش را وارد زندگی مخفی کند و به فعالیت گروه ابعاد تازه یی بخشد. زهرا زندی زاده از اعضای بسیار موثر و اولیه مهدویون که دانشجوی رشته شیمی دانشگاه اصفهان بود، از سوی گروه ماموریت یافت صدیقه و فخرالسادات امیرشاه کرمی خواهران مهدی و محمد را به عضویت گروه درآورد و با دادن آموزش های لازم، شرایط زندگی مخفی و فعالیت مبارزاتی تیمی را برایشان فراهم کند.آنها در خانه یی مخفی، برنامه های مطالعاتی و کار روی قرآن و نهج البلاغه را آغاز کردند و نیز از سوی گروه ماموریت یافتند کوچه پس کوچه های متروک را شناسایی کنند تا هنگام فرار در این کوچه ها گرفتار نشوند. کپی جزوه شناخت و توزیع آن میان اعضا، پخش اعلامیه های ضدرژیم، کار در کارخانه ها، گزارش وضعیت کارگران به گروه و ساختن نارنجک های دست ساز از جمله فعالیت های اعضای زن سازمان مهدویون بود.
در اوایل سال ۱۳۵۳، صادق نوروزی از سمپات های جداشده از مجاهدین، از طریق حسینجان زینعلی که یکی از هم دانشگاهی هایش بود با مهدویون ارتباط یافت و گروه به تدریج در جریان تحولات ایدئولوژیک سازمان قرار گرفت. مهدی امیرشاه کرمی که در زمان ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق، تحت مسوولیت ابراهیم جوهری فعالیت می کرد، پیش از آشکار شدن بحران به این انحرافات پی برده بود. با مارکسیست شدن کادر رهبری سازمان و آغاز شدن تصفیه ها، سازمان مهدویون، خطری عمده برای سازمان مارکسیست شده مجاهدین محسوب می شد. به خصوص که ممکن بود بعضی از اعضای سازمان مجاهدین که تغییر ایدئولوژی نداده بودند جذب این گروه شوند. بنابراین از سوی سازمان در این ایام تصمیم گرفته شد برای ضربه به مهدویون به عنوان کانون توجه و جذب نیروهای مذهبی جداشده از مجاهدین، مهدی امیرشاه کرمی تصفیه سازمانی و ترور شود. علاوه بر سازمان مجاهدین مارکسیست شده، ساواک از زمانی که مهدی زندگی مخفی اختیار کرده بود، برایش تعقیب و مراقبت گذاشته بود. در این میان نیروهای ساواک به رهبری نادری شکنجه گر و بازجوی معروف ساواک، در ۳۰ خرداد ۱۳۵۴ موفق شد او را شناسایی کرده و در محاصره و تور پلیسی خود گرفتار کند. طی درگیری خونینی که در محله کردآباد اصفهان رخ داد، مهدی امیرشاه کرمی به شهادت رسید. چند روز بعد، روزنامه کیهان در صفحه اول خود نوشت؛ «مخفیگاه مارکسیست های اسلامی در اصفهان کشف شد. خرابکار موتورسوار، بر اثر انفجار بمب و مواد منفجره یی که حمل می کرد، به قتل رسید.»
پس از شهادت مهدی امیرشاه کرمی، سازمان فعالیت خود را در تهران متمرکز کرد. زهرا زندی زاده و یکی از خواهران مهدی به نام فخرالسادات که در اصفهان تحت تعقیب شدید ساواک قرار گرفته بودند به تهران آمدند و مدتی به دماوند رفته و در آنجا مخفی شدند. صدیقه امیرشاه کرمی خواهر دیگر مهدی هم مدتی با برادرش محمد در خانه یی در تهران مخفی شد. در یکی از روزها محمد در حالی که به تمیز کردن اسلحه اش مشغول بود، گلوله یی از اسلحه اش خارج شد و به پایش اصابت کرد و زخمی شد. اعضای گروه برای خارج کردن گلوله تلاش بسیاری کردند ولی نتیجه یی نگرفتند. محمد در حالی که گلوله هنوز در پایش بود سازماندهی گروه را ادامه داد.چندی بعد حسینجان زینعلی در جریان یک درگیری پس از رفتن به سر قرار تشکیلاتی خود به شهادت رسید. او در ۱۸ بهمن ۱۳۵۴، در حالی که تغییر قیافه داده بود، بر اساس قراری که در دانشگاه صنعتی داشت، بر سر قرار حاضر شد، اما به طور ناگهانی در محاصره اکیپی از ماموران کمیته مشترک قرار گرفت که به دانشگاه هجوم آورده بودند تا او را دستگیر کنند. طی یک درگیری که میان وی و یک افسر پلیس که لباس مبدل داشت،رخ داد به سویش تیراندازی شد و از ناحیه گردن زخمی شد. او در حال فرار و در حالی که بر ضد رژیم مستبد شعار می داد و از مردم تقاضای کمک و یاری داشت، در راه رسیدن به بیمارستان شهیاد به شهادت رسید.
مدتی کوتاه پس از شهادت حسینجان زینعلی، محمد امیرشاه کرمی در حالی که هنوز تیر در پایش بود و نمی توانست به خوبی راه برود، هنگام عبور از یکی از خیابان های تهران شناسایی و محاصره شد و با گلوله ماموران به شهادت رسید. در سال ۱۳۵۶، دو تن از اعضای گروه به نام های مرتضی واعظی دهنوی و فاطمه جعفریان، در یک برخورد مسلحانه با ماموران در تبریز به شهادت رسیدند و دو تن از اعضای گروه به نام های ابراهیم جعفریان و طیبه واعظی دهنوی پس از درگیری، دستگیر شدند و هر دو در زندان به شهادت رسیدند. اعضای شاخه تهران شامل زهرا زندی زاده، صدیقه امیرشاه کرمی، رضا مجلسی و احمد پیرآور نیز طی یک عملیات جداگانه یی همگی دستگیر و زندانی شدند. از اعضای شاخه اصفهان تنها حسین مصیب زاده دستگیر شد و تا آستانه پیروزی انقلاب در زندان اصفهان زندانی شد.اعضای زندانی سازمان مهدویون فعالیت های مبارزاتی خود را در زندان بر ضد رژیم ادامه دادند و با اوج گیری مبارزات مردم، همراه صدها زندانی سیاسی دیگری از زندان ها آزاد شدند.
جلیل امجدی
منابع
۱- تاریخ شفاهی سازمان مهدویون، جلیل امجدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۴
۲- «در هر شرایطی باید امیدوار بود...» یادها و یادگارها در گفت و شنود شاهد یاران با صدیقه امیرشاه کرمی، شاهد یاران، دوره جدید، شماره ۳۹، بهمن ماه ۱۳۸۷
۳- «از همه تعلقات دل بریدیم...» یادها و یادگارها در گفت و شنود شاهد یاران با فخرالسادات امیرشاه کرمی، شاهد یاران، دوره جدید، شماره ۳۹، بهمن ماه ۱۳۸۷.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید