پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


سمفـونی فکـری دولـوز


سمفـونی فکـری دولـوز
۱) «ژیل دولوز» اثری است از کلرکولبروک (Claire Colebrook) که انتشارات راتلج در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد و اخیراً به همت نشر مرکز و با ترجمه رضا سیروان به فارسی برگردانده شد. این اثر از جمله مجموعه کتاب های «اندیشه گران انتقادی» راتلج است که تاکنون از این مجموعه موریس بلانشو، پل دومان، اسلاوی ژیژک، ژولیا کریستوا، رولان بارت و لویی آلتوسر به فارسی ترجمه و از سوی نشر مرکز روانه بازار شده است.
«اندیشه گران انتقادی» مجموعه کتاب هایی است که خوانندگان را با مهم ترین متفکران معاصر و مؤثر در عرصه های علوم انسانی (بویژه مطالعات ادبی و فرهنگی) آشنا می کند. این مجموعه طیف متنوعی از فیلسوفان و نظریه پردازان را دربر می گیرد که همگی اصحاب «اندیشه انتقادی» بوده، هر یک به سهم خود آثاری راهگشا برای نقادی وضعیت فکری و فرهنگی معاصر پدید آورده اند.
۲) ژیل دولوز (Gilles Deleuze) فیلسوف و نظریه پرداز فرانسوی است که جنبش پساساختگرایی را به خاطر آثار خلاقانه و راهگشای خود بویژه در باب تفکر نیچه مرهون خود کرده است. در واقع، دولوز محرک اصلی نوزایی نیچه ای در دهه های پایانی قرن بیستم به شمار می رود.
پساساختگرایی در دهه های پایانی سده بیستم به عنوان جنبش نظری و فکری ای ظهور کرد که به حوزه های مختلف علوم انسانی راه یافت و رشته های گوناگونی از فلسفه و جامعه شناسی تا نقادی نظری و زیبایی شناسی و.‎/‎/ را بشدت تحت الشعاع یافته ها و مبانی خود قرار داد و پیوندی عمیق با ادبیات و فلسفه پست مدرن ایجاد کرد. رویکردهای نوین آن مفاهیم جدیدی را به فلسفه پست مدرن وارد کرد. شالوده شکنی انگاره های ساختار و واسازی بسیاری از مفاهیم مدرن، گام هایی بود که از سوی دولوز برای شکل گیری و ثبات مبانی پست مدرن برداشته شد.
نت های اصلی سمفونی فکری دولوز، به عنوان یکی از شارحان پست مدرن را می توان طرد کم و بیش صریح سنت عقل گرایی عصر روشنگری، جدایی گفتمان های نظری از هرگونه آزمون تجربی و نوعی سنت گرایی شناختی دانست.
دولوز با اساتید برجسته ای چون میشل تورینه، فرانسوآ شاتلیه، الیکویی (متخصص دکارت)، ژرژ کاینگهام و ژان هیپولیت مطالعات فلسفی اش را آغاز کرد و به تدریج به فلسفه انتقادی روی آورد، اما درنهایت به «جغرافیای فلسفی» معتقد شد. دلوز مدعی بود که به جای تاریخ فلسفه باید جغرافیای فلسفه را مدنظر داشت. بدین معنا که آنچه میان دو ایده ارتباط برقرار می کند، سیری است که فضای مفهومی خاصی را به وجود می آورد و اهل نظر باید در این فضا به سیر و سلوک بپردازند. به زعم وی، اساس تاریخ فلسفه حقیر شمردن مخاطب و عظمت بخشیدن به چهره های فلسفی است. تاریخ فلسفه، خواننده را تلویحاً از خواندن آثار اصلی فلاسفه باز می دارد و او را از تفکر اصیل دور می کند و صرفاً او را به تأویل آرای فلاسفه پیشین محدود می کند.
دلوز در کتاب «فلسفه چیست » ایراداتی اساسی به رویکرد مورخان فلسفه می گیرد و می نویسد؛ در طول قرن ها، همواره رشته فلسفه متخصصانی را تربیت کرده است که شارح بوده اند، در حالی که «جغرافیای فلسفه» باید این کاستی را جبران کند و فلاسفه ای تربیت کند که چون نقاشان، خود تصویرگر شوند و خود را به تأویل و تفسیر آرای دیگران محدود نکنند.درواقع دلوز، خود با تدوین رساله هایی در باب کانت، لایب نیتس، هیوم، برگسون و اسپینوزا چنین نقشی را ایفا کرد.
دولوز تمایلی به فلسفه قاره ای نداشت و بیشتر به فلسفه تجربی انگلستان متمایل بود و به فیلسوفانی توجه بیشتر نشان می داد که از تاریخ فلسفه گریزان بودند؛ همچون اندیشه های رواقیون، دیوید هیوم، برگسون، لایب نیتس و اسپینوزا که شیرازه اندیشه این فلاسفه به عقیده خود دولوز نقد نفی و بیزاری از درون بودگی و تأکید بر برون بودگی نیروهاست و آنچه این شیرازه را مستحکم تر می کند هگل ستیزی پایداری است که در اندیشه دولوز وجود دارد.
اسپینوزا به عنوان برجسته ترین فیلسوف خردگرای قرن هجدهم، دلمشغولی اصلی دولوز بود. او اسپینوزا را شهریار فلسفه می دانست و تأکید می کرد که اسپینوزا را باید مسیح فلاسفه شمرد و به اعتبار تأثیری که از اسپینوزا پذیرفته بود، دوکتاب درباره این فیلسوف نوشت. یکی «اسپنوزا و مسئله بیان» بود که از آن به عنوان رساله دکتری خود در سال۱۹۶۸ دفاع کرد و دیگری «اسپینوزا و فلسفه عملی» که در سال۱۹۷۰ آن را منتشر کرد و ایده «جغرافیای فلسفی» خود را در آن بسط و گسترش داد.
گستره پژوهش های دولوز چنان وسیع است که او را گاه به ملاحظات جامعه شناسانه، نقد ادبی، روانکاوی و هنرهایی چون سینما و نقاشی کشانده است. دولوز در سال۱۹۶۹ با فیلیکس گاتاری، روانکاو و نظریه پرداز سیاسی رادیکال فرانسوی آشنا شد و سه اثر مهم «سرمایه سالاری و شیزوفرنی»، «ضداودیپ» و «هزار فلات» ماحصل این شراکت فکری است.
الهام گرفتن از آرای مارکس و فروید و تلاش برای به دست دادن آمیزه ای نیچه ای از این دو شاید روشن ترین وجه آثار دولوز باشد. در واقع، او در لوای آشتی دادن مجدد فروید و مارکس، به نقد نیچه ای هر دوی آنها دست می زند.
سبک نوشتار دولوز بسیار پیچیده و کاملاً فنی است و در آثار خود به تعابیر و اصطلاحات علومی چون زیست شناسی، فیزیک، شیمی و ریاضیات متوسل می شود وبه این اعتبار برای درکی دقیق و صحیح از آثار دولوز نگارش کتبی همچون اثر حاضر نه تنها مفید بلکه ضروری به نظر می رسد تا مدخلی به اندیشه های این فیلسوف پساساختگرای فرانسوی باشد.
۲) کلر کولبروک در این کتاب می کوشد تا با معرفی مهم ترین آثاردولوز و مرور موشکافانه اندیشه های مطرح وی، افزون بر آشنایی ابتدایی، برای مخاطب انگیزه ای برای خوانش های پیشرفته تر را مهیا کند.
مؤلف در اثر حاضر طرحی از نقد دولوز به تفکر متعارف به دست می دهد و مفاهیم بنیادین فلسفه وی را به مداقه می گذارد. چندگانگی، ناهمسانی، قلمروزدایی، باز قلمروسازی، میل و تمنا از جمله مفاهیم اساسی و کلید واژه هایی هستند که آثار و اندیشه دولوز را قوام می بخشند و کلرکولبروک بر این اساس فصول هفتگانه کتابش را با این عناوین تنظیم کرده است:
۱) قدرت های تفکر: فلسفه، هنر و علم
۲) سینما: حس یافت، زمان، و صیرورت
۳) ماشین ها، نا بهنگامی و قلمروزدایی
۴) تجربه گرایی استعلایی
۵) میل، ایدئولوژی و وانمودها
۶) ادبیات اقلیت: قدرت بازگشت ابدی
۷) صیرورت و در بخشی مجزا در پایان اثر جغرافیای اندیشه «پس از دولوز» را ترسیم می کند.
نویسنده ابتدا نشان می دهد که دولوز فلسفه، علم و هنر را چگونه تعریف می کند. از نظر دولوز فلسفه، علم و هنر گرایش ها و قدرت های متمایزی هستند و این تلاش برای پیش کشیدن تصویری یکپارچه از جهان را بی معنا می کند، در واقع، به زعم دولوز به اندازه جهان هایی که وجود دارد، شیوه های اندیشه و ادراک در کار است. به اعتقاد وی، کنش متقابل فلسفه و هنر باید بیشتر تفاوت و واگرایی بیافریند تا توافق و فهم مشترک (یا عقل سلیم)‎/ فلسفه با خلق مفاهیم به وجود می آید و هنر با آفرینش تجربیات نو، اما اینها می توانند یکدیگر را دگرگون کنند.
هر درآمدی بر آثار دولوز دشوار خواهد بود چرا که ایده های ابداعی او پیچیده و درگیر کننده اند. آثار دولوز تنها به مسائل فلسفه نمی پردازد، آثار او را می توان همچون واکنشی فعال به مجموعه مسائل گوناگون در حوزه های مختلف در نظر گرفت؛ مثلاً مسئله سرمایه داری و اینکه به انقلاب چگونه می اندیشد؛ مسئله انسان و اینکه به تکامل چگونه می اندیشد؛ مسئله تفکر و اینکه به آفرینش چگونه می اندیشد.
قرار دادن دولوز در بستری تاریخی کاری «غیردولوزی» است، اما با این کار می توان دریافت که ایده های او چگونه به وجود آمده اند و او چگونه به ایده های مسلط واکنش نشان داده است و این کتاب چنین بستری را برای مخاطب فراهم آورده است.
لیدا فخری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید